فرشته عاج - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

speaking of which: حالا که حرفش شد

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stuck in a rut: اسیر یکنواختی بودن اسیر روزمره گی ب ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

idyllic: با صفا

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spill the beans: رازی را فاش کردن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spill the beans: بند و آب دادن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dismantle: اوراق کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

why is that: آخه چرا؟!

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turning point: نقطه عطف

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

layover: معمولا در مورد زمانی به کار می رود ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

suck up: آدم به غایت چاپلوس وقتی suckup صفت ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

simply: گاهی در نقش قید به معنی صادقانه است ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tooth socket: حفره دندان

٦ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

zestfulness: با شوق و ذوق ( سرشار از زندگی و ز ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cohort: گاهی به معنی همدوره است.

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

align: هم راستا بودن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

awe: اگر در مورد خدا به کار رود، خوف و خ ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sneak up on: دزدکی به کسی نزدیک شدن طوری که طرف ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gobi desert: بیابان گبی در مغولستان و شمال چین ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

good: یکی از معانی کلمه good وقتی قبل از ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inside out: زیروبم I know you inside out. من ز ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

way: یکی از معانی کلمه way به ویژهاگربعد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

struggle: دست و پنجه نرم کردن با

١١ ماه پیش

ثبت حداقل ١٠٠ رای

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mad as a hatter: خیلی خیلی خل و چل بسیار شیرین عقل

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stall fed: پروار کردن زمانی که می خواهیم دامی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stall feed: پروار کردن نگهداری و ذغیه دام و ماک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

parboil: نیم پز کردن اندکی جوشاندی مثل وقتی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

soft in the head: احمق و دیوانه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loan application: در خواست وام

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bring to reason: سرعقل امدن مثلا He finally brought ...

١ سال پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wilfully: حودسرانه

١ سال پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١ سال پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

old as the hills: بسیار قدیمی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

commiserate: تسلی دادن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pull through: خوب شدن و بیماری را پشت سر گذاشتن. ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

old wives' tale: حرف خاله زنکی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

point of honor: مسئله حیثیتی

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

مدال‌های فرشته عاج