اسم فارسی - صفحه 14

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

چمن ناز/č.-nāz/

زیبارویی که دارای ناز است، ( به مجاز ) زیبارویی که دارای ناز و عشوه و کرشمه است


دختر

فارسی
نیروان/nirvān/

نام رودخانه ای در سقز، ( اَعلام ) نام رودخانه ای در شهرستان سقز که از مجموع دو رودخانه ی سلیمان بیک ...


پسر

فارسی

طبیعت
امیرمهیار/a.-mahyār/

ترکیب دو اسم امیر و مهدیار ( فرمانروا و ماهیار )، از اسامی مرکب، امیر و مهیار


پسر

فارسی، عربی
دلیار/del yār/

دلدار، معشوق و محبوب، [دل = جایگاه عواطف و احساسات در انسان، قلب، یار ( پسوند دارندگی ) ]، دارای عو ...


دختر

فارسی
چکامه/ča (e) kāme/

شعر به ویژه قصیده


دختر

فارسی

هنری
امیرپوریا/a.-puriyā/

ترکیب دو اسم امیر و پوریا ( فرمانروا و بسیار دارنده )، از نام های مرکب، ( امیر و پوریا


پسر

فارسی، عربی
مهرام/mahrām/

ماه آرام، خوشبخت، ( مَه، رام )، آن که ماه رام اوست


پسر

فارسی

کهکشانی
اروشا/arušā/

سفید، روشن، دختری با روی سپید، ( = اروشه )، اروشه، به فتح الف


دختر

فارسی، اوستایی، پهلوی
نورسا/nursā/

شبیه به نور، روشن و درخشان، ( نور، سا ( پسوند شباهت ) )، مثل نور، ( به مجاز ) زیبارو، ( در قدیم ) ر ...


دختر

فارسی، عربی
امیرآرشام/a.-āršām/

ترکیب دو اسم امیر و آرشام ( فرمانروا و نیرومند )، ( به مجاز ) امیر قدرتمند و پر زور


پسر

فارسی، عربی
آرامه/ārāme/

منسوب به آرام، آرامش


دختر

فارسی، عربی
پیرایه/pirāye/

زیور و زینت، طلا، جواهر و مانند آنها که به عنوان زیور و زینت به کسی یا چیزی میافزایند، ( در قدیم ) ...


دختر

فارسی
بهین/behin/

بهترین، برگزیده ترین، مرکب از بهین ( بهترین ) + آفرین ( آفریننده )


دختر

فارسی
محمد مهرداد/m.-mehrdād/

ترکیب دو اسم محمد و مهرداد ( ستوده و آفریده شده ی مهر )، از نام های مرکب، ا محمّد و مهرداد


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
مهوین/mahvin/

به رنگ ماه، ( به مجاز ) زیبارو، ( مَه= ماه، وین= رنگ )، به رنگِ ماه


دختر

فارسی

کهکشانی
اوژن/ožan/

به زمین افکننده، از بین برنده دشمن، ( در قدیم ) اوژندن، افکندن، اوژننده، افکننده، اندازنده


پسر

فارسی
شیفته/šifte/

آن که به کسی یا چیزی دل بسته است، عاشق، ( صفت فاعلی از شیفتن )، مجنون، دیوانه، مجذوب


دختر

فارسی
مزدا/mazdā/

دانا، در آیین زرتشتی به خدا اطلاق می گردد، به معنی دانا، اهورامزدا، به معنی دانا است، در ادیان ایرا ...


پسر

اوستایی، فارسی

مذهبی و قرآنی
مژان/mo(e)žān/

مژه، مژگان، نرگس نیمه شکفته


دختر

کردی، فارسی
زرتشت/zartošt/

نام پیامبر ایرانی در زمان گشتاسپ پادشاه کیانی، دارنده ی شتر زرد، زردشت، ( اَعلام ) پیامبر ایران باس ...


