اسم فارسی با حرف ش - صفحه 3

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

شادگل/shadgol/

آن که چون گل شاداب است


دختر

فارسی

گل
شادگون/shad gon/

شاد و خوشحال


دختر

فارسی
شادل/shadel/

شاه دل و جان


پسر

فارسی
شادلی/shad li/

دختر شاد، نام چندتن از بزرگان عرب


دختر، پسر

ترکی، فارسی، عربی
شادمانه/šād (e) māne/

خشنود، شاد، ( = شادمان )، خوشحال و مسرور، ( در حالت قیدی ) با شادی و خوشحالی


دختر

فارسی
شادناز/šād nāz/

ویژگی آن که شاد است و با عشوه و ناز است، مرکب از شاد ( خوشحال ) + مهر ( محبت یا خورشید )، نام شهر ی ...


دختر

فارسی
شادنوش/šād nuš/

نوشنده شادی، شاد و خوشحال، ( شاد، نوش = انوشه، جاوید )، شادی و شادمانی همیشگی و جاوید، ( شاد + نوش ...


دختر

فارسی
شاده/šāde/

شادمان، شاد


دختر

فارسی
شادور/shador/

شادمان، خوشحال


دختر

فارسی
شادوین/šādvin/

شادمان و خوشحال، ( شاد، وین = رنگ )، به رنگ شاد


دختر

فارسی
شادک/shadak/

نام مستعار سمک در داستان سمک عیار


دختر

فارسی
شادکامه/shadkame/

کامروا، خوشحال، شادمان


دختر

فارسی
شادکان/shadkan/

کامیاب، کامروا، خوشحال، شادمان، نام برادر فریدون پادشاه پیشدادی بنا به روایتی


پسر

فارسی
شادی ار/shadyar/

شاد و خوشحال


پسر

فارسی
شادی سا/š.-sā/

چون شادی، ( شادی، سا ( پسوند شباهت ) )، به سان شادی


دختر

فارسی
شادیان/šādiyān/

شادیانه، آهنگ و نوای شادی آور، ( = شادیانه )، از روی شادی، بر اساس شادی


پسر، دختر

فارسی
شادیانه/šādiyāne/

از روی شادی، بر اساس شادی، آهنگ و نوای شادی آور


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
شادیفروز/š.-foruz/

ترکیب دو اسم شادی و فروز ( خوشحالی و تابش )، فروزنده نور شادی، زینت بخش شادی و شادمانی، شادی آورنده


دختر

فارسی
شادیفروغ/š.-foruq/

ترکیب دو اسم شادی و فروغ ( خوشحالی و روشنایی )، نور و روشنی شادی، پرتو شادی و شادمانی، شادی با شوق ...


دختر

فارسی، عربی
شادیناز/š.-nāz/

شادیِ قشنگ و زیبا، ( شادی، ناز = ( در گفتگو ) قشنگ و زیبا، ( در قدیم ) متناسب و موزون )، شادیِ متنا ...


دختر

فارسی
شادیور/šādivar/

دارای حالت شادی و شادمانی، ( شادی، ور ( پسوند برای دارندگی ) )، خوشحال


پسر

فارسی
شهرگان

شهری، اهل شهر


پسر

فارسی
شهرگل/shahre-gol/

گل شهر


دختر

فارسی
شهرگیر/shahrgir/

فاتح شهر، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی و سالار اردشیر بابکان پادشاه ساسانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
شهرنوش/šahr nuš/

زیبای شهر، مرکب از شهر+ نوش ( عسل ) یا نوش از مصدر نوشیدن ( نیوشیدن )


دختر، پسر

فارسی
شهروان

شهربان، نگهبان شهر


پسر

فارسی
شهرود

نهر و رودخانه بزرگ، نام سازی


پسر

فارسی
شهروین

شهنام، از نامهای باستانی


پسر

فارسی
شهرویه/shahroye/

نام دختر خسروپرویز پادشاه ساسانی


دختر

فارسی
شهرین

نام یکی از نجبای ایرانی در زمان ساسانیان


پسر

فارسی
شهریور

نام ماه ششم از سال شمسی، نام فرشته نگهبان آتش، نام روز چهارم از هر ماه شمسی در ایران قدیم


پسر

فارسی
شهسام/shahsam/

پادشاه آتش


پسر

فارسی
شهفور/shahfor/

شاهپور پسر شاه، شاهزاده، شه ( فارسی ) + فور ( معرب پور )


