عاطفه انارکی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bananas: It is all bananas شرایط خیلی سردرگم ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give up the ghost: ۱ - خراب شدن ۲ - مردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flyover: کنایه از سرعت کار کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stew: she is in a stew او از چیزی ناراحت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

kid around: احمقانه رفتار کردن. بچه شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

kid around: احمقانه رفتار کردن. بچه شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

drop a brick: سهوا اشتباهی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hush money: حق السکوت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hush money: حق السکوت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tropical storm: طوفان گرمسیری، حاره ای

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tropical storm: طوفان گرمسیری، حاره ای

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fortnight: دو هفته Two weeks

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fortnight: دو هفته Two weeks

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be on cloud nine: روی ابرها سیر کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put me in the picture: من را در جریان بگذار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get moving: عجله کن!!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tip top: عالی، مرتب، منظم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

help your self: غذا میل کنید، از خودتان پذیرایی کنی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

from scratch: یاد گرفتن چیزی از اولش If I go to F ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

with flying colors: با موفقیت کامل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

with flying colors: با موفقیت کامل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cast iron alibi: دلیل کاملا محکم برای اثبات غیبت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

be on the ball: اماده به کار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have a word with somebody: با کسی صحبت کردن EX:I had a word wi ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boil down: منتج شدن. خم شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

play the fool: رفتار احمقانه داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put somebody though: شخصی را ازطریق تلفن به دیگری وصل کر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

over the hill: He is over the hill او سن و سالی از ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in good condition: He is in good condition او خوب ماند ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gentleman all round: He is a gentleman all round او از ه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

built up: توسعه دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

built up: توسعه دادن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

draw together: 1 - توافق کردن 2 - متحد کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

draw together: 1 - توافق کردن 2 - متحد کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put aside: ذخیره کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

احولی: پیچیدگی در چشم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

قلب: دل. دگرگون شده و منقلب شده. تقلبی و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خلقی کردن: مزاح کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

smell a rat: ?How come the front door is open ? ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

restrained: کنترل شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

straight from the horse's mouth: from a very reliable source

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tongue in cheek: as a joke

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tropical cyclone: گردباد استوایی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tropical cyclone: گردباد استوایی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

weigh against: سنجیدن در مقابل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

master entrance exam: کنکور کارشناسی ارشد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turn from: رو برگرداندن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unmoving water: اب راکد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make profit: سود دهی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tonic water: اب گازداری که برای رقیق کردن نوشابه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

look my best: خوشتیپ به نظر امدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crawl along: ارام، ارام راه رفتن، حرکت لاک پشتی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

time oriented: زمان محور بودن Americans are very t ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

committed to memory: حفظ کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

committed to memory: حفظ کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

aquaculture: شیلات

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

الطیران: هواپیمایی، هوانوردی، پرواز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exonerated: اعاده حیثیت کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

time oriented: زمان محور همه چیز بر اساس زمان انجا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

huddle over books: huddle over:چنبره زدن huddle over ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

laid back: relax easygoing

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trauma: تجربه عذاب آور

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hectic: شلوغ و پربرنامه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

back home: کشوری که شخص از آنجا آمده!!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sense of touch: حس لامسه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

troubleshooter: مسئول رفع نقص

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

straight a's: یه ضرب و بدون ارفاق نمره الف گرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fly in: نشستن پرواز هواپیما land in

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nod out: چرت زدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beans: he is full of beans او پر از انرژی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pickle: I am in a pickle من در دو راهی هستم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

just plain: به سادگی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spit out: basically means kinda "to say, that ...

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

تکمیل درباره من

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pit stop: توقف کوتاه ( درهنگام مسافرت برای بن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i will have it plain: اصطلاح:ساده میخورم Ex:Do you take c ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i am up to my ears in: I'm up to my ears in sth غرق این مو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

catch an eye: علاقه کسی را جلب کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

catch a glimpse: یک لحضه چیزی را دیدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it is worth a try: به امتحانش می ارزد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

that man is impossible: اصلا حرف تو مخش نمیره

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

start the ball rolling: کاری را شروع کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

keep up the good work: ادامه بده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

do not lose heart: روحیت را نباز!!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

got through: به اتمام رساندن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

time is on your side: هنوز وقت دارید!!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

calling in sick: Report that you will not go to work ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

coming down: Getting, acquiring

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

quite ill: Very sick

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sick day: Day off because you're sick

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

check in: Register at a hotel or an airport

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

weight off my shoulders: Remove pressure or stress

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be a mile long: Is very long

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

form a queue: to get in line

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slip my mind: been forgotten

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حبر: حبری رنگ =کبود رنگ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

حبر: حبری رنگ =کبود رنگ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

حشم: 1 - ستوران و چهارپایان 2 - خدمتکارا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

حطام: 1 - گیاه خشک 2 - مال اندک ( مجاز )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حضیض: نشیب مکان. کم ارتفاع

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مضغ: جویدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

هرا: صدا و غوغا/اواز مهیب

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خصاصه: درویشی و حاجت مندی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

براویختن: چنگ زدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have a fit: get very angry

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

farsighted: see far - away things more clearly ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as blind as a bat: have really poor vision

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a hole in the wall: a very small, usually cheap restaur ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in anticipation: پیشاپیش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in anticipation: پیشاپیش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in anticipation of: ۱ - به امید، در انتظار ۲ - از ترس، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the mend: بهبود یافتن Ex:the economy is on th ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

give up the ghost: ۱ - خراب شدن ۲ - مردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

money talk: پول حرف اول رو میزنه و حلال مشکلاته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

milk does not agree with me: شیر به مزاج من سازگار نیست!!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

upon your life: اصطلاح :به جان تو!!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mishmash: ترکیب درهم و برهم از دو چیز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

whishy washy: اصطلاح:ابکی ، سست

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to be over the hump: رو غلطک افتادن

١ سال پیش

مدال‌های عاطفه انارکی