اسم فارسی - صفحه 18
داده اردیبهشت
پسر
فارسی آردیسیا
نام نوعی گل
دختر
فارسی
گل اردین
راستین
پسر
فارسی آرزم
جنگ، رزم، کارزار
پسر
فارسی ارزین
ارزشمند، ارجمند، دارای جاه و مقام، دارای حرمت و عزت و احترام، نگه دارنده ی راستی و درستی، ( منسوب ب ...
دختر، پسر
فارسی ارزینه
ارزنده، گرانبها
دختر
فارسی ارژن
از شخصیتهای شاهنامه، نام سالار مازندران در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن ارسا
ارس، نام چند گونه سرو کوهی جزو تیره ی ناژویان که در اغلب نقاط استپی و خاتمه ی جنگل های مرطوب پراکند ...
دختر
فارسی
طبیعت آرسامس
نام یکی از سرداران ایرانی، ( اعلام ) نام یکی از سرداران ایرانی که در جنگ علیه اسکندر شرکت داشت
پسر
فارسی
تاریخی و کهن آرسامن
بزرگ مرد
پسر
فارسی ارسامن
والی ایرانی که در جنگ داریوش با اسکندر فرماندهی یکی از جناح های سپاه را داشت، ( اَعلام ) والی بزرگ ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن آبکار
سقا، می فروش، حکاک، نگین ساز، نام یکی از بزرگان ارمنی خاندان اشکانی
پسر
فارسی آبی
به رنگ آب، نیلی
پسر
فارسی آبینه
همانند آب، به روشنی و درخشندگی آب
دختر
فارسی آبیار
میراب، مامور تقسیم آب
پسر
فارسی آبیژ
شراره، اخگر، آتش، صورت دیگر آیید، کنایه از افراد پر جنب و جوش
دختر
فارسی آبین
به رنگ آب، همانند آب
دختر
فارسی آپادانا
کاخ با شکوه هخامنشیان
دختر
فارسی
تاریخی و کهن آپاسای
نام منشی شاپور اول پادشاه ساسانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن آپام
نام همسر داریوش اول پادشاه هخامنشی، ( اَعلام ) نام دختر اردشیر دوم و زن فرناباذ والی ایالت هلّس پون ...
دختر
فارسی، اوستایی
تاریخی و کهن آپاما
نام دختر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی، ( = آپام )
دختر
فارسی
تاریخی و کهن آپامنه
نام دختر یکی از فرماندهان ایرانی در زمان سلوکیان
دختر
فارسی
تاریخی و کهن آپتین
آبتین، صاحب گفتار و کردار نیک، ( = آبتین و آتبین )
پسر
فارسی آپرانیک
آب و نور نیکو
دختر
فارسی اپرنگ
نام پسر سام
پسر
فارسی
تاریخی و کهن اپرویز
پرویز، از شخصیتهای شاهنامه، نام خسرو دوم پادشاه ساسانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن آپیشن
گویش کرمانی آویشن، گیاهی علفی و معطر از خانواده نعناع با شاخه های فراوان و گلهای سفید یا صورتی
دختر
فارسی آتاشا
منسوب به آتاش، ( به مجاز ) هم نام، [آتاش = آداش = همنام، هم اسم، ا ( پسوند نسبت ) ] منسوب به آتاش
دختر
ترکی، فارسی آتر
آذر، اخگر، آتش
دختر
فارسی آتردین
آذر دین، زردشتی
پسر
فارسی آترس
نترس، شجاع
پسر
فارسی آتروان
نگهبان آتش، پیشوای دین زرتشتی، صورت دیگری از اترابان
پسر
فارسی آتروسا
مانند آتش
دختر
فارسی آترون
نگهبان آتش، پیشوای دین زرتشتی، صورت دیگری از اترابان
پسر
فارسی اترک
نام یک رود، نام رود مرزی ایران در شرق که به دریای خزر می ریزد
پسر
فارسی آتری
آترا، آتشین، آذرین، ( = آترا )
دختر
فارسی آتریا
بانوی آتش
دختر
فارسی آتریزاد
بسیار سرخ رو و زیبا، آتشین زاده
دختر
فارسی آترینه
صورت دیگری از آذرین، نام پسر اوپَدرَم که به نوشته سنگ نوشته بیستون در زمان داریوش پادشاه هخامنشی در ...
پسر
فارسی آتسا
زبر دست، آتوسا
دختر
فارسی آتش
حرارت توأم با نور، یکی از عناصر اربعه، ( به مجاز ) حرارت و گرما، ( به مجاز ) عواطف تند، شور و شوق، ...
دختر، پسر
فارسی
طبیعت آتش برزین
آتش باشکوه یا شکوه آتش مرکب از آتش + برزین ( با شکوه )
پسر
فارسی آتشبند
از بین برنده خشم و ناراحتی، سحر و افسونی که بدان آتش را فرو نشانند
دختر، پسر
فارسی آتش پا
تندرو دوان
پسر
فارسی آتشپاره
اخگر، شرار آتش، چابک
دختر
فارسی آتشزاد
زاده آتش
پسر
فارسی ارسیا
زلال و شفاف مانند اشک چشم، به کسر الف اول، مرکب از ارس ( اشک چشم ) + یا نسبت
پسر
فارسی آرسیس
مرد راستگوی ایرانی
پسر
فارسی ارسیما
نماینده داریوش سوم پادشاه هخامنشی برای گفتگو با اسکندر
پسر
فارسی
تاریخی و کهن آرسین
پسر آریایی
پسر
فارسی آرسینا
زن زیبای شجاع و مغرور
دختر
فارسی ارش
آرش، عاقل و زیرک، از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان نامدار ایرانی در زمان منوچهر پادشاه پیشدادی که در ...
