پیشنهادهای عرفان کوهپیمان (١,٣٢٦)
کَرازگر ( Karāzgar ) �کَراختن� ( operate ) و �گر� ( er ) مثلاً در �کَرازگر نتکار تلفن همراه� که به کرازگرهای تلفن همراه گفته می شود.
کَراختن ( Karāxtan )
رده ی هسته ای ( Radee hastei )
کرازگر هسته ای ( Karāzgare hastei )
واکنش هسته ای ( Vākoneshe hastei )
تَراوَژ هسته ای ( Tarāvazhe hastei )
ترادیسش هسته ای ( Tarādiseshe hastei ) عربواژه ی �تبدیل� نمی تواند تفاوت فاحش میان تراموتش ( transmutation ) و ترادیسش ( transformation ) را ب ...
تراموتیدنی ( Tarāmutidani ) �تراموتیدن� ( transmute ) و �پسوند �ی� به وجه مصدری� ( able ) گفته می شود واژه ی �موت� یک وامستاک از لاتین می باشد ...
تراموتا ( Tarāmutā ) �تراموتیدن� ( transmute ) و �ا� ( able ) گفته می شود واژه ی �موت� یک وامستاک از لاتین می باشد که بدست انجمن بازدیسان پار ...
تراموتش ( Tarāmutesh ) �تراموتیدن� ( transmute ) و �ِش� ( ation ) گفته می شود واژه ی �موت� یک وامستاک از لاتین می باشد که بدست انجمن بازدیسان ...
تراموتیش ( Tarāmutish ) �تراموتیدن� ( transmute ) و �یش� ( ing ) گفته می شود واژه ی �موت� یک وامستاک از لاتین می باشد که بدست انجمن بازدیسان پا ...
تراموتیده ( Tarāmutide ) �تراموتیدن� ( transmute ) و �اسم مفعول� ( ed ) گفته می شود واژه ی �موت� یک وامستاک از لاتین می باشد که بدست انجمن بازد ...
تراموتیدن ( Tarāmutidan ) �ترا� ( trans ) و �موتیدن� ( mute ) گفته می شود واژه ی �موت� یک وامستاک از لاتین می باشد که بدست انجمن بازدیسان پارسی ...
شاخص همپَکِش ( Sh�xese hampakesh )
محک همپَکش ( Mahake hampakesh )
فضای همپَک ( Fazāe hampak )
کَرازگر همپَک ( Karāzgare hampak )
مدل همپک ( Modele hampak )
همپَکش ( Hampakesh ) �همپک� ( compact ) و �ِش� ( ion )
همپکیده ( Hampakide ) �همپک� ( compact ) و �اسم مفعول� ( ed )
همپکَر ( Hampakkar ) �همپک� ( compact ) و �گر� ( er )
جمعوجور ( Jamojur )
گذشتنیگی ( Gozashtanigy ) �گذشتنی� ( passable ) و �یگی� ( ility )
گذشتنی ( Gozashtani ) �گذشتن� ( pass ) و �پسوند �ی� به وجه مصدری� ( able )
گذرکُد ( Gozarkod ) �گذر� ( pass ) و �کُد� ( code )
پویانما ( Puyānemā )
پویانموده ( Puyānemude )
پویانمایی ( Puyānemāiy )
دیوارکاغخته ( Divārkāqaxte )
دیوارکاغذگر ( Divārkāqazgar )
کاغذ دیواری یا دیوارکاغذ ( Divārkāqaz )
بازتَلْش ( Bāztalsh ) �باز� ( re ) و �تَلْش� ( try ) گفته می شود واژه ی �تَلْش� کوتاه شده ی �تلاش� می باشد و انجمن بازدیسان پارسی آنرا برای همت ...
تَلْشنده ( Talshande ) �تَلْش� ( try ) و �نده� ( er ) گفته می شود واژه ی �تَلْش� کوتاه شده ی �تلاش� می باشد و انجمن بازدیسان پارسی آنرا برای ه ...
تَلشِش ( Talshesh ) �تَلْش� ( try ) و �ِش� ( ing ) گفته می شود واژه ی �تَلْش� کوتاه شده ی �تلاش� می باشد و انجمن بازدیسان پارسی آنرا برای همتای ...
تَلْش ( Talsh ) گفته می شود واژه ی �تَلْش� کوتاه شده ی �تلاش� می باشد و انجمن بازدیسان پارسی آنرا برای همتایی با �try� برابر نهاده است.
حوزه ی شدآمد ( Hozee shodāmad )
گزارش شدآمد ( Gozāreshe shodāmad )
شکلدهی شدآمد ( Shekldehye shodāmad )
فرایازش شدآمد ( Farāyāzeshe shodāmad )
آمیختن شدآمد ( Āmixtane shodāmad )
مدل شدآمد ( Modele shodāmad )
گُنارمان شدآمد ( Gonārmāne shodāmad )
�قانون های شدآمد� که در ایران به آن �قانون های راهنمایی و رانندگی� می گویند. ( Ğānun, hy rāhnemāiy v rānandegy )
آپه ی شدآمد ( Āpee shodāmad )
وصفگر شدآمد ( Vasfgare shodāmad )
دوربین شدآمد ( Durbine shodāmad )
بوتارهای شدآمد ( Butār, hy shodāmad )
مهندس شدآمد ( Mohandese shodāmad )
زاوَرش های مهندسی شدآمد ( Zāvarsh, hy mohandesye shodāmad )
داده ی شدآمد ( Dādee shodāmad )