پیشنهادهای BehSiraf (٧٦)
برابر آن در انگلیسی"beyonder" است
به معنای فرارو است.
قوه قضائیه = دیوان دادگستری قاضی = دادور قاضی ارشد = دادران
قوه قضائیه = دیوان دادگستری قاضی = دادور قاضی ارشد = دادران
قوه قضائیه = دیوان دادگستری قاضی = دادور قاضی ارشد = دادران
قضا ( این واژه عربی دارای چندین معنا و کاربرد است ) = داوری، دادگری، فرمان، دستور، سرنوشت، بخت، بازمانده، به جا آورده/نیاورده، باز آورده/باز نیاورده ...
قوه قضائیه = دیوان دادگستری قاضی = دادور قاضی ارشد = دادران
قوه قضائیه = دیوان دادگستری قاضی = دادور قاضی ارشد = دادران
قوه قضائیه = دیوان دادگستری قاضی = دادور قاضی ارشد = دادران
قوه قضائیه = دیوان دادگستری قاضی = دادور قاضی ارشد = دادران
قوه قضائیه = دیوان دادگستری قاضی = دادور قاضی ارشد = دادران
تنبان به معنای پاجامه است. تنبان یک واژه ریشه دار پارسی است.
برابر پارسی؛ شاهزاده تاجدار شاهزاده تاجدار کسی است که در آینده تاج و تخت پادشاهی به او می رسد.
برابر پارسی؛ شاهزاده تاجدار شاهزاده تاجدار کسی است که در آینده تاج و تخت پادشاهی به او می رسد.
برابر پارسی؛ شاهزاده تاجدار شاهزاده تاجدار کسی است که در آینده تاج و تخت پادشاهی به او می رسد.
برابرهای پیشنهادی پارسی برای این واژه؛ ١. وازَد/وازَدن ٢. پس زد/پس زدن
برابر پارسی پذیرفته شده؛ روند بازی ممکن است در جایی ببینید ترجمه ی آن را شیوه بازی انجام داده اند اما از دید معنا و مفهوم و همچنین کاربرد روند بازی گ ...
نامی که امروزه به دشت گرگان در استان گلستان داده اند. گرگان رود نیز از دشت گرگان می گذرد. در نیم سده گذشته بکار بردن ترکمن صحرا بجای دشت گرگان رواج ...
برابر پارسی پیشنهادی فرهنگستان زبان و ادب پارسی برای واژگان bodyguard و محافظ شخصی است.
برابر پارسی پیشنهادی فرهنگستان زبان و ادب پارسی؛ جان پاس
برابر پارسی پیشنهادی فرهنگستان زبان و ادب پارسی؛ جان پاس
برابر پارسی پیشنهادی فرهنگستان زبان و ادب پارسی؛ جان پاس
برابر پارسی پیشنهادی برای خزانه؛ زَرخانه
زَراَندو به معنای جایی برای اَندوختن زَر است. این واژه میتواند برابر پارسی شایسته ای برای واژه بانک باشد.
برابر پارسی پیشنهادی: زَراَندو به معنای جایی برای اندوختن زَر
یک واژه آلمانی است که در زبان پارسی به معنای "سوز دوردست" است.
1. دلتنگی برای جایی دور و ناشناخته. 2. دل سوختگی نسبت به جایی یا چیزی که رسیدن به آن دشوار یا دست نیافتنی است. 3. کشش درونی به سوی جایی یا چیزی که ...
1. به چم زاده شده در جهان دیجیتال است. 2. کسی که در جهان دیجیتال زاده شده است.
دیبا نام پارچه ای ایرانی است که در شوشتر بافته می شد.
1. به چم لباس نارنجی ها است. 2. کسانی که لباس نارنجی می پوشند.
برابر پارسی؛ آتش زنه
یک. تمنای درونی برای چیزی یا جایی که هم دور است، هم دشوار، اما انسان را به جست وجو، به رویا و به زیستن وامی دارد. دو. اشتیاق اندوهناک به چیزی والا و ...
