پیشنهادهای اسماعیل کریمی (٥٦)
روش مرام شیوه
فوق العاده و شگفت انگیز
ایفای نقش کوتاه در فیلم
ایفای نقش یکسان یک بازیگر در تمام فیلم ها ( مثل نقش مادر typical ایرانی برای حمیده خیرآبادی )
دردی که در یک ناحیه پخش است، مثلا سردرد یا کمردردی که نقطه ی مشخصی درد نمی کند و تخفیف هم نمی یابد و شخص به آن درد عادت می کند
ابتلا به بیماری
ابتلا به حصبه
ابتلا به مالاریا
غذاهای مرکباتی
کمک به چاقی سبب چاقی
عدم تحرک کمبود ورزش ورزش نکردن
تقویت سیستم ایمنی بدن
کاهش روند پیری کند کردن روند پیری
نان سبوس دار
مواد غذایی با چربی یا نمک زیاد
در مقادیر زیاد مصرف می شود
مشکلات سلامتی دراز مدت بیماری های با طول درمان زیاد
مواد طبیعی
سازه ی مجسمه ای سازه ای که کاربرد دکوری دارد
نقص در سرامیک
هم گروهی شرکت کننده همکار/هم تیمی
کسی را لو دادن زیرآب کسی را زدن پشت کسی حرف درآوردن
کلیسای اعتراف کننده فرقه یا کلیسایی است که دارای مجموعه ای از آموزه های مشترک است و تفاسیر یا برداشت های مخالف را تحمل نمی کند
جامعه ای که در آن جنبش، رفتار و فعالیت تک تک افراد تحت کنترل تکنولوژی رصد و ثبت می شود
رفتار غیر اخلاقی
رای مخالف
مطابق فیلمنامه/از روی فیلم نامه پیش نرفتن
نیروی صفات شخصیتی آن ها قدرت هویتی آن ها
به ستاره تبدیل شدن/ ستاره شدن - Although they can't sing, dance or act, the force of their personality has shot them to stardom through an appearanc ...
ارزش قائل شدن برای اعتبار
برنامه/ شوی تلوزیونی که زندگی واقعی مردمی را به تصویر می کشد که، در یک مسابقه تلوزیونی با یکدیگر به رقابت می پردازند
( اصلاح عامیانه ) پاسبون/پاسبان and in that pub there was a copper و توی اون میخونه، یه پاسبون بود
- اعطا کردن سخاوتمندانه یا دادن جایزه به دست کسی The Nobel Prize in literature is handed out in Stockholm on December 10. - پخش کردن اوراق یا پاسور ...
( عامیانه ) به معنای خانواده/ جایگاه ( شأن خانوادگی ) but my boot's harder اما خانواده ی من سر سخت تر از این چیزاست
توله سگ ( تحقیر آمیز ) Get up off your arse, you mumping pig تن لشتو جمع کن، توله سگ
تن لشتو جمع کن
سرباز توپچی/ توپخانه You're not an artillery shell, Danny تو سرباز توپچی نیستی، دنی
A robbery of national significance یک دزدیِ محسوس در حد ملی
کارخانه ی تولیدات : موتور، اسلحه، مهمات، وسایل نقلیه مخفف : Birmingham Small Arms Company که در سال های 1861–1973 در بیرمنگام انگلستان فعالیت داشت
رفاقت
I've been speculating. داشتم ( به موضوعی در ذهنم ) فکر می کردم
I'd bet/ I would bet شرط می بندم - Soon to be king, I'd bet. - You don't bet. شرط میبندم به زودی شاه میشی ( تو هم ) شرط می بندی؟/شرط نمی بندی؟؟
به سلامتی کسی نوشیدن ( مشروب )
قدرت/ قلدری You better show people you'll still the cocks of the walk. بهتره برید و به مردم نشون بدید هنوزم قدرت دست ماست
کوفتی/ لعنتی What the bloody hell's been going on here - چه اتفاق کوفتی اینجا افتاده/ چه کوفتی اینجا اتفاق افتاده
گروهی از کاروان هایی که اصالت رومانیایی دارند و در کالسکه یا در کنار جاده زندگی می کنند
ک. . وn کش ( با عرض پوزش )
کتک کاری
در آغوش گرفتن، در بر گرفتن، قنداق گردن بچه
مناطق مرکزی کشور که از مرزها و دریاها فاصله دارند ( بندر نیستند ) مثل اصفهان، یزد، تهران