اسم - صفحه 46

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

آویشا/āvišā/

آویشن، ( آویش = آویشن، ا ( پسوند نسبت یا اسم ساز ) )، هم به معنای آویشن است و هم منسوب به آن


دختر

فارسی

طبیعت
آویشار/avishar/

مانند آب زلال


پسر

فارسی
آویشه

آویشن، گیاهی علفی و معطر از خانواده نعناع با شاخه های فراوان و گلهای سفید یا صورتی


دختر

فارسی
اوینار/evinar/

عشق آتشین، عشق و دوست داشتن در حد کمال


دختر

کردی
آکاشا/akasha/

فضا


دختر

لاتین
آکای/akay/

ماه روشن و درخشان


پسر

ترکی
اکدش/akdash/

معشوق، محبوب، دورگه


پسر

ترکی
اکسیر/eksir/

کیمیا، جوهری گدازنده که ماهیت اجسام را تغییر می دهد و کامل تر سازد


دختر

عربی، یونانی

تاریخی و کهن
اکلیا/ekliya/

نام پسری در شعر نیما یوشیج


پسر

فارسی
اکلیل

تاج


دختر

عربی
آکو/ako/

قله بلند، قله کوه، مکان بلند، انسان با عظمت و مقتدر


پسر

کردی
اکو/eko/

انعکاس، بوم


پسر

فارسی
اکوان/akvān/

مخلوقات، موجودات، هست شدن ها


پسر

عربی

تاریخی و کهن
آی

ماه


دختر

ترکی
آی اوز

ماهرخ، ماهرو


دختر

ترکی
آی بی بی

ماه بی بی


دختر

ترکی
آی پری/ay pari/

ماه پری، آی ( ترکی ) + پری ( فارسی ) ماه پری


دختر

ترکی، فارسی
آی خانم

ماه بانو


دختر

ترکی
آیدل/aydel/

دل ماه


دختر

ترکی، فارسی
آی گوزل

ماه زیبا


دختر

ترکی
آی میرا/aymira/

فدایی ماه


دختر

ترکی، فارسی
آی نشان

آی ( ترکی ) + نشان ( فارسی ) دارای نشان ماه


دختر

فارسی، ترکی
آیاتای/āyā tāy/

زیبارو، به معنی مانند ماه، مثل ماه، دختری که مانند ماه زیباست بانوی درخشان


دختر

ترکی
آینام/āy nām/

دارای صورت و ظاهر ماه، زیباروی، [آی = ماه، نام = ( در قدیم ) ( به مجاز ) نشان، اثر، صورت، ظاهر، مشه ...


دختر

ترکی، فارسی
اینانا/inānā/

الهه عشق، ( اَعلام ) اینانا که از بانوی قدرتمندی به نام «نین گال» Ningal زاده شد، در اساطیر سومری م ...


دختر

عربی

تاریخی و کهن
آیرال/ayral/

منحصر بفرد


دختر

ترکی
ایران ناز

موجب فخر و مباهات ایران


دختر

فارسی
آیرانا/āyrānā/

سرزمین آریایی


دختر

فارسی
ایرانشید/iran-shid/

خورشید ایران


دختر

فارسی
ایرانمهر/i.-mehr/

ترکیب دو اسم ایران و مهر ( سرزمین آریاییان و محبت )، ( ایران، مهر = مهربانی و محبت، خورشید )، نماد ...


دختر

فارسی
ایرانیار/iranyar/

یار ایران


پسر

فارسی
ایرتا/irta/

راستی و درستی


پسر

اوستایی
آیرخ/ay rokh/

دختر چون ماه


دختر

ترکی، فارسی
ایرما/irma/

ماه مهمان


دختر

اوستایی
آیریا/āyriyā/

آریا، ( = آریا )


دختر

فارسی
آیریانا/āyriyānā/

ایران، به معنی ایران، ن، ک، آریانا و آریانه


دختر

فارسی
آیریس/iris/

سوسن خوش خبر


دختر

فارسی
ایریس/iris/

الهه رنگین کمان


دختر

یونانی
ایریک

آریایی


پسر

فارسی
آیزا/ayza/

زاده روشنی، زیبا صفت


دختر

فارسی
ایزابل/izabel/

قول و وعده خداوند، طاهر، پاکیزه


دختر

عبری
ایزابلا/isabella/

قول و وعده ی خداوند، خداوند کامل


دختر

عبری
ایزد

در فرهنگ ایران باستان، هر یک از فرشتگانی که اهمیت آنها پس از امشاسپندان است، خداوند


پسر

اوستایی، پهلوی
ایزد پناه

آن که خداوند پناه و حامی اوست، نام یکی از سرداران هخامنشی


پسر

فارسی
ایزدبخش/izad bakhš/

بخشیده شده از سوی خدا، کسی که ایزد او را بخشیده است


پسر

فارسی

تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی
ایزدبد/izadbod/

نام یکی از سرداران زمان هخامنشی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ایزدچهر/izad chehr/

دارای چهره ای چون فرشتگان


دختر

فارسی
ایزدداد/izad dād/

عطا و بخشش ایزد، بخشش و عطای خدا، داده خداوند، آفریده خداوند، نام دانشمندی در زمان اردشیر بابکان پا ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ایزدراد/izad rād/

آن که صفات جوانمردی، آزادگی را از خدا گرفته است، آزادگی، بخشندگی و سخاوتمندی را از خدا گرفته است


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ایزدگشسب/izad gošasb/

خدا پرست، ( اَعلام ) ) یکی از دانشمندان دربار خسرو انوشیروان ) از سرداران بهرام چوبینه در جنگ با خس ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ایزدگشسپ

