اسم - صفحه 59

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

تذرو

قرقاول


دختر

فارسی
ترخان/tarxān/

کسی که شاه به او امتیازات ویژه ای داده، نام نوعی گیاه، ( ترکی ) ( = طرخان ) آن که خان ( پادشاه ) به ...


پسر

ترکی

تاریخی و کهن، طبیعت
ترسا/tarsā/

ترسنده، راهب مسیحی


پسر

فارسی
ترگل/targol/

گل تازه و شاداب


دختر

فارسی

گل
ترنگ/torang/

تورنگ، تذرو، قرقاول، ( = تورنگ، قرقاول ) پرندهای از خانوادهی ماکیان با سری که کاکل گوشتی دارد، دم د ...


دختر

فارسی

پرنده، طبیعت
ترنه/torne/

گیسو


دختر

فارسی
ترنیان/tarniyan/

سبدی که از شاخه های بید می بافند


دختر

فارسی
تروسکه/truske/

درخشان و نورانی


دختر

کردی
تروند/tarvand/

میوه تازه رسیده، نوبر


دختر

فارسی
ترکان/tarkan/

عنوانی مخصوص زنان اشراف، در دوره مغول، نام مادر سلطان محمد خوارزمشاه


دختر

ترکی

تاریخی و کهن
تریتا/terita/

اولین پزشک ایرانی در اوستا


پسر

اوستایی
تریتی/teriti/

نام دختر دوم حضرت زرتشت


دختر

عبری

مذهبی و قرآنی
تژاو/tazhav/

از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور تورانی داماد افراسیاب تورانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
تسلا/tasallā/

آرامش یافتن یا کم شدن اندوه، آرامش، ( در قدیم ) خشنود، خرسند، راضی


دختر

عربی
تسکین/taskin/

ساکن و آرام قرار دادن کسی را


دختر

عربی
حفیظ/hafiz/

حافظ نگهبان، هوشمند و یادگیرنده


پسر

عربی
حلاوت/halāvat/

دلچسب بودن، دلپذیر بودن، دلپذیری، شیرین بودن، شیرینی، شیرین شدن، ( به مجاز ) خوشایند و دلچسب بودن، ...


دختر

عربی
حلیفه/halife/

زن قرین و همراه، زن هم قسم


دختر

عربی
حماس/hamās/

هواخواهی شدید، اشتیاق شدید، التهاب تب و تاب، شور و شوق، غیرت، پهلوانی، تعصّب


پسر

عربی
حمام

کبوتر


پسر

عربی
حمدالدین

مرکب از حمد ( سپاس، ستایش ) + دین


پسر

عربی
حمرا/hamra/

سرخ رنگ


دختر

عربی
حمراه/homrah/

حوری لقا


دختر

عربی
حمیدالدین/hamidoddin/

ستوده آیین، ستوده دین، ( اَعلام ) قاضی حمیدالدین بلخی نویسنده مشهور قرن هجری، ( در اعلام ) قاضی حمی ...


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
حمیدالله/hamid-ol-lah/

ستوده خداوند


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
حمیدحسین/hamid-hossein/

ترکیب دو اسم حمید و حسین ( ستوده و نیکو )


پسر

عربی
حمیدصالح/hamid-saleh/

ترکیب دو اسم حمید و صالح ( ستوده و شایسته )


پسر

عربی
حمیم/hamim/

خویشاوند نزدیک، دوست و همراه بسیار صمیمی، آب جوشان جهنم


پسر

عربی
حنون/hanun/

صدای باد، مهربان


دختر

عربی
حنیف رضا/h.-rezā/

ترکیب دو اسم حنیف و رضا ( راستین و خشنود )، از نام های مرکب، حنیف و رضا


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
خدیو/khadiv/

خداوند، پادشاه، امیر، فرمانروا، ( در قدیم )، رئیس، ( اَعلام ) عنوان هریک از پادشاهان دوره ی اخیر مصر


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
خراد/kharad/

نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله دلاوری ایرانی در زمان نوذر پاد ...


پسر

فارسی
خرام/kharam/

رفتاری همراه با ناز و زیبایی، وفای به وعده، خبرخوش، مژده


دختر

فارسی
خرد/kherad/

دانش


پسر

فارسی
خرداد/khordād/

کمال، درستی، ماه سوم از سال خورشیدی، ماه آخر بهار، [قدیمی] روز ششم از هر ماه خورشیدی، ( پهلوی، harv ...


