پیشنهادهای درویش علی ادریساوی فیه (١٨)
فنا متضاد ممات است. ممات تنها بر تن نازل می گردد. و انتاجش مرگِ زمان و نشرِ تَن در عالم هستی می باشد. امّا فنا نیست گشتن در وقت حیات است. فنا حالتی س ...
این واژه به معنای اختلاف است. آنکه واو می گیرد معنایش اختلاف نیست. سود کردن است. مشکل از سَرِ تو معروف می باشد. آن تو نمی تواند از برای زیباییِ جملات ...
تصویری ست که آدمی نیز در پیشبرد آن نقش دارد. یعنی انتهایِ آن رویدادِ ذهنی را ما می سازیم. دقیقاً در مقابلِ خیال، که تصویری ست کلاً ناخودآگاه. پس گاهی ...
بُن مهر است. از نام های هوی جل جلاله می باشد.
وارَهانَد، رها کردن، آزاد کردن. در مصرعِ دومِ بیتِ پنجمِ غزلِ سومِ دیوانِ شمس، به این واژه بَحرُالعُرفا مولانا اشاره کرده اند؛ ــ از بد پشیمان می شوی ...
معنای فهم را نیز تداعی می کند. یاد گرفتن همان فهمیدن است.
از بن و ریشه، نشاندن. همچون امیال که هوی جل جلاله در آدمی می نهاند.
واژه ای پارسی به معنی ایل اسیر می باشد. اَسر به معنی اسیر کردن است. و ائیل گویشی از ایل می باشد. در تاریخ یهود، این قوم پس از یوسف نبی به اسارت مصریا ...
اومید همان است که بشر را به تکاپوی شدن وا می دارد. همان که مرگ را در جولانگه بودنِ آدمی می پوشاند. اومید مجموع آمال و آرمان و احتمالات شدنی ست. اومید ...
سنگین شده از احساسات.
ایجاد احساس کردن.
شادی ترجمان نشود. چون احوالی ست درونی. در کنار ما نشسته و با اندوه درهم است. حیّ بودن همان شادی ست، وَ ساکن در اندوه بسر می برد.
ریشه سبب، دلیلِ موجودیّت، اساسِ بودن.
اصلاً واژه ای دو بندی و بسیار پارسی ست. بغ معنایش، خدا وَ ربّ وَ بُت می باشد. و رنج نیز پارسی و معنایش درد و اَلَم و داء است. پس دردی مضاعف. سختی و ر ...
ابتدا آنکه این واژه پارسی ست. وجودش به قبل از اسلام باز می گردد. در نامهای اساطیری ایرانیان این واژه به کار رفته است، همچون هووخشتره و. . . . لاکن ای ...
آن زیبایی که روح را شور دهد.
آرمان معنایش هدف است. هدف بعد از آرزو و آمال است. پس آرمان آرزو نیست.
در هم کوبید، به شدّت بر زمین انداخت. بیشتر به رزم و نبرد اشاره دارد.