مجتبی م - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

marinated: چاشنی دار، طعم دار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bar gun: نازل مشروب ریز. ( یچیز شبیه نازل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

soda gun: نازل مشروب ریز. ( یچیز شبیه نازل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

moving on up: رو به جلو رفتن پشرفت کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hemorrhage money: از هر طرف ضرر دادن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hemorrhaging money: از هر طرف ضرر دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

backlog: تلمبار شدن رو هم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

boluda: jerk خطاب بصورت بیشعور، اُسکُل. . .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dreadlocks: مدل مو بافته مکزیکی یا آفریقایی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ornithology: پرنده شناسی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chakra: مراکز انرژی در بدن انسان یا هر چیز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

indie local: موسیقی محلی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

DM: تو اینستاگرام همون Direct Message ی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

post session: احساسات عاطفی بعد سکس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gall: جسارت، جسور، جسورانه، بی شرمی، بی ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

time capsule: جعبه اقلام و وسایل یادگاری - - - ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hot mess: کسی که از نظر جنسی جذاب و از نظر رو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turnover: حجم فروش حجم مصرف گردش مالی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fucking random: یه آدم از خدا بیخبری که میاد همه چی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chingoncita: a little badass

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

poster party: برای طراحی پوستر دور هم جمع شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

baby girl: دختر نازم دختر نازنینم نانازم نازنی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

baby girl: دختر نازم دختر نازنینم نانازم نازنی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gacho: رفتار زشت، رفتار مزخرف، رفتار شرم آ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stank face: چهره اخمو

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dabbled: به چیزی متوسل شدن کاریو امتحان کردن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kiki: کیکی:دختری خجالتی که تو دلش وابسته ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

kiki: کیکی:دختری خجالتی که تو دلش وابسته ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intelligence: فهم، شعور، درک

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give a crap: اهمیت دادن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

big thing: چیز مهم، اهمیت داشتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bottled up grief: غم تو سینه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ambassador: سفیر، ترویج دهنده، مروج، مبلغ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

salty: شوخ طبع ناراحت عصبانی کینه گرفتن بد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

anti gentrification: ضد سرمایه داری ضد اشرافی گری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's either black or white with you: اشاره به سختگیر بودن طرف داره

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

any day: تحت هر شرایطی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

swap meet: بازار کهنه فروشان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

county register: ثبت احوال شهرستان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chore wheel: تقسیم وظیفه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hell: ؟How the hell did you find me دهنتو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stand: اگه مفهوم جمله بازار و این چیزا باش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fairy light: ریسه لامپ

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

processy: پیچیده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dykey: صفت کنایه ایی به لزبین بودن طرف.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

too close for comfort: نگران از وابستگی و دلبستگی و راحتی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

too much for comfort: نگرانی و ناراحتی برای رابطه نزدیک ی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vigilante: آدمای پارتیزانی آدمای اعتراضی آدمای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gente fiers: افراد ثروتمند رو جایی جمع کردن و فق ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gente fier: افراد ثروتمند رو جایی جمع کردن و فق ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

latinx: آدمی لاتین تبار با جنسیتی خنثی.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

latinx: آدمی لاتین تبار با جنسیتی خنثی.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my girl: دوست دختر زید عشق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

my girl: دوست دختر زید عشق

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fermenting: برای توصیف باشه میشه دم کردن طرف یا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

au jus: آبِ مرغ یا آبِ گوشت آبی که حاصل پخت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cocktail attire: لباس رسمی برای جشن ها و مراسم ها به ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chingo: bunch

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carnala: buddy brother sister اسپانیایی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chones: شورت لباس زیر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what the fuck happened: چه گندی میخاد بالا بیاد

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you not in here: تو باغ نیستی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not in here: تو باغ نبودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

being like: اینطور میگفتم بخودم. . . اینجوری می ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

around a long time: یجا میشه: "مدت زیادی تو مکانی یا مح ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

going over: بازبینی یا مرور اتفاقات، بررسی کردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

going over: بازبینی یا مرور اتفاقات، بررسی کردن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kick my ass: بگا دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

consummate: با سکس رابطه ای کامل شود. با سکس از ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chase you down: پی تو میگشتم، دنبالت میومدم تا پیدا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

insensitive: غیر قابل درکه. غیر قابل حسه. بی اح ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lose my shit: عقلمو از دست بدم و از کوره در برم. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lose your shit: عقلتو از دست دادی و از کوره در رفتی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stuff: غیره، باقی چیزها، امثالهم . . . هم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

call out: It's call - out time! 35 dollars! ز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

black owned business: کسب و کارآفریقایی آمریکایی ( طوریک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm shuttin' you down: کرکره ات رو میکشم پایین

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shuttin' you down: تعطیل کردن چیزی کاری، خاتمه دادن به ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kill it: وقتی کسی کاری را به نحو احسنش انجام ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

kill it: وقتی کسی کاری را به نحو احسنش انجام ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

got the right: مورد تایید، آدم درستش،

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

smashed out: با شکست موانع از جایی عبور کردن. ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rock: پایه ی کار کسی بودن، به کسی تکیه کر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

y'all: به چند نفر خطاب کردن. . مثل شما مام ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

y'all: به چند نفر خطاب کردن. . مثل شما مام ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

guap: مقدار زیاد پول ( دلار )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

guap: مقدار زیاد پول ( دلار )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what's the word: چه خبر؟

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fuck your ass: کون دادنت. . . تو کونت گذاشتن. . . ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fuck your ass: کون دادنت. . . تو کونت گذاشتن. . . ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chop it up: یه معنیش میشه: صحبت کردن با کسی برا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hit you: خبر دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hit: بعضی جاها: خبر دادن، درمیون گذاشتن. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gimme some: بزن قدش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

done dropped: از دست افتاد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dumdum: خر شدن احمق بازی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fuckin' a: 1. یچیزی که مورد تاییده، جواب مثبت، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trippin: غلغله، آشوب قاط زدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chillin: یه حالت رضایتمندی هستش از جایی که ه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ass tweakin: دهن گاله رو ببند

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

check the movement: جابجایی رو انجام دادن، پاس کردن پول

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fucked it off: تمومش کردن، به پایان رساندن، متوقف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scrapda: آهن قراضه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tweakin: کار بی منطق، کار بی ربط، گفتن حرف ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

merch: کالا، جنس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

merch: کالا، جنس

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fit to go: آماده شدن برای

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

your ass was tweakin': تو کونت آشوبه غلغله هستش، باز غیر ع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

little cut: فرصت اندکی که بدست اومد،

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

treatin: مسخره بازی در آوردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tail ale dog: غذای مخصوص سگ با طعم آبجو ( غلاتی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

our margins are thin: حاشیه سود کم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leap and the net will appear: "خیز بردار ، که توی تور یا دام چیزی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i mean: اینطور بگم. . . باید بگم که. . . ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold down the fort: مسولیت کسی/چیزی رو قبول کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it to be so worky: همه کار کردن براش سنگ تمام گذاشتن ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

worky: کاری کردن برا کسی همه کار کردن برا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hip: یه حالتی هستش وقتی شما کونتون رو قر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gajillion: خدا تا. عدد خیلی گنده. اندازه کهکشا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

livin' the dream: 1. تو عالم دیگه بودن و اهمیتی نداشت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cliche: پیش پا افتاده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to get over: غلبه کردن از پسش بر امدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lyn: تیکه کلامه:دختر جذاب و تو دل برو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fluid: از منظر "بیخیالی" شل کردن/رها کردن/ ...

١ سال پیش

مدال‌های مجتبی م