پسر

فارسی، اوستایی، پهلوی
خرداد پرویز

نام یکی از پادشاهان ساسانی


پسر

فارسی
خردادبرزین

نام پزشکی ایرانی در دربار خسروپرویز پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
خردادبه/xordād beh/

کمال، رسایی و درستی بهتر، ( اَعلام ) نام یکی از جغرافی دانان مسلمان [قرن هجری]، ( در اعلام ) نام یک ...


پسر

فارسی
خردمند/kharadmand/

دارای خرد، عاقل، دانا، هوشیار، دارای خرد و قدرت اندیشه


پسر

فارسی
خردیار/kharad yār/

خردمند، دارنده خرد، ( خَرد، یار ( پسوند دارندگی ) )، دارنده ی خَرد، خَردمند


پسر

فارسی
خرزاد

خورزاد، نام یکی از پسران خسروپرویز پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
خرسند/khorsand/

شادمان، خوشحال، قانع، خشنود، راضی و قانع


پسر

فارسی
خرشا/khorsha/

خورشید، آفتاب، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر خراد از سرداران ‏خسروپرویز پادشاه ساسانی


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
خرشاد

خورشید، آفتاب، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر خراد از سرداران ‏خسروپرویز پادشاه ساسانی


دختر، پسر

فارسی
خرشید

خورشید، آفتاب، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر خراد از سرداران ‏خسروپرویز پادشاه ساسانی


دختر، پسر

فارسی
خرم بانو

بانوی شاد و خوشحال


دختر

فارسی
خرم بهار

آن که چون بهار خرم و با طراوت است، نام دختر فتحعلی شاه قاجار


دختر

فارسی
خرم دل/kh.-del/

شاد، شادان، خوش دل


دختر

فارسی
خرم گل

آن که چون گل خرم و با طراوت است


دختر

فارسی
خرمچهر/khorram-chehr/

آن که چهره ای شاداب و با طراوت دارد


دختر

فارسی
خرمدخت/kh.-dokht/

دختر شاد و خرم و با طراوت، زن شاداب، ( به مجاز ) زیبارو، دختر شاد و با طراوت


دختر

فارسی
خرمشاد/kh.-šād/

ترکیب دو اسم خرم و شاد ( فرخنده و خوشحال )، شادان، بسیار شاد، با طراوت و شاداب


پسر

فارسی
خرمن

توده غله درو شده، توده و مقدار انبوه از هر چیز


دختر

فارسی
خرمناز/khorram-naz/

زیبا و با طراوت


دختر

فارسی
خرمه/khorrame/

نام همسر مزدک


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
خروش/khorosh/

فریاد، بانگ


پسر

فارسی
خروشان/khorušān/

خروشنده، فریاد کنان، نالان، آن که خروش بر می آورد، ( به مجاز ) پر تلاطم و پر سر و صدا و جوشان


پسر

فارسی
خزان/khazan/

پاییز، نام سومین فصل سال، پس از تابستان و پیش از زمستان


دختر

فارسی

طبیعت
خزرناز/kh.-nāz/

دختری زیبا و قشنگ از قوم خزر، [ ( خزر، ناز = ( در گفتگو ) قشنگ، زیبا، ( در قدیم ) فخر و مباهات، متن ...


دختر

فارسی

طبیعت
خستو/kha(o)stu/

کسی که به امری اقرار و اعتراف می کند، مقر، معترف، اقرارکننده


پسر

فارسی
خسروپرویز/kh.-parviz/

ترکیب دو اسم خسرو و پرویز ( پادشاه و فاتح )، ( اَعلام ) خسرو پرویز یا خسرو دوم [قرن و میلادی]، شاه ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
خسروداد/khosro dad/

داده پادشاه


پسر

فارسی
خسروزاد/khosro zad/

زاده پادشاه


پسر

فارسی
خسروشاد/xosro (w) šād/

پادشاهِ شادمان، پادشاه شاد و خرم


پسر

فارسی
خشاش/khashash/

از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
خشایارشا/khashayar sha/

شاه دلیر نام پسر داریوش پادشاه هخامنشی، مرکب از خشیه به معنای شاه و ارش به معنی مرد دلیر


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
خشنواز

تحریفی از نام پادشاه هیاطله


پسر

فارسی
دل آگاه/del āgāh/

دانا و هوشیار، عاقل و دور اندیش، بیدار، ( در قدیم ) ( به مجاز ) دارای معرفت، هشیار، دانا


دختر

فارسی
دل انگیز/del angiz/

گوارا، مطلوب، پسندیده، کسی یا چیزی که دل را برانگیزد و انسان را به نشاط و طرب بیاورد، ( به مجاز ) م ...