پسر

فارسی، اوستایی، پهلوی

مذهبی و قرآنی
آمیتیدا/āmitidā/

همسر کوروش پادشاه هخامنشی، ( اَعلام ) همسر کوروش کبیر و نام دختر ایشتوویگو ( آستیاگ ) از پادشاهان م ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
شهبد/šahbod/

شاه بزرگ و صاحب اختیار، ( شه= شاه، بد/، bod/ ( پسوند محافظ و مسئول ) )، نگهبان شاه، ( به مجاز ) بلن ...


پسر

فارسی
محمد فراز/m.- farāz/

ترکیب دو اسم محمد و فراز ( ستوده و اوج )، از نام های مرکب، ا محمّد و فراز


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
مه آرا/mah ārā/

آراینده ی ماه، زیب و زینت ماه، ( به مجاز ) زیبارو


دختر

فارسی

کهکشانی
هوزان/huzān/

نرگس نو شکفته، نرگس شکفته، [دکتر معین در حاشیه برهان قاطع آورده است این واژه مصحف ( تصحیف شده یا خط ...


دختر

فارسی

گل
شیوه/šive/

روش، قاعده، حالت، وضع، طریقه، ( در قدیم ) عشوه، ناز، ( در عرفان ) اندک جذبه را گویند که گاه هست و گ ...


دختر

فارسی
نیکراد/n.-rād/

جوانمرد صالح و شایسته، جوانمرد نیک، جوانمردی که دارای صفاتی خوبی، نیکی و بخشش است


پسر

فارسی
آریسان/ārisān/

مانند آریایی، ( آری = آریایی، سان ( پسوند شباهت ) )، ( آری = آریایی + سان ( پسوند شباهت ) )، مرکب ا ...


دختر

فارسی
محمد رسا/m.-rasā/

ترکیب دو اسم محمد و رسا ( ستوده و بلیغ )، از نام های مرکب، ا محمّد و رَسا


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
جهاندخت/j.-dokht/

دختر شهره در عالم، مرکب از جهان ( عالم، گیتی ) + دخت ( دختر )


دختر

فارسی
زردشت/zardošt/

نام پیامبر ایرانی در زمان گشتاسپ پادشاه کیانی، زرتشت، ( اَعلام ) ) زردشت نام بخشی از رودخانه ی دِهو ...


پسر

فارسی

مذهبی و قرآنی
خوشیار/khoš yār/

دوست و یار شاد، دوست و یار شاد و شادمان


پسر

فارسی
تهمتن/tah (a) m tan/

دارنده تن نیرومند، لقب رستم پهلوان شاهنامه، ( در قدیم ) تنومند، قوی جثه، نیرومند، ( اَعلام ) ( در ش ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
عدنا/adnā/

جاودان، جاودانی، منسوب به عَدن به معنی جاودان، لذت، حظ، بهشتِ زمینی


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
امیریزدان/a.-yāzdān/

ترکیب دو اسم امیر و یزدان ( فرمانروا و خداوند )، از نام های مرکب، ( امیر و یزدان


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
راتا/rātā/

دهش، ( در اعلام ) فرشته ای است در ایران باستان، رادی، بخشندگی، سخاوت، بخشش، ( اَعلام ) ( در اوستایی ...


دختر

فارسی

مذهبی و قرآنی
امیده/om(m)ide/

امید، آرزو، ه ( پسوند نسبت ) منسوب به امید


دختر

فارسی
امیرا/amirā/

منتسب به پادشاه و حاکم و امیر، ( امیر، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به امیر، ـ امیر، ( عربی ـ فارسی ) ...


دختر

فارسی، عربی
بوستان/bustān/

باغ و گلزار، بستان، ( در ادبیات فارسی ) بوستان یا سعدی نامه، مثنوی اخلاقی و عرفانی به فارسی، مشتمل ...