پسر

فارسی
شهمردان

نام پسر ابولخیر، اخترشناس و ریاضیدان ایرانی


پسر

فارسی
شهنا/shahna/

نوعی ساز معروف به سرنا، شاهنای


دختر

فارسی

هنری
شهنواز/shahnavaz/

مورد نوازش شاه قرار گرفته


دختر

فارسی
شورعلی

شور ( فارسی + علی ( عربی ) مرکب از شور ( هیجان ) + علی ( بلندمرتبه )


پسر

فارسی، عربی
شوریده/šuride/

عاشق و شیدا، آشفته، ( در قدیم ) پریشان حال، منقلب


دختر

فارسی
شوشا

نام قدیم شوش


دختر

فارسی
شوشیناک/shoshinak/

نام خدای شوش


پسر

فارسی
شوق انگیز

شوق ( عربی ) + انگیز ( فارسی ) آنچه سبب شوق می شود، اشتیاق آور


دختر

فارسی
شکال/shekal/

در گویش مازندران آهو


دختر

فارسی
شکربانو/shekar-banu/

بانوی شیرین و زیبا، ( به کسر شین ) شکر ( سنسکریت ) + بانو ( فارسی ) بانوی شیرین و زیبا


دختر

فارسی، سانسکریت، عربی
شکردخت/shekar-dokht/

دختر شیرین، ( به کسر شین ) شکر ( سنسکریت ) + دخت ( فارسی ) دختر شیرین


دختر

فارسی، سانسکریت
شکرناز/shekar naz/

دارای ناز و غمزه دلپذیر، ( به کسر شین ) شکر ( سنسکریت ) + ناز ( فارسی ) دارای ناز و غمزه دلپذیر


دختر

فارسی، سانسکریت
شکرین/shekarin/

هر چیز شیرین، ( به کسر شین ) شکر ( سنسکریت ) + ین ( فارسی ) هر چیز شیرین


دختر

فارسی، سانسکریت
شکفته/šekofte/

باز شده، شاداب، تازه، خندان، ( صفت فاعلی از شکفتن )، شکوفا ( غنچه )، شاد


دختر

فارسی

طبیعت
شکورا/šakurā/

منسوب به شکور، بسیار شکر کننده، ( شکور، ا ( پسوند یا اسم ساز ) )


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
شکوفان/šo(e)kufān/

شکوفا، شکوفاندن، شکوفانیدن


دختر

فارسی

طبیعت
شکوه دخت

دختر باوقار


دختر

فارسی
شکوه زهرا/š.-zahrā/

ترکیب دو اسم شکوه و زهرا ( بزرگی و روشن تر )، از نام های مرکب، شکوه و زهرا


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
شکوه مند/šokuhmand/

با شکوه


پسر

فارسی
شکوه ناز

آن که دارای شکوه و زیبایی است


دختر

فارسی
شکوهنده/še (o) kuhande/

با شکوه، دارنده شکوه و جلال، ( صفت فاعلی از شکوهیدن )، شکوه، ( در قدیم ) ترسنده، بیمناک


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
شکوهه/šokuhe/

جمال، زیبایی، ( شکوه، ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به شکوه، ( شکوه + ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به شکوه ...


دختر

فارسی
شکیبه/shakibe/

بردبار و صبور


دختر

فارسی
شیانا/shiyana/

پاداش دهنده، جزا دهنده، پاداش دهنده جزا دهنده مرکب از شیان ( جزا و پاداش ) + الف فاعلی


پسر

فارسی
شید

نور، روشنایی، آفتاب، خورشید


دختر، پسر

فارسی
شیداب

نام حکیمی که خاک را خدا می دانست، برساخته فرقه آذرکیوان است


پسر

فارسی
شیدان/šidān/

سفره ی غذا و نعمت، سور، ( اَعلام ) ) نام کوهی در ناحیه بختیاری، ) نامِ بوستانی ( قدیم ) در شیراز


دختر

فارسی
شیدانه/šidāne/

درخت عناب، عناب


دختر

فارسی

طبیعت
شیدر/shidor/

آن که چهره ای زیبا و درخشان دارد، آن که چهره ای زیبا و درشان دارد


دختر

فارسی
شیدرنگ/sheidrang/

نام پهلوانی دانشمند و فاضل، برساخته فرقه آذرکیوان است


پسر

فارسی
شیدسا/shidsa/

همانند خورشید، مثل خورشید


دختر

فارسی
شیدسب/shidasb/

از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر گشتاسپ پادشاه کیانی


پسر

فارسی

مذهبی و قرآنی، تاریخی و کهن
شیدفر/šid far/

دارای فر و شکوه درخشان، ( به مجاز ) نیک و بخت و خوش اقبال


دختر

فارسی
شیدور/šidvar/

رخشنده و درخشان، ( شید = خورشید، ور ( پسوند دارندگی )


