امیررضا فرهید - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

integrate circuit: مدار یکپارچه ( IC )

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

vector drawing program: برنامه رسم برداری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hypertext transfer protocol: پروتکل انتقال ابر متن

١٠ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١٠ ماه پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

produce various: محصولات مختلف

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

implement specific algorithms: ایجاد الگوریتم های خاص

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ارابع: عدد چهار _ هارم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ارابع: عدد چهار _ هارم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

able: در دسترس ، قدرت، توانایی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

procedure: شیوه ، روش انجام

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

available: قابل دسترس ، قابل استفاده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clove: نام نوعی گل

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deduction: پی بردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

greatly: زیاد

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

earth: تنها سیاره ای که زندگی در آن وجود د ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

do one's best: Try as hard as possible

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rely on: وابسته بودن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

treatment: روش درمان کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pickup: بدست آوردن ، گرفتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

broken: یه جورایی میشه گفت غیرقابل استفاده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in hot water: در دردسر افتادن

١١ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

clerk: او به عنوان کارمند, در دفتر وکیلش ک ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bring: زندانی را پیش من , بیاورید.

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bring: من برای این سفر چمدانی را نیاورده ا ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

occur: حوادث بیشتر در این جاها اتفاق می اف ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

occur: او جایزه ای را در رویایش میدید و هن ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

occur: بعضی از رنگ ها اصلا در طبیعت وجود ن ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

scared: خواهر من همیشه از سگ ها میترسید.

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

give up: او ( اشاره به مونث ) پول دزدیده شده ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

give up: سعی کردن را ادامه بده ! نا امید نشو ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

liquid: او ( اشاره به مونث ) مصرف دارو ی ما ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

upset: گربه گلدان را واژگون ساخت.

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bet: من روی آن اسب پنج دلار شرط بندی کرد ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

succeed: ممکن نیست که این پروژه به موفقیت بر ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

emotion: صدای او لبریز از احساسات بود.

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

briefly: او بسیار خلاصه گفت اما ما فهمیدیم ک ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conserve: با این تلاش ها ، ما امیدوار هستیم ک ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shall: من حتما فردا با اولین قطار از اینجا ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conserve: انرژی خودت را ذخیره کن ، تو به آن ن ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

definitely: این قطعا آخرین باری است که اتفاق می ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

depend on: تو اگر به دیگران اعتماد کنی همیشه پ ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

available: آن مدل کفش دیگر موجود نیست

١١ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

تایید موبایل و ایمیل

-

همه

١١ ماه پیش

تکمیل درباره من

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

carrots: هویچ ها و یا میشه گفت که غذای بسیار ...

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

candy bar: شکلات تخته ای _ شکلات تقسیم بندی شد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

clerk: مغازه دار _ کارگر ویا کارمند یه جای ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

bring: به معنی آوردن ویا حمل کردن _ به جای ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

use: استفاده کردن , , , , مصرف کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

علی: بلندمرتبه و گرانقدر , , , , , , , , ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

occur: اتفاق افتادن , , , , وقوع چیزی , , ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

insurance: بیمه ……یه قرار دادی بین بیمه شونده ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

extensive: وسیع …… بزرگ …… بسیط Extensive ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

coin: پول خرد …… پول فلزی یا آهنی …… سکه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

scared: وحشت زده …… ترسناک …… احساس ترس به ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reopen: بعد از بستن دوباری باز کردن. . . . ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lower: در آخر…… زیرزمین …… کمتر ویا ضعیف ت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

discourage: نا امید …… اضطراب

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

foot: واحد اندازه گیری

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

امیررضا: به معنی نام دو تا از امامان یعنی ام ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

تعالی: یکتا……بلند پروا …… یگانه …… دارای م ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

flow: جریان آب یا چیز دیگر

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

subject: قرار دادن و یا گاهی هم در جملات به ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

report card: کارنامه …… گزارش …… برگه ی نشاندهند ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

score: نمره و یا نتیجه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

upset: Unhappy or worried

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

health: سلامتی …… سالم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

geography: درس جغرافیا

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

branches: شعبه و یا به معنی از یک ریشه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

distress: درد و سختی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ازمایش کردن: Trying

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tip: دستمزد یا انعام

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

advice: خبر……نصیحت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

successful: پیروز …… سربلند…… موفق _ برنده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

worry: ترس از امتحانات و یا سختی های روزگا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

throw away: پرتاپ , , , , , , دورریختن, , , , , ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

splash: Fly in drops and make something or ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سنجاب: سنجاب یا نوعی موش

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

سنجاب: سنجاب یا نوعی موش

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

think: اندیشیدن یا فکر کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

the rest: به جا مانده _ بقیه _ بقا

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

the rest: Other people or things that are lef ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rest: باقی مانده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stool: صندلی بدون پشتی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

organize: Organize means plan or arrange an e ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

occasions: زمان یا فرصت _گاهی در جمله ها به مع ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

خلبان: راننده ی هواپیما یا هدایت کننده ی ش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

خلبان: هدایت کننده ی هواپیما

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

amazing: زیبا یا تعجب آور و سورپرایز شده

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ژول ورن: ژول ورن در سن پنجاه سالگی نام اصلی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ژول ورن: ژول ورن در سن پنجاه سالگی نام اصلی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

strange: یه نوع صفت در زبان انگلیسی میباشد ک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

industry: صنعت ، سازنده ، حرفه سازندگی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

employment: انتخاب فردی برای کار کردن ، کار و ح ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

strangely: شگفت آور

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

depend on: به کسی یا چیزی در مورد موضوعی اعتما ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

destroy: Damage sth so badly it can no longe ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

issue: مسئله . . . مشکل . . . ایراد A sub ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

brake: To make sth slowly. ترمز ماشین

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

substance: ماده یا ساختار چیزی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

count on: به کسی اعتماد کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crime: کار گناه و جرم که شاید سبب جنایت با ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

crime: Sth that SB does that against the l ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

decade: ده سال متوالی و پشت سر هم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

decrease: کاهش ، ، ، کم کردن ، ، ، تنزل ، ، ، ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

population: آمار مردم ، ، ، جمعیت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

suppose: خیال پردازی ، ، ، گمان کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trip: به گردش رفتن ، ، ، سفر کردن ، ، ، م ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

probable: باور کردنی . . . . واقعی . . . . حق ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

probable: باور کردنی . . . . واقعی . . . . حق ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

prop: شئ ( اشیا )

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

destroying: خراب کردن _ از بین بردن _ تخریب کرد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

accommodation: محیط زندگی ، خانه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dry cleaner`s: خشکشویی ، ، جایی ( مغازه ای ) که لب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

favor: حمایت کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

left: بعد از خود گذاشتن ، جا گذاشتن ، سرن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rate: ارزیابی ، امتیاز دهی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

period: بخش ، محوطه ، نقطه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deluxe: مدل بالا ، لوکس ، با شکوه ، زیبا

١١ ماه پیش

مدال‌های امیررضا فرهید