دیکشنری
مترجم
بپرس
فهرست واژگان در فرهنگ مترادف ها و متضادها با حرف گ - صفحه 3
گرسنه
گرسنه چشم
گرفتار
گرفتاری
گرفتگی
گرفتن
گرفته
گرگ
گرم
گرما
گرمابه
گرماگرم
گرمسیر
گرمی
گره
گره گشا
گرو
گرونده
گروه
گروه اکتشافی
گروه بندی
گروه گروه
گروی
گری
گریان
گریبان
گریبانگیر
گریختن
گریخته
گریز
گریزان
گریزپا
گریزگاه
گریس
گریم
گریمور
گریه
گریوه
گزاردن
گزارش
گزارشات
گزارشگر
گزاره
گزاف
گزافه
گزافه گو
گزر
گزگزه
گزمه
گزن
1
2
3
4
5
6
7
8