اسم - صفحه 81
دارای زیبایی همیشگی، ( گلنوش، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به گلنوش
دختر
فارسی
گل گل واژه
زیباترین سخن
دختر
فارسی گل وش
مانند گل، گلوار، ( مجاز ) زیبارو و لطیف، ( گل، وش ( پسوند شباهت ) )، شبیه گل
دختر
فارسی
طبیعت، گل گلارین
پاک و زلال، ( گلار = رود کوچک، دانه ی انگور، حبّه انگور، ین ( پسوند نسبت ) )، منسوب به گلار، ( به م ...
دختر
فارسی گلال
نام نوعی ماده خوشبو، عبیر سرخ
دختر
هندی گلالان
نام روستایی در آذربایجان غربی
دختر، پسر
فارسی گلان دخت
دختر گلان، ( به مجاز ) دختر مثل گل و زیبارو، ( گلان، دخت = دختر )
دختر
فارسی
طبیعت، گل گلانه
گلان، ( مجاز ) زیبا و لطیف، ه/ e ـ/ ( پسوند نسبت ) )، ـ گلان
دختر
فارسی
طبیعت، گل گل آویز
گلِ آویز، گل گوشواره، ( = گلِ آویز )، گلی زینتی به شکل زنگوله و قرمز رنگ، گیاه همین گل که از خانواد ...
دختر
فارسی
گل گلایول
گلایل، گلی زینتی و زیبا به رنگهای مختلف
دختر
فارسی گلباد
دارای بوی گل، از پسران ویسه که از پهلوانان تورانی است، ( اَعلام ) پهلوانی تورانی معاصر پشنگ و منوچه ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن، طبیعت، گل گلبار
محصول گل، ( مجاز ) زیبارو، ( گل، بار = میوه، محصول )، محصولِ گل
دختر
فارسی
طبیعت، گل گلباش
از نامهای رایج میان زنان کرد
دختر
کردی
گل گلبام
گلبانگ، نام لحنی از لحن های موسیقی ایران در قدیم، از الحان موسیقی قدیم ایران
دختر
فارسی
طبیعت، گل گلبان
گلِ درخت بان، ( مجاز ) زیبارو و لطیف، نگهدارنده و محافظ، ( گل، بان = گیاهی درختی که دانه های روغنی ...
دختر
فارسی
طبیعت، گل گلبانگ
بانگ بلند، آواز رسا، گلبام، آواز بلند، نام لحنی از لحن های موسیقی، ( در قدیم )، ( به مجاز ) آواز خو ...
دختر
فارسی
هنری گلبانو
بانویی زیبا چون گل
دختر
فارسی
گل گلبن
درخت و بوته گل، بیخ بوته گل، به صورت خاص به بوته گل سرخ گویند، ( در قدیم ) بوته یا درخت گل به ویژه ...
دختر
فارسی
طبیعت، گل گلبوی
گلبو، آنکه چون گل بو دهد، خوشبو، معطر، ( = گلبو ) ( در قدیم ) دارای بوی خوشی چون بوی گل
دختر
فارسی
طبیعت، گل گلبین
نشان دهنده ی گل، ( مجاز ) دارای طبعی لطیف و ظریف، ( گل، بین ( جزء پسین ) = نشان دهنده )
دختر
فارسی
گل گلپا
گلِ پاینده و جاوید، ( مجاز ) همیشه دوست داشتنی ( شخص )، محافظ و نگهبان گل، گلبان، باغبان، ( مجاز ) ...
پسر
فارسی
گل گلپاد
محافظ و نگهبان گل، گلبان، باغبان، ( گل، پاد = نگهبان، پاسبان )، ( گل + پاد = نگهبان، نگهبان گل
پسر، دختر
فارسی
گل گلخند
شکوفه، شکوفه ی گل، ( مجاز ) زیبا و با طراوت، ( گل، خند = خندیدن ( به مجاز ) باز شدن شکوفه یا گل، شک ...
دختر
فارسی
گل گلدشت
دشتِ گل، زمین وسیع و هموار پر از گل، گلزار، ( مجاز ) خرم و زیبا و با طراوت، ( گل، دشت = پهنه ی وسیع ...
دختر
فارسی
طبیعت، گل گلدوست
دوست دار گل، معشوق و محبوبِ زیبای با طراوت چون گل، گل عزیز و گرامی، ( گل، دوست = جزء پسین بعضی از ک ...