برابر پارسی واژه دیجیتال: شماری
واژه �پان ترکیزه شده� ( یا پان ترکیستی شده ) از ریشه ترکیب �پان ترکیسم� ( Pan - Turkism ) گرفته شده است. �پان ترکیسم� چیست؟ �پان ترکیسم� یک ایدئولوژ ...
گوشواره یک واژه پارسی است
بر پایه مصوبه های رسمی فرهنگستان زبان و ادب پارسی، واژه �موشی� به جای واژه بیگانه �ماوس / mouse� در زبان پارسی پذیرفته و به تصویب رسیده است. موشوار ...
موشی به تصویب فرهنگستان رسیده است موشواره ساختگی و برای به سخره گرفتن فرهنگستان رواج پیدا کرده
برابر پارسی پیشنهادی برای واژگان عربی "ورود" و "خروج"؛ اَندَر = ورود بِدَر = خروج دیگر پیشنهادها؛ دَرون شد = ورود بُرون شد = خروج
برابر پارسی پیشنهادی برای واژگان عربی "ورود" و "خروج"؛ اَندَر = ورود بِدَر = خروج دیگر پیشنهادها؛ دَرون شد = ورود بُرون شد = خروج
• هر ایرانی باید درباره زندگی مردان زیر بداند؛ ١. زرتشت اسپیتمان ( پیامبر و آورنده دین مزدیسنا ) — ٢. هوشتانه ( اوستن ) کیمیاگر، خرددوست، فرزانه و ...
• هر ایرانی باید درباره زندگی مردان زیر بداند؛ ١. زرتشت اسپیتمان ( پیامبر و آورنده دین مزدیسنا ) — ٢. هوشتانه ( اوستن ) کیمیاگر، خرددوست، فرزانه و ...
• هر ایرانی باید درباره زندگی مردان زیر بداند؛ ١. زرتشت اسپیتمان ( پیامبر و آورنده دین مزدیسنا ) — ٢. هوشتانه ( اوستن ) کیمیاگر، خرددوست، فرزانه و ...
• هر ایرانی باید درباره زندگی مردان زیر بداند؛ ١. زرتشت اسپیتمان ( پیامبر و آورنده دین مزدیسنا ) — ٢. هوشتانه ( اوستن ) کیمیاگر، خرددوست، فرزانه و ...
• هر ایرانی باید درباره زندگی مردان زیر بداند؛ ١. زرتشت اسپیتمان ( پیامبر و آورنده دین مزدیسنا ) — ٢. هوشتانه ( اوستن ) کیمیاگر، خرددوست، فرزانه و ...
پیشنهاد واژگان تازه برای جهت های جغرافیایی با ریشه در زبان پارسی با درود، در راستای گسترش زبان پارسی و بازآفرینی واژگان علمیِ سازگار با ساختار این ...
پیشنهاد واژگان تازه برای جهت های جغرافیایی با ریشه در زبان پارسی با درود، در راستای گسترش زبان پارسی و بازآفرینی واژگان علمیِ سازگار با ساختار این ...
پیشنهاد واژگان تازه برای جهت های جغرافیایی با ریشه در زبان پارسی با درود، در راستای گسترش زبان پارسی و بازآفرینی واژگان علمیِ سازگار با ساختار این ...
پیشنهاد واژگان تازه برای جهت های جغرافیایی با ریشه در زبان پارسی با درود، در راستای گسترش زبان پارسی و بازآفرینی واژگان علمیِ سازگار با ساختار این ...
پیشنهاد واژگان تازه برای جهت های جغرافیایی با ریشه در زبان پارسی با درود، در راستای گسترش زبان پارسی و بازآفرینی واژگان علمیِ سازگار با ساختار این ...
پوشش مردانه بختیاری؛ کلاه خسروی، چوقا ( چوغا/چوخا ) ، جومه ( قبا ) ، کُردین ( بیشتر چوپان ها می پوشن ) ، شلوار دَبیت، شال ( بجای کمربد برای نگه داشتن ...