تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

food that makes you feel happier because it tastes good to eat, or because it reminds you of home

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

used to invite someone to start eating and encourage them to eat as much as they want

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( idiom ) is exactly what you needed or wanted; gives total satisfaction

پیشنهاد
٠

To ruffle someone's feathers means to cause them to become very angry, nervous, or upset

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

( informal ) most successful, powerful or authoritative person in a group

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

به معنای، از طرف دیگر ، از جهت دیگر، آن طرف دیگر قضیه را میدهد اما معمولا زمانی استفاده میشود که میخواهیم جنبه منفی چیزی را بگوئیم. مثل: On the othe ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Change the appearance, structure, or character of

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( verb ) Comparing . Let me begin by counter - posing two different conceptions of democracy

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

موقعی استفاده میشه که وقتی میخوایم بگیم اگر این کار یا فلان چیزی انجام بشه یا صورت بگیره، احتمالا با مشکلات زیادی روبرو بشه! This activity that you ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Meet someone and spend time with them

پیشنهاد
٠

sth is far in advance of sth = adj. much higher than, much better than خیلی بالاتر از خیلی بهتر از

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

adj. much higher than, much better than خیلی بالاتر از خیلی بهتر از

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با توجه به همه اینها . . . با توجه به همه چیزهایی که گفته شد . . .

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

And even more و حتی بیشتر

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

To discover secret or forgotten facts by searching very carefully در کل در زبان فارسی اینجوری میگیم که، کند و کاو کردن در چیزی برای رسیدن به جواب یک ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حداکثر استفاده رو از چیزی بردن. The classroom is an opportunity to practise speaking, so make the most of it

پیشنهاد
٠

منظور و مفهوم خودت رو برسون ( در صحبت کردن در مورد چیزی )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣

باید ها و نباید ها.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

مثالش تو فارسی میگیم این کار یا فلان چیز، هم خوبی داره هم بدی.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Put something where you usually keep it, especially after usuing it. زمانی استفاده میشه که بعد از استفاده از چیزی، آن را سر جای قبلی آن بگذاریم. P ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Go over sth / Go through sth Look at, check, or discuss something carefully

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Go over sth / Go through sth Look at, check, or discuss something carefully

پیشنهاد
١

زیر نظر داشتن کسی با دقت

پیشنهاد
٠

اشاره داره به اصلاح عامیامه خودمون که میگیم، اینقد بگو یا این کار رو انجام بده تا زیر پات علف سبز بشه! منظورش اصرار یا انجام کاریه که هیچ نتیجه ای د ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٤

دو تا معنی داره که بستگی به جمله و موقعیت شما داره: مثلا یکیش میشه "برو گمشو" و یکی دیگش میشه "من گمشدم" یعنی موقعی که در مسیری یا جایی آدرسی رو ند ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٥

عمرا، امکان نداره، اصلا

پیشنهاد
١

دیدید ما تو فارسی میگیم که، من دیگه دور این کار یا آدم یا مثلا هرچیز دیگه ای خط کشیدم و این معنیو میده که دیگه سمت اون کار یا آدم به هر دلیلی نمیرید؟ ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طلبیدن کسی و دعوت آن به یک مبارزه یا یک چالش.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Look at the pages of sth, without reading it Ex= I flicked through his new book نگاه خیلی سریع و اجمالی به یک متن یا کتابی انداختن.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی که خیلی بامزه و شوخه و بودن باهاش خوش میگذره رو میگن مثلا: He was a good laugh and we had a whale of time last night.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

کاری یا چیزی که ادامه پیدا میکنه و خیلی طول میکشه! The meeting dragged on for hours