اسم با حرف ر - صفحه 3

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

روانشید/ravān šid/

جان چون خورشید، روح چون آفتاب، ( به مجاز ) جان و روان پاک و مبرا را گویند


دختر

فارسی
روبینا/robina/

یاقوت قرمز


دختر

لاتین
روپاک/ropak/

دختر زیبا چهره


دختر

فارسی
روپیا/rupiya/

زیبا


دختر

سانسکریت
روچیار/ručyār/

آفتاب، زمانه، روزگار، ( کردی ) ( = روجیار، rojyār ) آفتاب


پسر

کردی

کهکشانی
راحم/rāhem/

کسی که رحمت می آورد، رحم کننده، بخشاینده، آمرزنده، مهربان، ( در قدیم ) رحمت آورنده، دل سوزاننده


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
رادبد/r.-bod/

نگهبان جوانمردی و آزادگی و بخشندگی، ( راد، بد /، bod/ ( پسوند محافظت ) ) روی هم به معنی نگهبان جوان ...


پسر

فارسی
رادبرزین/rād barzin/

ترکیب دو اسم راد و برزین ( جوانمرد و آتش )، جوانمردِ بلند مرتبه، ( اَعلام ) یکی از نجبای ایرانیان م ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
راددخت/rad dokht/

دختر بخشنده یا خردمند


دختر

فارسی
رادسام/rad sam/

پادشاه بخشنده


پسر

فارسی
رادعلی

راد ( فارسی ) + علی ( عربی ) علی جوانمرد


پسر

فارسی، عربی
رادف/rādef/

پیروی کننده، پیرو


پسر

عربی
رادفر/r.-far/

شکوه انسان بزرگوار و بخشنده، [راد= جوانمرد، آزاد، بخشنده، سخاوتمند، خردمند، دانا، حکیم، فر = شکوه و ...


پسر

فارسی
رادفرخ/rad-farokh/

از شخصیتهای شاهنامه، نام آخورسالار هرمز پادشاه ساسانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
رادمرد/r.-mard/

سخاوتمند، جوانمرد، کریم الطبع، آزادمرد، ( = جوانمرد )


پسر

فارسی
رادمن/r.-man/

مردی که دارای اندیشه ی جوانمردی است، ( راد، من/مان = اندیشه و فکر )


پسر

فارسی
رادمنش/r.-maneš/

دارای منش راد، سخی، کریم، سخاپیشه، کریم الطبع، سخاوت پیشه و جوانمرد


پسر

فارسی
رادمین/radmin/

جوان مرد کوچک، بخشنده


پسر

کردی
رادن/rāden/

زعفران، سرخی به زردی آمیخته، سرخی که به زردی آمیخته شود


دختر

عربی
رادنوش/rad-nosh/

جوانمرد جاوید، مرکب از راد ( جوانمرد، بخشنده ) + نوش ( نیوشنده )


پسر

فارسی
رادنیک/r.-nik/

ترکیب دو اسم راد و نیک ( جوانمرد و خوب )، ( راد = جوانمرد، آزاده، بخشنده، خردمند، نیک = خوب، نیکو ) ...


پسر

فارسی
رادیان/radian/

منسوب به راد


پسر

فارسی
رازان/rāzān/

اسرار، رموز، ( مجاز ) رمزگونه، ( اعلام ) نام چند روستا و مکان در شهرستان های بروجرد، خرم آباد و محل ...


دختر

کردی، فارسی
رازانه/rāzāne/

منسوب به راز و منتسب به راز، پوشیده و رازآلود، ( راز = نهانی، سِر، رمز، انه ( پسوند نسبت ) )، به مع ...


دختر

فارسی
رازبین/rāz bin/

بیننده راز، واقف به اسرار نهانی


پسر

فارسی
رازدار/rāz dār/

کسی که رازی را حفظ می کند، رازبان، رازنگه دار، سِرنگه دار، کسی که رازی دارد، دارای راز، آن که اسرار ...


پسر

فارسی
رازقی/rāzeqi/

گلی سفید و کوچک و خوش بو که از آن عطر می گیرند، نوعی انگور با دانه های ریز، [قدیمی] خمر، شراب، ( عر ...