دختر

فارسی

طبیعت
رودین/rudin/

فرزند پسر، ( رود = فرزند به ویژه پسر، ین ( پسوند نسبت ) ) ( به مجاز ) فرزند پسر


پسر

فارسی
شایراد/šāyrād/

هاله و خرمن ماه


پسر

فارسی

کهکشانی
خشنود/khošnud/

خوشحال و راضی، ( در قدیم ) قانع


پسر

فارسی
گل پیکر/gol peykar/

کسی که بدنش مانند گل لطیف است، ویژگی آن که پیکرش مثل گل زیبا و لطیف است، گل اندام


دختر

فارسی

گل
داریو/dāryu/

داریوش، نام پادشاهی پیش از ساسانیان، ( = داریوش )، ← داریوش، [این واژه با نام «داریو» ( روبن داریو، ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
پرندیس/paran dis/

نرم و لطیف چون پرند، زیبارو، ( پَرَن، دیس ( پسوند شباهت ) )، شبیه به پَرَن ش پَرَن، ( پَرَن + دیس ( ...


دختر

فارسی
آروند/ārvand/

شأن و شوکت و فر و شکوه، ( = اروند )، اورند و اورنگ


پسر

فارسی
مهر اعظم/m.-āezam/

ترکیب دو اسم مهر و اعظم ( محبت و بزرگتر )، ( مهر = مهربانی و محبت، اعظم = بزرگ )، مهربانی و محبت بز ...


دختر

فارسی، عربی
رویان/ruyān/

روینده، رویا، ( اَعلام ) ) بنا به روایات همان جائی است که آرش از آنجا تیر را به جانب مرز توران پرتا ...


دختر

فارسی
مینودخت/minu doxt/

دختر آسمانی، دختر بهشتی، ( مینو = بهشت، دخت = دختر )، ( به مجاز ) حوروش و زیبارو، ( مینو = بهشت + د ...


دختر

فارسی
آینوش/āy nuš/

ماه جاویدان، ( به مجاز ) نور ماهی که پر فروغ و همیشگی است، زیبایی زوال ناپذیر


دختر

ترکی، فارسی
پارسانا/pārsānā/

پاکدامن، زاهد، ( پارسا = پاکدامن، زاهد و متقی، نا ( پسوند نسبت ساز ) )، منسوب به پارسا، ا پارسا


دختر

فارسی
محمد فرزین/m.-farzin/

ترکیب دو اسم محمد و فرزین ( ستوده و فروزان )، از نام های مرکب، ا محمّد و فرزین


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
هلناز/helnāz/

( به مجاز ) زیبارو و خوشبو


دختر

فارسی
امیررهام/a.-rohām , a.-rohhām/

ترکیب دو اسم امیر و رهام ( فرمانروا و پرنده شکست ناپذیر )، از نام های مرکب، ی امیر و رهام


پسر

فارسی، عربی
سوزانا/suzānā/

سوزان، ( مرکب از سوزان، الف اسم ساز )


دختر

فارسی
سیاووش/siyāvuš/

سیاوش، ( = سیاوش )


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
عرشیان/aršiyān/

ساکنان آسمان، ملائکه، فرشتگان، عرش ( عربی ) + ی ( فارسی ) + ان ( فارسی ) ملائکه


پسر، دختر

فارسی، عربی
آرین مهر/āriyan mehr/

ترکیب دو اسم آرین و مهر ( آریایی و محبت )، ( آرین = آریائی، مهر= محبت، دوستی، خورشید، آفتاب )، مهر ...


پسر

فارسی
فرتاش/fartāš/

وجودی که در برابر عدم است، وجود که در برابر عدم است، ( از بر ساخته ی فرقه آذرکیوان ـ برهان، چ معین، ...


پسر

فارسی
محمد رامتین/m.-rāmtin/

ترکیب دو اسم محمد و رامتین ( ستوده و نوازنده )، از نام های مرکب، ا محمّد و رامتین


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
مهرتا/mehretā/

همتای مهر، تابان و درخشان چون خورشید، ( مهر = خورشید، تا = نظیر، مانند، لنگه )، نظیر و مانند خورشید ...


