Behshad - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sulk: اخم کردن ، ناراضی بودن. Fret.

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

junk: هرز ، به درد نخور . مثال: Junk fil ...

٣ ماه پیش

تکمیل درباره من

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

داداش: Abı , kardeş. Brother , Bro.

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تو: Sen. You , Your.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شما: Sız. You , Your. مخفف:U

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ما: Bız. We , Our , Us.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اقا: Bey , Aka. مثال:Cağataı bey=آقا چاع ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

خانم: Hanem. M. S , Mrs , Miss. Miss=خا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

گودال: Cukur. Pit , Puddle.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

محافظت: Kururak. Conservation.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خانواده: Ayle. Family.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

من: Ben. Me , My , I.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مردن: Uldurak. Death.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

سلام: Selam مخفف:Slm , Merheba مخفف:Mrb. ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خوبی: ?Iyımısın. ?Are you ok? , Are you ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

چطوری: ?Nasıl sın. ?How are you. ?How r ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چطور: Nasıl. How.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

چطور: Nasıl. How.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

چقدر: Kac. How many , How much.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

چند: Kac. How many , How much.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

سن: Yaş مثال:?Yaşın kac=چند سالته؟. Ag ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بیمارستان: Hastahane. Hospital

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خاص: مخصوص. Special.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

موافقت: سازگاری ، سازش ، سازواری. البته ای ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

collapse: افتادن ، سقوط کردن. غش کردن هم میش ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

security: امنیت ، ایمنی. اتاق امنیتی هم میشه ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تحرک: حرکت کردن ، تکان ، به حرکت در آوردن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تحرک: حرکت کردن ، تکان ، به حرکت در آوردن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بهشاد: شاد وخرم. بهترین شادی ها.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spark: درخشیدن ، درخشش ، جرقه زدن.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

سفیه: احمق ، ابله. Stupid.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

عنبر نسیم: خوش بو ، نسیم ( باد خنکی ) که بوی ع ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sore eyes: چشم درد ، درد چشم. مثل:Sore throut ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

لوالدی: کلمه عربیه که معنیش میشه:پدر و مادر ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hoop: حلقه بسکتبال ، حلقه ، تسمه.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

عدم: نیستی مثل:عدم توجه=بی توجهی ، بدون ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turkey: بوقلمون. اما همیشه بوقلمون نمیشه و ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

غلط: نادرست. Wrong , Mistake.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

proof: گواهی ، مدرک. Ducument=سند ، مدرک.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hark back: بازگشت ، برگشت. Hark back:Back.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

expand: پهن کردن ، گسترده کردن. Extend.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fill out a form: کامل کردن فرم ، پر کردن فرم. Fill= ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

churn: دستگاه کره سازی. Churn:A machine f ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

factory: کارخانه. Workhouse. Factory:A pla ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ادمیت: انسانیت ، بشریت. Humanity , Manhoo ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mainstream: راه اصلی ، مسئله اصلی ، مسیر اصلی ، ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

idk: مخفف I don't know. I don't know=نم ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

comms: مخفف کلمه ی Communications هست که م ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

among us: اسم یک بازی ویدیویی که سال 2018 به ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

between: ما بین ، بین.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

among: در میان ، میان. که با Between خیل ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unknown: نا شناس ، نا معلوم.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gun: اسلحه ، سلاح ، تفنگ. Rifle.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شلیک: رها کردن تیر. . Fire , Shot

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

نوبت: Turn , Time. فرصت ، دفعه.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turn on: روشن کردن. Light , Lighten.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turn off: خاموش کردن ، قطع کردن. Turn off:To ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تحمیلی: اجباری ، به اجبار. procrustean.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pork: گوشت خوک. Pork:A meat that it make ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beef: گوشت گاو. Beef:A meat that it make ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lamb: بره ، گوشت گوسفند یا بره. Lamb:A m ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chicken: جوجه یا مرغ یا خروس پخته شده. جوجه ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fish: ماهی، گوشت ماهی. وقتی ing بگیره می ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

duck: اردک ، گوشت اردک. Duck:A meat that ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prawn: میگو ، گوشت میگو. Prawn:A meat tha ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mussels: صدف ، صدف خوردنی ، گوشت صدف. Musse ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

HAM: کالباسی که از گوشت ران خوک به دست م ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tuna: ماهی تن. گوشت ماهی که تو تن ماهیه ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

salmon: ماهی سالمون ، ماهی آزاد.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pineapple: آناناس که تو آلمانی هم آناناس میگن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beta: بتا ، یک کلمه ی یونانی هست که میشه ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

عیان: فاش شده ، برملا شده.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wolf: گرگ ، جمع:Wolves.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

جنگ: نبرد ، جدال. War , Battle , Fight.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بیرق: پرچم ، درفش. Flag.

٤ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

٤ ماه پیش

مدال‌های Behshad