تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

عوارض، زیان ها

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کانال، شریان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

میز نقشه کشی، میز طراحی یا میز معماری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

مهم بودن، اهمیت داشتن، قابل توجه بودن example: It all counts for something معنی: تمام این موارد مهم هستن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

کاملاً، به کلی، صد در صد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بلوک بندی زمانی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

to notice and give special attention to something / to take a closer look at something معنی: با دقت چیزی رو بررسی کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

It's a metaphor from music that typically comes at the end of a speech synonyms: in that way, on that matter معنی: به این ترتیب، با توجه به این موضوع

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

قواعد یا قوانین اساسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تکواژ یا نشانه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

( informal ) Operations military operations معنی: عملیات نظامی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

( This is hardly the case ( American English slang It means: this is not the truth or there is no evidence to prove this معنی: چنین چیزی درست نیست/چن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

slang: intoxicated from drugs or alcohol در معنای عامیانه: مست شدن با مواد مخدر یا الکل مثال: He got totally blasted at the party

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

to lose one's shit; to become enraged or angry by the actions of another از کوره در رفتن، جوش آوردن، قاطی کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

کمک کردن به

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

رزروی ها

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بازاریابی و بیزینس ) بوم ناب

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٦

چند کاربردی/چند تخصصی مثال: Cross - functional team: تیم چند تخصصه منبع: https://karokasb. org/ultimate - guide - to - cross - functional - teams/