پسر
فارسی ارشاسب
دارنده اسبهای نر، از نامهای ایران باستان
پسر
فارسی ارشاما
پدر ویشتاسپ و پدر بزرگ داریوش یکم
پسر
فارسی
تاریخی و کهن آرشامه
به معنی خرس و به معنی زور، دارای زور خرس پسر آریارمنه و پدر ویشتاسب از خاندان هخامنشی
پسر
فارسی ارشامه
قدرت، آرشامه
دختر
فارسی ارشانوش
مقدسِ جاوید، ( اَرشا = مقدس، نوش = جاوید )، ( اَرشا = مقدس + نوش = جاوید )، از نامهای باستانی
دختر، پسر
فارسی
تاریخی و کهن ارشاویر
ارشویر، نام یکی از پادشاهان اشکانی
پسر
فارسی آرشاوین
آرشاویر، مرد مقدس، نام هفتمین پادشاه اشکانی، مرد نرمنش، ( اَعلام ) هفتمین پادشاه اشکانی ایران که شا ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن ارشز
نام سردار اشکانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن ارشن
اسب نر، مرد، جنس نر
پسر
فارسی ارشویر
نام یکی از پادشاهان اشکانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن ارشکان
لقب چند تن از پادشاهان اشکانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن آرشیت
مهربانی، مهربانتر، نام اتاقی در تخت جمشید
دختر
فارسی
تاریخی و کهن ارشیدا
آرشیدا، بانوی درخشان آریایی، بانوی آراسته و درخشان، مرکب از آر + شید + الف تانیث، آر به دومعنی به ک ...
دختر
فارسی ارشیز
ارشز، نام سردار اشکانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن آرشین
آریایی اصیل، آرشین نام یکی از زنان دوره هخامنشی می باشد که به کاردانی مشهور بوده و هم به معنای دوست ...
پسر، دختر
فارسی آرشینا
دوست داشتنی و عاقل ترین
دختر
فارسی ارغوا
نام جد ابراهیم خلیل ( ع )، ( اَعلام ) ابن شانخ بن فالخ بن عامر ( هود نبی ) وی جد ابراهیم خلیل ( ع ) ...
پسر
فارسی ارفش
نام یکی از پهلوانان گرشاسب نامه
پسر
فارسی
تاریخی و کهن ارم
دختر زیبا و با طراوت، باغی که بنا به روایات شدّاد ساخته بود و مَثَل و مظهر سرسبزی و خرّمی است، نام ...
دختر
عربی، فارسی
مذهبی و قرآنی ارماسب
دارنده اسب آرام، نام یکی از سرداران هخامنشی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن ارمان
آرمان، آرزو، از شخصیتهای شاهنامه، نام سردار خسروپرویز پادشاه ساسانی
پسر
فارسی آرمانا
امیدوار، آرزومند، امیدوار آرزومند، مرکب از آرمان + الف فاعلی
دختر
فارسی ارمانک
از شخصیتهای شاهنامه، یکی از دو شاهزاده پارسایی که تصمیم گرفتند آشپز دربار ضحاک شوند تا بتوانند یکی ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن ارمایل
نجیب زاده و اشراف زاده پارسی، ارمانک
پسر
فارسی آرمتی
فرشته نگهبان زمین، ( = آرمیتی )، فروتنی، پاکی، فرشته محبت
دختر
اوستایی، فارسی آرمناک
شخصی که ارمنیها نژاد خود را به او نسبت می دهند، ارمنی، پسر هایکا
پسر
فارسی آرمه
آرام
دختر
فارسی، عربی آرمهر
مهر آریایی
پسر
فارسی آرمیا
آرامش دهنده، آرمیا به معنی آرامش دهنده، آرام کننده
پسر
فارسی آرمیتاژ
بلند مرتبه
دختر
فارسی آرمیدخت
دختر چالاک
دختر
فارسی آرمیس
روشن و پاک، هرمس، از خدایان اولمپی، نام پسر زئوس و مایا
دختر
فارسی آرمیلا
دختر آرام و باوقار
دختر
فارسی ارمین
آرمین
پسر
فارسی آرمین دخت
دختر آرمین
دختر
فارسی
تاریخی و کهن ارمین دخت
دختری که از نژاد آرمین است، ( اَرمین = آرمین، دخت = دختر )
دختر
فارسی آرمینی
سپهسالار یزگرد سوم پادشاه ساسانی
پسر
فارسی آخش
قیمت بها ارزش، نام موبدی در ایران قدیم
پسر
فارسی اخشاد
نام پادشاه فرغانه
پسر
فارسی
تاریخی و کهن اخشید
نام پادشاه سمرقند، ( اَعلام ) نام دلاور و راد مردی از طبرستان
پسر
فارسی اخگر
پاره ی آتش، شراره، زیبارو، گلِ آتش، خرده ی آتش، جرقه، ( به مجاز ) آتش، گُلِ آتش، پاره آتش
دختر
فارسی آدا
پاداش مینوی، فرشته توانگری
دختر
اوستایی، فارسی آداد
خدای هوا، توفان و باران، مأخوذ از افسانه گیل گمش بابلی
پسر
فارسی آدارایل
خداوند یاریگر
پسر
فارسی، آشوری آدخ
خوب نغز خجسته مبارک، ( به فتح ت ) خوب نغز خجسته مبارک میمون، برامدگی های کوچک تپه مانند روی زمین ( ...
پسر
فارسی آدخت
آتش، دختر آتشین
دختر
فارسی آدرا
آبرومند
دختر
فارسی آدلی
مشهور، نامدار، صاحب اسم و جاه، نام، نامور
پسر
ترکی، فارسی