دختر

فارسی، عربی

طبیعت، گل
رازمهر/rāz mehr/

محبت و مهربانی نهانی، ( مجاز ) مهربان و با محبت، ( راز = نهانی، سِر، رمز، مهر = مهربانی و محبت )


پسر

فارسی
رازمیک/razmik/

رزم آور


پسر

ارمنی
رازک/razak/

نام یک گیاه دارویی، گیاهی علفی از خانواده شاهدانه که معطر، تلخ، و دارویی است


دختر

فارسی
رازیل/raziel/

فرشته اسرار


دختر

عبری

مذهبی و قرآنی
رازیما/razima/

راز ما


دختر

کردی
رازین/rāzin/

رمزآلود، رازآلود، رازدار، ( اَعلام ) نام چند روستا در شهرستانهای رزن، ساوه و ارومیه


دختر

فارسی
راژانه/rāžāne/

نام گیاهی داروئی، رازیانه


دختر

کردی

طبیعت
راژور/rāžvar/

جای بالا در مجلس، حاکم، فرمانروا، ( کردی )


پسر

کردی
راژیس/razhis/

درستکارترین و شایستە ترین


دختر

کردی
راسان/rasan/

دوباره برخواستن و کوهستان


پسر

کردی
راسپینا/raspina/

پاییز


دختر

فارسی
راسخ/rasekh/

برقرار، استوار، پابرجا


پسر

عربی
راسن/rāsen/

گیاهی خودرو با برگ های پهن و گل های کبودرنگ و دانه های ریز که در گذشته مصرف دارویی داشته، سوسن کوهی ...


دختر

فارسی

طبیعت
راسین/rasin/

نام یکی از سرداران ایرانی


پسر

فارسی
راشل/rashel/

پاکی و منزه، راحیل


دختر

عبری، فرانسوی
راشن/rāšen/

آرامنده، ثابت و برجای، انعام، پاداش، ثابت


پسر

عربی

تاریخی و کهن
رئو

مهربان، عاطفه، از نامهای خداوند


پسر

عربی
رؤیا/ro’yā/

( عربی ) خواب، آنچه در خواب بینند، ( به مجاز ) چهره ی زیبا و مطلوبی است که در عالم خواب دیده شود، ر ...


دختر

عربی
رائ ف/raef/

بسیار مهربان


پسر

عربی
رائیک/raeek/

پسندیده و دوست داشتنی


پسر

اوستایی
رابحه/rabehe/

با سود، سود آور


دختر

عربی
رابر/rabar/

پیشوا و رهبر


پسر

کردی
رابو/rabo/

نام گلی از گلهای بهاری


دختر

فارسی

گل
رابونا/rabona/

بزرگتر


پسر

فارسی
رابیا/rabiya/

مشهور، نامدار، معروف


دختر

فارسی
رابین/rabin/

معتمد


پسر

کردی
راتاناز/rātā nāz/

بخشنده، با شکوه، بخشنده باشکوه


دختر

فارسی
راتینا/rātinā/

صمغی که از درخت جاری می شود، ( یونانی، ratino ) ( = راثینا = راتینج ) صمغی که از درخت جاری می شود


دختر

یونانی

طبیعت
راثین/rāsin/

سردار ایرانی که از گزنفون شکست خورد، سردار سپاه ایران درجنگ با سردار «سدمونی »


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
رویسا/roysa/

مانند چشمه زلال


دختر

کردی
رویین تن/r.-tan/

دارای بدنی که سلاح بر آن کارگر نباشد، ( در قدیم ) دارای بدنه ای از روی، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) ا ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
رکسار/roksar/

پهلوان، قدرتمند، نام یکی ازپهلوانان افسانه ای ایران باستان و نام افسانه ای به همین نام


