مهدی عباس پور - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

ACE: کاری را بدون اشتباه و به نحو احسن ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

در قابلمه: the pot's door چیه دیگ؟ آخه مگه مجب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take priority over: هم با take و هم با have استفاده میش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lorry: به معنی کامیون یا هر گونه ماشین سنگ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

carriage: کالسکه یا درشکه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

homeworks: این کلمه غلطه. . homework حالت جمع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

resonance: to have resonance with یا resonate ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

greener than grass: اصطلاحی برای بیان جوانی و بی تجربگی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

greener than grass: اصطلاحی برای بیان جوانی و بی تجربگی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

chancellor: chancellor : صدراعظم همچنین در آلم ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no reservations: بی تعارف بددن تردید و دودلی رُک و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

no reservations: بی تعارف بددن تردید و دودلی رُک و ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

todger: آلت تناسلی مرد، در لهجه بریتیش.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

todger: آلت تناسلی مرد، در لهجه بریتیش.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

vulnerable section: قشر ضعیف ، قشر آسیب پذیر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vulnerable section: قشر ضعیف ، قشر آسیب پذیر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nail down: تحکیم کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

headline: به عنوان فعل : نقش مهمی ایفا کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hearing: شنیده ، گزارش

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

defy: عصیان کردن ، سرکشی کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

out of action: دور از میادین، از کار افتاده، بدون ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out of action: دور از میادین، از کار افتاده، بدون ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

fall sleep: این غلطه دوستان. درستش fall asleep ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

decorated: پرافتخار مثلا: the most decorated a ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

nerd: معادل فارسی "خوره" برای این کلمه من ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pull off: علاوه بر "درآوردن لباس"، معنی "فیت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

palm tree: درخت خرما ( نخل ) یا درخت نارگیل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

look out for: به معنی منتظر بودن هم هست. مثال: l ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

matter of life and death: مسئله مرگ و زندگی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cut into: حکاکی کردن ، حک کردن Example : a ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

لاجرم: خواه ناخواه ، ناگزیر ، به ناچار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lilac: گل یاس بنفش _ وام گرفته شده از فارس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

as easy as shelling peas: به راحتیِ پوست کندن نخود فرنگی معا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

as easy as shelling peas: به راحتیِ پوست کندن نخود فرنگی معا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in the air: در جریان ، جاری ، پیش رو ، در شرف و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

see with half an eye: با نیم نگاهی دیدن یا فهمیدن، به س ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

see with half an eye: با نیم نگاهی دیدن یا فهمیدن، به س ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

confectionary: این دوتا رو اشتباه نگیرید ( تفاوتش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reverse gear: دنده عقب reverse gear دنده عقب زدن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

liven: سرزنده کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

liven: سرزنده کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

moment of truth: ترجمه ای قرضی از یک عبارت اسپانیایی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

aubergine: آقای جدیدی اطلاعات غلط ندید . . . ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

resurface: دوباره مورد توجه قرار گرفتن ، دوبار ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a big draw: جاذبه مهم ، منبع جذابیت بزرگ ، منبع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

a big draw: جاذبه مهم ، منبع جذابیت بزرگ ، منبع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

syrup: شربت ( به گفته برخی، ریشه این کلمه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wanderlust: ریشه کلمه از آلمانی است. آلمانی : ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

conflicting: ضد و نقیض ، متناقض ، مغایر ، هم ستی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

warmongering: درود. warmonger : جنگ طلب ( اسم ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

speak with a forked tongue: اصلاحی برای اشاره به : دروغ گفتن ، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

speak with a forked tongue: اصلاحی برای اشاره به : دروغ گفتن ، ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

when the smoke clears: درود when things have stopped happ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

when the smoke clears: درود when things have stopped happ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

apart from: گذشته از ، جدای از ، سوای از ، فارغ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stiff: tough , robust

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

chuckle: بعنوان اسم ( noun ) هم میتونه استفا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

raise an eyebrow: همچنین در اصطلاح به معنی باعث تعجب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

positively: مطلقا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

multilayered: چند لایه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

multilayered: چند لایه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

clobber: خرد کردن ، ضایع کردن، لطمه زدن و. . ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cruise: پیمودن ، درنوردیدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

drop a bombshell: بمب انداختن ، خبر ناگهانی و غافلگیر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

drop a bombshell: بمب انداختن ، خبر ناگهانی و غافلگیر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

athletics: دو و میدانی ( همچنین: Track )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ساحت خواب: آقای حسنلو؛ بنظرم ساحت را با واژه " ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come what may: هر چه پیش آید خوش آید، هر چه بادا ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nub: اصل مطلب، لب کلام همچنین : crux, g ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nub: اصل مطلب، لب کلام همچنین : crux, g ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get down: سراغِ چیزی ( موضوعی ) رفتن، به چیزی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

من حیث المجموع: overall all in all collectively utt ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

togo: بیرون بَر . one coffee to go, plea ...

١٠ ماه پیش

مدال‌های مهدی عباس پور