ضجه مویه یا زنجموره یا زنجمویه کردنضد حالضد حال زدنضرب چیزی را گرفتنضرب دستش را چشیده استضرب شست نشان دادنضرب شستی به کار بردنضرر تلخهضرر را از هر کجا جلویش را بگیری منفعت استضعف کردن برای کسی یا چیزیضعیف کش یا ضعیف چزانطاس کسی خوب نشستنطاق ابرو نمودنطاقت کسی را طاق کردنطاقت کسی طاق شدنطاقتم طاق شدطاقچه بالا گذاشتنطبع کسی برنداشتنطبق زدنطبل توخالیطبل زیر گلیم زدنطبل یا کوس چیزی را زدن یا کوبیدنطرف کسی را گرفتنطشت از بام افتادنطشت کسی از بام افتادنطلا که پاکه چه منتش به خاکهطمع زیاد مایه جوانمرگی استطناب مفت گیر بیاره خودشه دار میزنهطوطی وارطوق لعنت برگردن کسی افتادنطی نکرده گز کردنظاهر و باطنظفت ورفت کردنظل افتابعاشق چشم های بادامی یا چشم و ابروی کسی بودنعاشق چشم و ابروی کسی نبودنعاشقی پیداست از زاری دلعاشقی شیوه رندان بلاکش باشدعاقبت به خیر شدنعاقبت جوینده یابنده بودعاقبت خشم پشیمانی استعاقبت گذر پوست به دباغ خانه می افتدعاقل تا پی پل می گشت دیوانه پا برهنه از اب گذشتعاقلان دانندعاید کسی شدنعبای ملانصرالدین استعجب کشکی ساییدمعجله کار شیطان استعدو شود سبب خیر اگر خدا خواهدعذر بدتر از گناه