پیشنهادهای مهر جان (٢٥)
A married woman, in the absence of her husband, does not establish a relationship with other men who have virtual addiction � یک زن متاهل، در غیاب شو ...
Think of your life so that you can imagine a storytelling with others بفکر ر زندگیت باش تا داستان سرایی خیالاتی شدن با دیگران شدن
I want to kill him because of his inability to manage his misfortune من می خواهم او را به دلیل ناتوانی خود برای مدیریت بدبختی خودش بکشم
The husband and wife who have long lived apart شوهر و همسر که مدت ها از هم جدا شده اند یا جدا از هم زندگی میکنند
The woman is a slattern who lives like an animal زن شلخته است که مانند یک حیوان زندگی می کند
she deals with others with his own problems But for his life he does not love his love with the fruit of love او با دیگران مشکلی دارد اما برای زندگی ...
بد خلقی لجاجت بخرج دادن ، آدم ناراحت She thinks if she can slowly speed up her life, she will head over to the basket But her husband is tired of he ...
مخالفت she fought against her husband's mother and wanted to stay alone in the city � Which was strongly opposed او با مادر شوهرش مبارزه کرد و می خ ...
Doing fantasies with others is not good at storyboarding at all انجام دادن فانتزی با دیگران در داستان داستان خیلی خوب نیست خیالاتی سرایی با دیگران اس ...
Her husband has no love for him. She or he has doubts
She wanted to get her money from her husband in a fight that she did not succeed او می خواست پولش را از شوهرش در جنگ بگیرد که او موفق نشد
Fights do not care about things دعوت به مسائل بی توجهی و خرجی ندادن
Corrupted husband خساست شوهر
She is an uneducated foolish village husband اویک شوهر روستایی احمق بیسوادی دارد
دختر خیالاتی که برای خود داستان پردازی رابطه ی انجام میدهد اغلب این نوع افکار را امروزه هرزگی فکری خیالاتی گویند
زن روستایی
زن دهاتی
زن شلخته، زن بی بند و بار، زن هرزه، جنده
raw هرزه فاسد
fictionalافسانه داستان پردازانه حالت خیالاتی ساختگی
ابله شدن جوش چرک دار smallpox ابله مرض moron آدم سبک مغز و کم عقل، آدم احمق و ابله
داستان Close your hole جا سوراخیتو ببند
جای سوراخیتو ببند
جاذبه euphoria وجد و شعف ، مشاط خوشی خوشحالی رضایت
وجدآمیز ، jouful ، lively ، exhilarated وجد و شادی exultance