از شخصیتهای شاهنامه، نام دبیر انوشیروان پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
ایزدمهر/izad mehr/

دارای مهر و محبت ایزدی، دارای محبت و درستی خدایی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ایزدوند/izadvand/

منسوب به ایزد، ایزدی، ( ایزد، وند ( پسوند نسبت ) )، منتسب به خدا، خدایی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ایزدیار/izad yār/

آن که خداوند یار و یاور اوست، کسی که همدم و مونسش خدا است، کسی که یار و معشوق او خدا است، دوست و رف ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ایساتیس

مقدس و فرخنده، نام شهر یزد در متون یونانی


دختر، پسر

یونانی
آیسوده/āysude/

زیباروی، ( تآی = ماه، سوده = ساییده شده، به صورت گَرد درآمده )، ماه ساییده شده


دختر

ترکی، فارسی
آیسین/aysin/

مانند ماه زیبارو


دختر

ترکی
ایسیه

آسیه


دختر

عبری
آیشا/aysha/

شاهزاده ماه


دختر

ترکی، فارسی
ایشا/išā/

روئیدن گیاه، سبز شدن گیاه، نمایان شدن رطب از درخت خرما، نام پدر داوود ( ع )


پسر

عبری

طبیعت
ایشاع/ašā‛/

گل کردن درخت، شکوفه دار شدن درخت


دختر

عربی

طبیعت
ایشتار/ishtar/

نام یکی از الهه های آشوری


دختر

فارسی
آیشید/ayshid/

نور ماه


دختر

ترکی، فارسی

کهکشانی
آیشیل/ayshil/

فروغ


دختر

ترکی
آیقان

( آی + قان ) کسی که خونش مثل ماه شفاف و تمیز است اصیل، نجیب


پسر

ترکی
ایقان/iqān/

یقین، ایمان، به یقین دانستن، بی گمان شدن، بارور شدن، حالت ذهن که امری را کاملاً درست می داند


پسر

عربی
آیقین/ayghin/

حیران، شیدا، عاشق


پسر

ترکی
ایل لار/illār/

ایل ها، طایفه ها، قبیله ها


دختر

ترکی
ایل نور/il nur/

نورِ ایل، روشنایی ایل، ( به مجاز ) چشم و چراغ ایل


دختر

ترکی، عربی
ایلار

مانند ماه، دختری که مانند ماه زیباست


دختر

ترکی
آیلان/aylan/

همراه ماه


دختر

ترکی
ایلانا/ilana/

دختر سرزنده، نام نوعی درخت است


دختر

عبری
ایلایدا/ilayda/

پری دریایی


دختر

ترکی
ایلپیا/ilpiya/

مردایل


پسر

لری
ایلتای/iltay/

همتای ایل


پسر

ترکی
ایلحان/ilhan/

خان و بزرگ ایل


پسر

ترکی
ایلدرم/ildorom/

تندر، آذرخش، رعد وبرق، ایلدیریم


پسر

ترکی
ایلدنیز/ildniz/

پادشاه دریا


پسر

ترکی
ایلدیر/ildir/

روشنایی


دختر

ترکی
ایلدیریم

ایلدرم، تندر، آذرخش، رعد وبرق


پسر

ترکی
ایلرای/ilray/

اراده خداوند


پسر

فارسی
ایلسا/ilsā/

همانند ایل، ( ایل، سا ( پسوند شباهت ) ) همانند ایل، شبیه ایل


دختر

ترکی، فارسی
انیم/anim/

انام، خلق، آفریدگان


پسر

عربی
آنیما/anima/

خود درونی و راستین هر فرد


دختر

سانسکریت
آنیک/anik/

صریح و روشن


پسر

ترکی
آنیکا/anika/

فرد خوش صورت و زیبا


دختر

فارسی، عبری، لاتین، سانسکریت
آهار

گلی مرکب با گل برگهای پیوسته به رنگهای سفید، قرمز، نارنجی، صورتی، یا دو رنگ که انواع گوناگون کم پر ...


دختر

فارسی
اهرن/ahran/

از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری رومی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
اهنوس/ahnos/

از فرشتگان مقرب درگاه خداوند در عرش پنجم


دختر

هندی

مذهبی و قرآنی
آهودخت/ā.-doxt/

دختری به زیبایی آهو، ( آهو، دخت = دختر )، ( به مجاز ) دختر زیباروی و شاهد


دختر

فارسی
اهوراداد/ahora dad/

خداداد یا آفریده خدا


پسر

فارسی
اهورامزد/ahoramazd/

هرمز، نام روز اول از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام ستاره مشتری، نام یکی از پادشاهان ساسانی


پسر

فارسی
اهورامزدا

اهورامزد، هرمزد، اورمزد، هرمز، معنی اصلی این کلمه سرور دانا است و در متون زردشتیان به معنی خدای بزر ...


پسر

فارسی
آهید/ahid/

آهو، در گویش فارس آهوی صحرایی


دختر

فارسی
آهیر/ahir/

آتش


پسر

کردی
آهیل/ahil/

نام نوعی پرنده، مرغ انجیرخوار


پسر

گیلکی

پرنده
آهین

آهن


پسر

گیلکی
اوات

آرزو


پسر

کردی
آوادان/avadan/

زیبا، قشنگ


دختر

ترکی
آوادخت/ava-dokht/

دختر آوازه خوان، بانوی خوش صدا، مرکب از آوا ( آواز ) + دخت ( دختر )


دختر

فارسی



انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسم