دانیال افکاری - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as far as my mind serves me: تا جایی که ذهنم یاری میکند

١ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sock away: Save up money

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grounded: به معنی محدود شدن فرد به عنوان تنبی ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

snug bug in a rug: Very cozy and comfortable

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wind down: ریلکس کردن

٣ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

alighting: Getting off

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a lot to it: خیلی سخت و پیچیده بودن کاری

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

check all boxes: همه شرایط را برآورده کردن fulfill a ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stop by: سر راه سر زدن به کسی

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

flip sth on its head: flip sth on its head" means to comp ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

run up: Run up a debt قرض بالا آوردن

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my heart isn't in it: علاقه ای به انجام این کار ندارم

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

catch up on z's: Catch up on Z's" is a slang term th ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

means business: قضیه جدی هست Sth serious

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tuck out: "Tuck out of sth" is an informal ex ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ski binding: وسایلی که کفش اسکی را به چوب اسکی م ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pearl of wisdom: نصیحت مفید

٢ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠٠ رای

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scrape a win: به سختی پیروز شدن

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

naur: به گویش استرالیایی محاوره به معنی" ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

action item: اقدام عملی در business

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

everything under the sun: همه چیز در یکجا

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

swell: عالی, برجسته، خوشتیپ ( عامیانه )

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

throw a wrench into the works: خرابکاری کردن، چوب لا چرخ کسی کردن ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fuet: یک نوع غذای مربوط به کاتالونیا از گ ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wail down: آژیر زدن

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

walking on tightrope: توی موقعیت خطرناکی قرار گرفتن

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

might as well face it: چاره ای نیست باید پذیرفت.

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

janissary: جان نثار ( ریشه فارسی )

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cold fish: نچسب

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feel like: تمایل داشتن به چیزی Feel like ing f ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stem degree: مخفف علوم، فناوری، مهندسی و ریاضیات ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not have a penny to your name: بسیار فقیر بودن To be very poor

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

destination dupes: budget - friendly destination

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sick: خفن ( اصطلاح محاوره ) Cool, awesom ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cut to the chase: Don't beat around the bush طفره نر ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

kick in: اثر کردن قرص یا دارو

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ditch: اصطلاح پیچوندن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mind trip: حالت خلسه یا توهم

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

six string: در اصطلاح محاوره بمعنی گیتار six - ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lost marbles: از دست دادن مشاعر ( عقل ) ( اصطلا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on the top of that: بمعنی : علاوه بر این مترادف با : Mo ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go through: چیزی را تجربه کردن مرور کردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get message across: منظور خود را فهماندن Make sb unders ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

few and far in between: Very rare

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what's the crack: چه خبر ؟ چطوری ؟

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

early bloomer: به کسی میگویند که زودتر از بقیه به ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

legging it: بسرعت دویدن یا پا به فرار گذاشتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at someone's feet: از کسی تحسین کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get ducks in row: منظم کردن و حل و فصل کارها ( اصطلاح ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hit the bar: رفتن به بار یا رستوران

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

toe tapper: موسیقی جذاب و بیادماندنی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hit the last nail in the coffin: تیر خلاص زدن، ضربه نهایی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nerdy: بچه مثبت !

١ سال پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١ سال پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١ سال پیش

ثبت حداقل ١٠٠ رای

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

schedule: برنامه ریزی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

money burns holes in one's pocket: به راحتی پول خرج کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can't make it: موفق نشدن ( در انجام کار )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stay ground: موضع خود را حفظ کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

overhead bin: محفظه بالای سر در هواپیما

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

overhead bin: محفظه بالای سر در هواپیما

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

taxiing: حرکت آهسته هواپیما بر روی زمین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

taxiing: حرکت آهسته هواپیما بر روی زمین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fill out: چاقتر شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nit: ابله !

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

decay: کرم خوردگی دندان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

first rodeo: اولین بار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pushing broom: انجام کار یکنواخت و خسته کننده ( اص ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hot lead: مشتری بالقوه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

righty tighty lefty loosey: به معنی چرخاندن به سمت راست برای بس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sweetness of the family: فرزند آخری. ته تغاری !

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cut the corner: سر هم بندی کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

happy as larry: اصطلاح استرالیایی به معنی بسیار خوش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

season traveller: شخصی که تجربه زیادی در مسافرت دارد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a walk down memory lane: مرور خاطرات خوش گذشته

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

light up like a christmas tree: بسیار خوشحال بودن و هیجان زده بودن. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

side stitch: درد موقتی در ناحیه شکم پس از دویدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shot in the foot: اوضاع را برای خود بدتر کردن

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

مدال‌های دانیال افکاری