دختر

فارسی
دل بهار/del bahar/

دختر سرزنده، کسی که قلبش مانند بهار سبزو زنده است


دختر

فارسی
دل بیدار/del bidār/

آگاه، بیدار دل، روشن ضمیر


دختر

فارسی
دل پاک/del pāk/

آنکه دلی پاک دارد، قلب صاف، ضمیر تابناک و دور از آلودگی، ( به مجاز ) عاری از صفت های ناپسند، صادق و ...


دختر

فارسی
دل پرور/del parvar/

پرورش دهنده دل، بسیار مطبوع


دختر

فارسی
دل سو/delso/

نوردل


دختر

فارسی
دلا/dela/

ای دل


دختر

فارسی
دلا ریس/delaris/

عروس دل


دختر

فارسی
دلارا

دل آرا


دختر

فارسی
دل آرام

آرامش دهنده قلب، تسکین دهنده دل، موجب آرامش و آسایش خاطر، محبوب، معشوق


دختر

فارسی
دلال/dalal/

ناز و کرشمه


پسر

فارسی
دلان/delān/

منسوب به دل، ( مجاز ) از جنس روح و جان، [دل= ( به مجاز ) نماد درونی ترین بخش وجود یا عمق جان که نشا ...


دختر

فارسی
دلانا/delana/

آرامش مادر، عزیز مادر


دختر

ترکی، فارسی
دلاوا/delava/

بخشنده


دختر

کردی
دل آویز/del āviz/

( به مجاز ) پسندیده، زیبا و دلنشین، محبوب، مطلوب، خوشبو، خوب، زیبا، دلنشین


دختر

فارسی
دلاویژ/del āviž/

دلاویز، آویژه یا آویزه دل، ( مجاز ) دلبر و معشوقه، ( = دلاویز )


دختر

فارسی
دلاوین/delavin/

دل پاک


دختر

فارسی
دلبان/del-ban/

محافظ و نگهدارنده دل


دختر

فارسی
دلبانو/delbanu/

بانوی دل


دختر

فارسی
دلبرناز/delbar-naz/

دختر نازدار، زیبا


دختر

فارسی
دلبین/delbin/

صاحب دل و جان


پسر

فارسی
دلپذیر/del pazir/

دل پسند، دلخواه، پسندیده، مرغوب، آنچه انسان بپسندد و به آن دل ببندد، مطبوع


دختر

فارسی
دلجو/del ju/

دلخواه، پسندیده، شایسته، نوازش کننده، تسلی دهنده، مهربان، ( به مجاز ) خوب، زیبا پسندیده، ( در قدیم ...


دختر

فارسی
دلخوش/del khoš/

مسرور، شادمان، خرم، شاد، خوشحال، راضی، ( به مجاز ) شادمان و خرسند، ( در قدیم ) با شادمانی و خرسندی


دختر

فارسی
دلرام/del rām/

دلارام، آرامش دهنده دل، محبوب، معشوق، ( = دلارام ) ← دلارام


دختر

فارسی
دلربا/delroba/

رباینده دل


دختر

فارسی
دلربای/del robay/

زیبا، جذاب، معشوق، محبوب، نام نوعی عتیق که دارای دانه های ریز براق است


دختر

فارسی
دلرخ/del rokh/

رخی چون دل


دختر

فارسی
دلرفین/delrefin/

دلربا


دختر

کردی
حرمت علی

آن که شأن و حرمتی چون علی ( ع ) دارد یا به حرمت علی ( ع ) متولد شده است


پسر

عربی
حره/horre/

عنوانی برای زنان و دختران پادشاهان، زن بزرگ و شریف، زن آزاد، ( در قدیم )، عنوانی برای دختران و زنان ...


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
حریرگل/harir gol/

گلِ ابریشم، ( مجاز ) زیبا و لطیف


دختر

فارسی، عربی

طبیعت، گل



انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسم