بختیاری - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for my taste: به نظرم = In my opinion مثال: This ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for like: در حدود؛ تقریبا مثال: I've known th ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's someone all right: ( شخصی ) همیشه همین طوریه

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

siesta: تفاوت ریزی که با nap داره اینه که ا ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take a trip: سر زدن به جایی.

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be getting in the way: دست و پا گیر بودن

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cherry on the cake: مزیت

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

broke: به معنای بی پول بودن است و با bankr ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sue: کشاندن کسی به دادگاه معمولا برای ضر ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

deligate: ( علوم رایانه و فناوری اطلاعات ) ان ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

associate with: تجسم کردن، در نظر آوردن، تداعی شدن، ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hazardous: از این واژه بیشتر برای اشاره به چیز ...

٢ ماه پیش

ثبت حداقل حداقل ١٠٠ رای

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

instill: نهادینه شدن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

oversight: غفلت، سهل انگاری ( =فراموش کردن کار ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

think again: تجدید نظر کردن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stalk: مثل کَنه به کسی چسبیدن برای آزار اذ ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

capture: تداعی کردن

٣ ماه پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

paraphrasing: تعبیر

٤ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

٤ ماه پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

suppress: [ریاضیات] حذف حذف گرادیان :Suppres ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

occupy: واقع شدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shoot: ( محاوره ) : سوالت را بپرس.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i guess: فکر می کنم ( اما مطمئن نیستم )

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

defiant: سرباز زدن ( از انجام کاری )

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spotlight: ( موضوع، نکته و غیره ) زیر ذره بین ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

found himself: خود را در موقعیت . . . . . دید.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

assertion: ( ریاضیات ) گزاره

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

do you have any idea: هیچ میدونی؟

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

headhunter: استعدادیاب

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

uptight: سختگیر

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i felt shiver run down my spine: ( از شدت ترس ) تنم لرزید.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

for the birds: چرت و پرت

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take the bull by the horns: تصمیم قطعی گرفتن. مصمم بودن در انج ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

horse of a different color: قضیه اش فرق میکنه.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fishy: بودار بودن موضوعی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deliver: قائل شدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nerve racking: استرس زا

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out there: گذشته از اون ( موضوعی که الان بحث ش ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be through: تجربه داشتن در چیزی: You don't eve ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reverse: روند بهبود یا پیشرفت در بیماری معکو ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

invection: دری وری

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

invection: دری وری

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

manifest: ظهور پیدا کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come to: صحبت از چیزی به میان آمدن. مثال: . ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

set the record straight: clear up

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brace for impact: آماده برخورد شدید به چیزی بودن. ( ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

confront: رویارویی یا برخورد ( بین چند نفر یا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on impulse: بدون برنامه ریزی و یا قصد قبلی ( کا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

think again: تجدید نظر کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exposure: سرمازدگی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

showers: باران مقطعی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take advantage of: از موقعیت استفاده کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

carbon footprint: اثر کربنی ( =میزان کربن دی اکسیدی ک ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take time: عجله نکردن در انجام کاری.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ordeal: ( تجربه ) سخت و ناخوشایند، کابوس وا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overwhelm: به هم ریختن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scared stiff: از شدت ترس خشک شدن!

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

siesta: تفاوت ریزی که با nap داره اینه که ا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

discreet: ظریف ( بدون جلب توجه ) مثال: discr ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

voice activated recorder: دستگاه خودکار ضبط صدا

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get around: غلبه کردن، فائق آمدن ( بر یک مسئله ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

back up: تأیید ( مطالبی که قبلا گفتین با ارا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

include an example: مثال زدن، نمونه آوردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

particularly: بیشتر ( از حد معمول یا چیزهای دیگر ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go out: با کسی رو هم ریختن!

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crime doesn't pay: بار کج به منزل نمیرسه.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

accurate: ( خبر، اطلاعات و غیره ) موثق

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pitch: an effort to sell or promote someth ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sue: کشاندن کسی به دادگاه معمولا برای ضر ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rudimentary: این کلمه بار معنایی منفی داره شاید ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gross: ناخوشایند، غیر قابل قبول

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stamina: . Stamina is the physical or mental ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

endorse: تبلیغ کردن ( چیزی توسط افراد مشهور ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the suffragette movement: جنبش حق رأی زنان

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

off by one error: a common programming mistake that o ...

٤ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

٤ ماه پیش

مدال‌های بختیاری