تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

1_ناراحت شدن، ناراحتی، ناراحت شد:باختن در فینال ناراحتش ( get him down ) کرد! 2_مستند کردن، نوشتن: خیلی مهمه که همه چیز مستند ) get things down بشه! ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

از کیسه خلیفه بخشیدن، دست و دلبازی بی رویه، فضل و بخشش. . یه دکتر بهتره به حرف بیمار گوش کنه بجای اینکه داروی زیاد تجویز کنه.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

رشد

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرصتی دست دادن، فرصتی گیرآوردن. . بصورت earn a shot هم نوشته میشه. . برای مثال فرصتی دست داد تا انتقامش رو بگیره!

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مغزش از کار افتاده، از کار افتادن مغز. . مثال:اونقدر مشروب خورده که مغزش از کار افتاده.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

دست به جیب شدن ( بدون تمایل درونی ) . مثال: توصیه میکنم بجای تعمیر ماشین لباسشویی تون دست به جیب خرید یه ماشین جدید بشین!

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اوکی رو گرفتن، به تصویب رسیدن . . او فکر میکنه با توجه به درخشش های اخیرش اوکی رو میگیره که در ترکیب اصلی قرار بگیره!

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

دارای مدال شجاعت برای سربازان یا مدال قهرمانی برای ورزشکاران. Decorated player در فوتبال به بازیکنی اطلاق میشود که عناوین زیادی برده

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مقابله به مثل. . مثال: تنها راه مقابله با جنایت مقابله به مثله!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

قطعی، مسلم، عینی، ملموس. . مثلا: no concrete evidence مدارک غیر قطعی علیه متهم، یا nothing concrete at the moment هنوز هیچ چیز مسلم نشده برای قاضی

پیشنهاد
١

1_ تقریبا معادل اصطلاح عامیانه ما"توی روز روشن" مثال:توی روز روشن کیفم رو دزدیدن! 2_مثل روز روشن و واضحه که. مثال:برای همه عواقب حمله به غزه مثل روز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دست و پا رو گم کردن، هول شدن. . Lost his feet دستو پاشو گم کرده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خوشش میومد، دوست داشت took a fansy to. . دوست داشتن بدون هیچ دلیلی. . مثال : مریم از اون پسره خوشش میاد!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1_شسته رفته، بی برو برگرد 2_ اظهر من الشمس، گاوپیشانی سفید، تابلو. . . مثال : وقتی راجع به ریشه های موسیقی راک اند رول صحبت بمیان بیاد، نام الویس بی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ابراز تعجب و حیرت بطوریکه دهان از تعجب باز بمونه ( یا فک بیفته )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

به اندازه یه، به نسبته. . دستمزدهامون هیچوقت به اندازه نرخ تورم افزایش پیدا نمیکنه!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پشیمان شدن، پشیمانی در لحظه آخر، انصراف از انجام یک برنامه . . پشیمانی اهالی از خرید آسانسور بدلیل هزینه بالا.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

میمیک چهره شامل بالا بردن چشم ها یا چرخاندن آن جهت ابراز تعجب یا تمسخر و عصبانیت. مثال: چشمان هر شنونده ای از شنیدن دستمزدهای هفتگی این تیم لندنی گرد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در این حد و اندازه نبودن، انتظارات رو برآورده نکردن. . The phone falls shy of the companys qualityاکیفیت این تلفن در اندازه محصولات این شرکت نیست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گیر آوردن، به دست کسی رسیدن. . هنوز یه کپی ازش گیرم نیومده! I havent got my hands on a copy yet.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بریدن، از خستگی بریدن، خسته و کوفته، جان به لب رسیدن

پیشنهاد
٠

1_گل زدن2_در زبان عامیانه به معنای ابراز پیروزی یا شادمانی، یا ابراز غرور است. چیزی در مایه "حال کردی" ما که در اخر جمله میاد. برای مثال :دوست دخترم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

1_پیش آمدن، پیشامد. . اگه کاری پیش آمد ( croped up ) زنگ بزن! 2_اگر با اسم همراه باشد به معنای" بر سر زبان افتادن"میباشد. مانند your name kept crop u ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

سنگ تمام گذاشتن!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مانند موارد قبلی، مانند مورد قبل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دوره کسادی، پشه پراندن از کسادی یک فعالیت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گیر کردن بواسطه تنگی جا و تراکم، چپاندن، تحت فشار قرار دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اصرار و پافشاری. مثال:هر چی نصیحتش کردم گوش نداد و اشتباهش را تکرار "double down" کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ابراز ناراحتی، ایجاد ناراحتی و خشونت، شر بپا کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرزنش کردن، شاکی بودن، شکوه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بزن در رو! برنده شدن در یک رقابت، با شیوه ای دزدانه و دوز و کلک یا همان اصطلاح بزن در رو!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

این own way در فارسی به معنای "دلم میخواد" هست. متلا get her own way هر چی دلش بخواد میکنه! یا مثلا Have their own way "هر چی دلشون میخواد". یا Go my ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

1_دود شدن، ویران شدن، زدودن از ذهن، خاکشیر شدن! 2_متوجه شدن که نظریه ای کاملا اشتباه بوده. . مثال:تحقیقات جدید همه دانسته های ما در مورد این گیاه را ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1_دست پاچگی، هول شدن 2_هیجان زدگی، از خود بیخود شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به همین خاطر، به خاطر اینکه. . بخاطر عجله در نظافت خونه، یکی از گلدونها شکست! نکته دیگه اینه که اگه همین جمله با in doing so نوشته بشه معناش میشه:در ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به انجام دوکار در یک زمان اشاره دارد مثلا: تا ( در حینی ) که پامو گذاشتم بیرون، زمین خوردم! در همان حین، همان موقع

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

1 جالب توجه 2 فاحش striking contrast تضاد فاحش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دربدر، آواره، رانده شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

شکل منفی این اصطلاح میشه :سرت رو بنداز پایین!. . مثلا به عنوان یه تازه کار سرتو بنداز پایین و دردسر درست نکن!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

پرس و جو کردن، از اینو اون راجع به موضوعی پرسیدن

١