دختر

فارسی
نوریا/nuriyā/

روشن و درخشان، زیبارو، ( نوری، الف ( پسوند نسبت ) )، منسوب به نور ( نوری )، مربوط به نور ( نوری )


دختر

فارسی، عربی
دیارا/diyārā/

وطنی، بومی، ( دیار = خانه، زادگاه و وطن، الف ( اسم ساز ) )، منسوب به دیار، منتسب به دیار


دختر

فارسی
شهنور/šah nur/

نور خدا، [شه= شاه، ( در تصوف ) خداوند، الله، نور] روی هم به معنی نور شاه و به تعبیری نور خدا


پسر

فارسی
سپاس/sepās/

حمد، ستایش، قدردانی و حق شناسی از نیکی های کسی، شکر، شکرگزاری


پسر

فارسی
فایدیم/fāydim/

گل نیلوفر، نام همسر کبوجیه پادشاه هخامنشی، ( اَعلام ) نام زن کمبوجیه ی سوّم، ( در اعلام ) نام زن کم ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن، گل
نازین/nāzin/

نازی، ( = نازی )


دختر

فارسی
دل آسا/del āsā/

موجب تسکین و آسایش دل، ( به مجاز ) آسایش دهنده ی دل، آرامش دهنده ی خاطر


دختر

فارسی
دستان/dastān/

آهنگ و لحن، داستان، قصه، افسانه، ( اَعلام ) لقب زال پدر رستم، نامی که سیمرغ بر زال پدر رستم پهلوان ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
محمد مهرشاد/m.-mehršād/

ترکیب دو اسم محمد و مهرشاد ( ستوده و شادمان )، از نام های مرکب، ا محمّد و مهرشاد


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
ایرسا/irsā/

آلیسا، رنگین کمان، ( معرب از یونانی iris ) زنبق سفید، سوسن، آیرس، نام بیخ سوسن آسمون گون، به بوته س ...


دختر

یونانی، فارسی

طبیعت
به یاد/behyād/

دارنده ی بهترین یاد، ( به، یاد )، ( به مجاز ) کسی که از او به نیکی یاد می کنند


پسر

فارسی
راز/rāz/

آنچه از دیگران پنهان نگاه داشته می شود، سِر، موضوعی یا مطلبی که از دیگران پوشیده و پنهان است، ( در ...


دختر

فارسی
مهر یا/mehriyā/

منسوب به مهری، دوستی، ( مهری، ا ( پسوند نسبت ) )، ( مهری و مهر


دختر

فارسی
ارد/ard/

نام دو تن از شاهان اشکانی، ( اَعلام ) نام دو تن از شاهان اشکانی ) ارد اول [، پیش از میلاد] که در زم ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
هویدا/hoveydā/

روشن، آشکار، نمایان، خوب پیدا


پسر

فارسی
لیوزا/livzā/

زاده ی خورشید، ( به مجاز ) آفتاب چهره و زیبارو، ( = لیوزاد ) ( لیو = ( در قدیم ) خورشید، زا = زاده ...


دختر

فارسی

کهکشانی
نفیسا/nafisā/

منسوب به نفیس، گران بها، قیمتی، ( نفیس، ا ( پسوند نسبت ) )، ( در قدیم ) ارجمند و گرامی، ( عربی ـ فا ...


دختر

فارسی، عربی
کامروز/kāmruz/

خوشبخت، ویژگی آن که روزگار به میل و اراده اوست


پسر

فارسی
پارسینا/pārsinā/

پارسین، پارسی، اهل پارس، ا ( پسوند نسبت ) )، ( = پارسین )


پسر

فارسی
کیناز/ke(a)y nāz/

دارای ناز شاهانه، ( کی، ناز ( افتخار، فخر، تفاخر ) )، موجب افتخارِ پادشاه و بزرگان، به کسر کاف، موج ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
ایرانا/irāna/

ای ایران، ( ایران، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به ایران، مربوط به ایران، ایرانی، ( ایران + ا ( پسوند ...


