امیر اسدی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

labor: She doesn't have a stomachache! She ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

buffer: میانجی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

standing still: ثبات داشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

baggage: "مشکل" یا "نقطه ضعف" When I find ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

EST: a system for self - improvement aim ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

EST: a system for self - improvement aim ...

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

came to life: یعنی به جون اومدن. . مثلا یک لیوان ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sustain: "Cast your cares on the Lord and he ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make ends meet: to manage one's money so as to have ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tell off: ( با بدخلقی یا خشم ) سرزنش کردن، فح ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

creep: شخصی که دوستش ندارید و احساس ناخوشا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cast: The tall building�casts�a shadow ov ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jumpy: آشفته. . . He's a little jumpy. ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

jumpy: آشفته. . . He's a little jumpy. ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

walk on eggshells: to be very careful how you behave a ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

walk on eggshells: Synonyms handle/treat someone with ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put behind: Put everything behind, future is br ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sweatband: هد بند یا مچ بند معمولا حوله ای یا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

man bag: کیف مردانه سردوشی ، معمولا کوچک با ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

clutch purse: کیف دستی زنانه ، معمولا بدون بند ، ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clutch purse: کیف دستی زنانه ، معمولا بدون بند ، ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wristlet: کیف دستی کوچک و باریک با بند کوچک ک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wristlet: کیف دستی کوچک و باریک با بند کوچک ک ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bobble hat: کلاه بافتنی که بالای ان منگوله با ی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bobble hat: کلاه بافتنی که بالای ان منگوله با ی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

muff: Her bony hands were kept in a brown ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mortarboard: I was going to be there and wear th ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

diplomatic case: کیفی که قفل رمز دار دارد و طراحی شد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

diplomatic case: کیفی که قفل رمز دار دارد و طراحی شد ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

small leak can sink a great ship: It means that even small faults, if ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dazzle: تحت تاثیر قرار گرفتن یا دادن ( میخ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wane: کمرنگ شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dribbler: عامیانه ؛ دست و پا چلفتی . . .

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i bet my bottom dollar: تا قرون اخرمو شرط میبندم

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crystal clearly: کاملا شفاف

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

compromise: لطمه زدن You're compromising me. ت ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drone away: هدر دادن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chamomile: چای بابونه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

home soil: خاک وطن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خوکچه ٔ هندی: Guinea pig

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

indulge me: بهم لطف کن.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

indulge me: بهم لطف کن.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

knock yourself out: بفرما! راحت باش

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fancy: باکلاس

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

suit yourself: هر طور میل خودته،

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this's as rare as rocking horse shit: این خیلی نادره

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it totally kicks ass: واقعا خفن هِ

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

standing still: ثبات داشتن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

douchy asshole: دیوث لاشی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

your funeral: فاتحت خوندست

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

your funeral: فاتحت خوندست

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

where does this leave us: این ( قضیه . . ) کجا تموم میشه؟

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flustercluck: قاراشمیش 😜

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wise ass: پُر مدعا

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wise ass: پُر مدعا

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

supposedly: ناسلامتی 🙂

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

snatch squad: گروهی از پلیس ها یا سربازان که سریع ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

woodsy: طبیعت دوست He is very woodsy. اون ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

woodsy: طبیعت دوست He is very woodsy. اون ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ripping off: کلاه سر کسی گذاشتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ripping off: کلاه سر کسی گذاشتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rip: جناب مسعود خان درست میگن. . . در لا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

for what it's worth: وقتی گفته میشه که شما میخواهیدحرفی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clear the air: شفاف سازی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شفاف سازی: Clear the air

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

don't look a gift horse in the mouth: دندان اسب پیشکشی را نمیشمارند . . ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he will be popping champagne: اون از خوشحالی بال درمیاره

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

squat: خیلی کم ، . پشیز . . هیچی ، یا نزدی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

goose bumps: a condition in which there are rais ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

saliva: My whole mouth just filled with sal ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

peeled off: :to leave a place often for another ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

take no for an answer: I won't take no for an answer من جو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take no for an answer: I won't take no for an answer من جو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sum up: Well, to sum up. خوب، ، برای روشن ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

well to sum up: خوب، برایِ روشن روشن مطلب.

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mazel tov: دیدنی بود

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mazel tov: دیدنی بود

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پایین شهر: Slum محله های فقیر نشین an area of ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پایین شهر: Slum محله های فقیر نشین an area of ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tadpoles: یچه غورباقه "ها" 😁

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we're gonna figure this out: یک کاریش میکنیم.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

figure: We're gonna figure this out یک کاری ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

batch: سریِ. . وهلهِ. . . به طور مثال در ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

misters: عمایانه به "بیضه ها" هم میگویند

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

misters: عمایانه به "بیضه ها" هم میگویند

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scrappy: سخت کوش

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

word: ? Seriously "Word" جدی؟ "دقیقا" ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thump: I'm gonna thump you با مشت میزنم تو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

labor: She doesn't have a stomachache! She ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bust: مچ گیری کردن you busted me cold, Mo ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رژه نظامی: parades

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

schmuck: گاگول 😁👌

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

baggage: "مشکل" یا "نقطه ضعف" When I find ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پری دریایی: Mermaid

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پری دریایی: Mermaid

١١ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

مدال‌های امیر اسدی