امین سینی‌چی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chance upon: اتفاقی کسی را دیدن Two months late ...

٢ هفته پیش

اولین لایک کردن

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

light at the end of the tunnel: کورسویِ امید

٦ ماه پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

speak volumes: گواه آن است که . . .

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

neurohormonal: عصبی - هورمونی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

clinician: بالینگر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clinician: بالینگر

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shed an illusion: یکی از معانی shed این است: to get ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

apparatus: در نظریه های روانشناسی ( به ویژه نظ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mothering: در برخی متون می تواند به شکل "حمایت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mothering: در برخی متون می تواند به شکل "حمایت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crucial factor: عامل حیاتی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

blow mind: هوش از سر بردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

time frame: بازهِ زمانی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

well constructed: خوش ساخت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

many a time: خیلی وقت ها

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eclectic: التقاطی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

light at the end of the tunnel: کورسویِ امید

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hang up shingle: To start a business of some kind

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

things are no different: شرایط تفاوت چندانی ندارد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

strike off: برکنار کردن؛ اخراج کردن be struck ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

give a wide berth to: to avoid a person or place دوری گزی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give a wide berth to: to avoid a person or place دوری گزی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prosaic: در برخی از متون: روزمره، عادی

١٠ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

مدال‌های امین سینی‌چی