پسر

فارسی
ریاح/riyāh/

لطیف، ( جمعِ ریح )، بادها


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
ریبار/ribar/

رهگذر


پسر

کردی
ریباز/ribaz/

رهگذر


پسر

کردی
ریبوار/ribvar/

رهگذر، مسافر


پسر

کردی
ریبین/ribin/

رهبر و راهنما


پسر

کردی
ریتا/rita/

مروارید


دختر

یونانی
ریتاج/ritaj/

در بزرگ، دروازه


دختر

عربی
ریجینا/rijina/

با شکوه، ملکه وار


دختر

لاتین
ریحانا/reyhana/

گل خوشبو


دختر

فارسی، عربی

گل
ریحانه زینب/r.-zeynab/

ترکیب دو اسم ریحانه و زینب ( گیاهی خوشبو و زینت پدر )، از نام های مرکب، ریحانه و زینب


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
روحان/rohan/

پاک و مقدس


پسر

فارسی، عربی
روحیه/ruhiyye/

حالات روانی یک فرد


دختر

عربی
رودا/rudā/

منسوب به رود، نغمه، آهنگ، سرود، ( رود= نغمه، فرزند، ا ( پسوند نسبت ) )


دختر

عربی
رودک/rudak/

پسر دوست داشتنی و محبوب، ( رود= فرزند به ویژه پسر، ک/، ak/ ( پسوند تحبیب و نسبت ) )، ( اعلام ) نامِ ...


پسر

فارسی
روزافزون

آنچه روز به روز بر آن افزوده می شود، روز به روز پیشرفت کننده، نام دختر کانون، سپهسالار ماچین در داس ...


دختر

فارسی
روزان/ruzān/

دختر زیبا، بانویی با چهره تابنده


دختر

فارسی
روزبان/ruzbān/

دربانِ کاخ شاه، نگهبان، ( در قدیم ) آن که در درگاه کاخ شاه پاسبانی می کرد


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
روزبهان/ruzbehān/

روزبه، نام شیخ شطاح عارف بزرگ قرن ششم، ( اَعلام ) روزبهان بقلی: ( = ابومحمّد ) از عارفان [قرن و هجر ...


پسر

فارسی
روزچهر/ruz čehr/

تابان، زیبارو، ( روز، چهر = چهره )، کسی که چهره ای مانند روز روشن دارد


دختر

فارسی
روزگار/rozegar/

ایام، زمان


پسر

فارسی
روزمهر/ruz mehr/

خورشید روز، درخشان، ( به مجاز ) مهر تابناک، مهر و عشق روشن و تابنده


پسر

فارسی
روزک

روز کوتاه، لقب یکی از پسران شاه عباس پادشاه صفوی


پسر

فارسی
روژ/rozh/

روز، خورشید


دختر

کردی
روژآوا/ružāvā/

غروب، غرب، ( = روژاوا، rožawā ) غروب


دختر

کردی

کهکشانی
روژنا/rozhena/

روشنایی


دختر

کردی
روژناک/rozhnak/

روشنایی


دختر

بلوچی
روژه/ruže/

الماس


دختر

کردی
روژییار/rozhiyar/

روزگار


دختر

کردی
روشام/rosham/

برازنده، شایسته، لایق


پسر

فارسی
روشانا/roshana/

روشنایی و نور


دختر

فارسی
روشاک/roshak/

نام یکی از سرداران ایرانی در جنگ اسکندر مقدونی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
روشن چهر/r.-čehr/

دارای چهره ی تابناک، ( روشن، چهر = چهره )، آن که چهره ای روشن و تابان دارد


دختر

فارسی
روشن رخ/r.-rokh/

روشن چهر


دختر

فارسی
روشن مهر/r.-mehr/

خورشید درخشان، خورشیدِ درخشان


پسر، دختر

فارسی
روشنان/ro(w)šanān/

ستارگان


دختر

فارسی
روشینا/roshina/

روشنایی


دختر

فارسی
روفیا/rufia/

معرب روپیا، زیبا


دختر

سانسکریت
روما/roma/

آسمان


دختر، پسر

فارسی، آشوری
رومانگ/romang/

دختر ماه چهره


دختر

کردی
روماک/romak/

صادق و درست کردار، در گویش مازندران راست و منظم


پسر

مازندرانی، فارسی
رومیسا/romisa/

دختر سپید رو، دختری که مانند رومیان است، سپید رو


دختر

فارسی



انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسماسم پسراسم دختر