پسر

فارسی
شیدوس/shidus/

دارنده دانش درخشان


پسر

فارسی
شیدوش/šidvaš/

از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری جنگاور در دربار فریدون پادشاه پیشدادی، ( شید = خورشید، وش ( پسوند ش ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
شیرات/shirat/

آواز، ترانه


دختر

فارسی، آشوری
شیراحمد

شیر ( فارسی ) + احمد ( عربی ) مرکب از شیر ( شجاع ) + احمد ( ستوده )


پسر

فارسی، عربی
شیراز/širāz/

نام شهرستانی در استان فارس، بقعه ی شاهچراغ، آرامگاه های سعدی و حافظ در آنجا و بسیاری از بناهای تاری ...


دختر

فارسی
شیرآزاد

از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی در زمان رستم هرمزان سردار ساسانی


پسر

فارسی
شیران/shiran/

از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از دلاوران ایرانی در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
شیراوژن/širo(w)žan/

بسیار شجاع و قدرتمند، ( در قدیم ) شیر افکن، شکار کننده و افکنده شیر


پسر

فارسی
شیراک/shirak/

نام پدر هرمزد، کنده کار کتیبه کعبه زرتشت


پسر

فارسی
شیرخون

از شخصیتهای شاهنامه، نام مرد زابلی و راهنمای بهمن پسر اسفندیار تورانی به شکارگاه رستم پهلوان شاهنامه


پسر

فارسی
شارمینا/sharmina/

خجسته، فرخنده، مرکب از شارمین ( سنسکریت ) + الف تانیث ( فارسی )


دختر

فارسی، سانسکریت
شاروسین/sharosin/

پادشاه مقدس


پسر

فارسی، آشوری
شارونا/sharuna/

سرزمین پربار و حاصلخیز


پسر، دختر

فارسی، آشوری
شارویه

شیرویه


پسر

فارسی
شارک

سار ( پرنده )


دختر

فارسی
شازیه/shazie/

کمیاب، نادر، بی نظیر


دختر

فارسی
شاسپرم/shasparam/

ریحان


دختر

فارسی
شامیرام/shamiram/

نامش بلند باد


دختر

فارسی، آشوری
شاندیز/šāndiz/

شکوهمند و دارای عظمت و جلال، [شان ( عربی ) = شأن = شکوه، جلال و عظمت، دیز = دیس ( پسوند شباهت ) ]، ...


دختر، پسر

فارسی، عربی
شانو

نمایش، خودنمایی، نشان دادن، تئاتر خیابانی


دختر

فارسی
شانیسا/šānisā/

قیمتی و ارزشمند، ( شانی = مخفف شیانی به معنی زر و درم ده هفت، سا ( پسوند شباهت ) )، همانند زر و درم


دختر

فارسی
شاه آذر

شاه آتش


دختر

فارسی
شاه اسپرم

شاسپرم


دختر

فارسی
شاه آفرید

آفریده شاه، نام دختر فیروز پسر یزدگرد پادشاه ساسانی


دختر

فارسی
شاه بانگ

گیاهی با میوه زرد رنگ و معطر


دختر

فارسی
شاه بانو/shahbanu/

ملکه، شهبانو، نام دختر فخرالدوله دیلمی


دختر

فارسی
شاه برزین

نام شخصی در وندیدا ( بخشی از اوستا )


پسر

فارسی
شاه بهرام

نام بهرام گور پادشاه ساسانی و همچنین پادشاه کشمیر


پسر

فارسی
شاه پر

شهپر


پسر

فارسی
شاه پرند

نام نوه یزگرد پادشاه ساسانی


دختر

فارسی
شاه پرک

شاپرک


دختر

فارسی
شاه پسند

گیاهی کاشتنی و زینتی که گلهای رنگارنگ چتری دارد


دختر

فارسی
شاه پونه

نام نوه یزدگرد پادشاه ساسانی


دختر

فارسی



برچسب ها

اسماسم پسراسم دختراسم پسر فارسیاسم دختر فارسی