دختر

فارسی
باور/bāvar/

یقین، اعتقاد، مجموعه ی اعتقادهایی که در یک جامعه مورد پذیرش قرار گرفته است، حالت یا عادتی ذهنی که ب ...


پسر، دختر

فارسی
توتیا/tutiyā/

سنگ سرمه، بلوط دریایی، از آبزیان دریایی که در بستر دریا زندگی می کند، نوعی ماده شیمایی که به عنوان ...


دختر

فارسی، هندی
رامینه/rāmine/

رام، رامین، طربناک


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
شارینا/šārinā/

متمدن، شهرنشین، ( شارین، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به شارین، و، ( شارین + ا ( پسوند نسبت ) )، مرکب ...


دختر

فارسی
شاهرود/šāhrud/

رود بزرگ، نوعی ساز، ( شاه = جزء پیشین بعضی از کلمه های مرکب به معنی «اصلی» و «مهم»، رود = فرزند به ...


پسر

فارسی

هنری
تهمورث/tahmures/

پهلوان زمین، ( در اوستایی، takhmo urupa ) ( = طهمورث )، به معنی قوی جثه و نیرومند، ( اَعلام ) ( در ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
امیرسپهر/a.-sepehr/

ترکیب دو اسم امیر و سپهر ( پادشاه و آسمان )، از نام های مرکب، ی امیر و سپهر


پسر

فارسی، عربی
امیریل/a.-yal/

ترکیب دو اسم امیر و یل ( امیر قوی و شجاع، امیر پهلوان )، امیر قوی و شجاع


پسر

فارسی، عربی

تاریخی و کهن
آیفر/āy far/

شأن و شکوه ماه، عظمت ماه، ( به مجاز ) زیبا رو


دختر

ترکی، فارسی

کهکشانی
فرخزاد/f.-zād/

نیک بخت، خجسته، ( در قدیم ) آن که با طالع خوب به دنیا آمده، ( اَعلام ) ) نامی مستعار که «گشتاسپ» شا ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
فانیذ/fāniz/

قند، شکر، ( معرب پانیذ )، پانیذ


دختر

عربی، فارسی
گل غنچه/gol qonče/

غنچه گل، غنچه ی گل، ( در قدیم ) گلگونه که زنان به روی خود می مالند، غازه، سرخاب


دختر

فارسی

طبیعت، گل
دلدار/del dār/

معشوق، علاقه مند، ( به مجاز )، معشوق و محبوب، ( در قدیم ) مهربان، با محبت، ( در تصوف ) حق، خداوند، ...


دختر

فارسی
ماه تینا/m.-tinā/

ترکیب دو اسم ماه و تینا ( زیبا و گل سرخ )، ( ماه، تینا = گل سرخ ) ( به مجاز ) زیبارو و با طراوت


دختر

فارسی

گل، کهکشانی
هخامنش/haxāmaneš/

دوست منش، دوست کردار، کسی که دارای کردار و اندیشه نیک است، ( اَعلام ) هخامنش: [حدود پیش از میلاد] س ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
مریسا/marisā/

چیزی لغزان و تابان، ( مَریس، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به مریس، ع مَریس


دختر

فارسی، عربی
هوریا/huriyā/

زیبارو، [ ( هور = خورشید، ی ( پسوند نسبت )، ا ( پسوند نسبت ) ]، منسوب به خورشید


دختر

فارسی
ارجمند/arjmand/

باارزش، گرامی، گرامی و عزیز، دارای قدر و منزلت، محترم، بزرگوار، شریف، قیمتی، گران بها، مهم، با اهمی ...


پسر

فارسی



برچسب ها

اسماسم پسراسم دختراسم پسر فارسیاسم دختر فارسی