دختر
فارسی
گل گلدوش
ویژگی آن که بر روی شانه هایش گل نصب شده است، آراسته به گل، ( گل، دوش = شانه )
دختر
فارسی
گل گلراز
سِر و راز گل، رنگِ گل، ( مجاز ) زیبا و لطیف، ( گل، راز = پسر، ( در قدیم ) رنگ )
دختر
فارسی
گل گلرام
آن که دارای طبعی موافق و سازگار با گل است، گل شاد و خوشحال، ( مجاز ) زیباروی شاد و با طراوت، [گل، ر ...
دختر
فارسی
گل گلربا
رباینده گل، عاشق گل، ( مجاز ) زیبارو و با طراوت، ( گل، ربا = ربودن، جزء پسین بعضی از کلمه های مرکب ...
دختر
فارسی
گل گلرخسار
گل رخ، آنکه رخسارش چون گل باشد، گلچهره، زیبارخسار
دختر
فارسی
گل گلرخشان
گل درخشان، گل تابنده، ( مجاز ) زیبارو و لطیف، ( گل، رخشان = تابنده، فروزان، درخشان )، روی هم به معن ...
دختر
فارسی
گل گلرنگ
به رنگ گل، هم رنگ گل سرخ، گل فام، ( مجاز ) زیبارو، گلِ رنگ، به رنگ گل سرخ، سرخ
دختر
فارسی
تاریخی و کهن، گل گلسار
منسوب به گل، همانند گل، جایی پر از گل، ( گل، سار ( پسوند نسبت ) )، ( به مجاز ) زیبارو و لطیف
دختر
فارسی
طبیعت، گل گلسانا
گلسا، مانند گل، ( مجاز ) زیبارو و لطیف، ( گل، سانا = ( پسوند شباهت ) ) ( = گلسا )
دختر
فارسی
گل فریهام
همراه با خجستگی و شکوه، ( فری = خجسته، مبارک، خجستگی و شکوه، شکوهمند، هام = هم )، ( به مجاز ) ویژگی ...
دختر
فارسی فریوار
خجسته و با شکوه، ( فری= خجسته، مبارک، دارای خجستگی و شکوه، شکوهمند و خجسته، وار ( پسوند شباهت ) )، ...
دختر
فارسی فریین
بیننده شکوه و جلال
پسر
فارسی فصیح الدین
دارای روشنی و فصاحت در دین
پسر
عربی فصیح الزمان
آن که در زمان خود در فصاحت از همه بالاتر است
پسر
عربی فصیح الملک
آن که در کشور خود در فصاحت از همه بالاتر است
پسر
عربی فضل علی
بخشش حضرت علی ( ع )
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی فضیل
دارای فضل
پسر
عربی فغان
افغان شیون، فریاد
دختر
فارسی فغانیش
از شخصیتهای شاهنامه، نام پادشاه هیتال در زمان حکومت پیروز یزدگرد پادشاه ساسانی
پسر
فارسی فغستان
از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر کید شاه هندوستان و یکی از زنان اسکندر مقدونی
دختر
فارسی فقیهه
داننده ی فقه، ( مؤنث فقیه )، آگاه به فروع احکام شرع
دختر
عربی فلامک
الماس صورتی رنگ، نوعی الماس
دختر
لاتین، هلندی فلق
سپیده صبح، فجر، نام سوره ای در قرآن کریم
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی فلور
گل
دختر
فرانسوی
گل فلورا
الهه گل ها و باروری، فلوریا، در رم باستان، الاهه گلها و بارآوری
دختر
لاتین
گل فلوریا
فلورا، در رم باستان، الهه گلها و بارآوری، الاهه گلها و بارآوری
دختر
لاتین فلک الدین
نام طایفه ای از کردان
پسر
عربی فلک تاج
فلک ( عربی ) + تاج ( فارسی ) مرکب از فلک ( آسمان ) + تاج
دختر
فارسی، عربی فلک وش
فلک ( عربی ) + وش ( فارسی ) مانند آسمان بلند و رفیع
دختر
فارسی، عربی فلکناز
آن که موجب نازش آسمان است، بسیار زیبا، فلک ( عربی ) + ناز ( فارسی )، نام ندیمه شیرین همسر خسروپرویز ...
دختر
کردی، عربی، فارسی لطف الدین
بخشش دین و آیین، لطف دین
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی لطفعلی
آن که دارای لطف و مهربانی ای چون لطف و مهربانی علی ( ع ) است
پسر
عربی لعل
نام سنگی قیمتی به رنگ قرمز، گاهی سبز و زرد تا سیاه، معرب از فارسی، لال
دختر
فارسی
طبیعت لمیس
زنی با پوست نازک و لطیف
دختر
عربی لنبک
از شخصیتهای شاهنامه، نام سقائی جوانمرد در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی
پسر
فارسی لنیا
دختر ملیح، نمکین، مرکب از لن ( سنسکریت ) + ی نسبت ( فارسی ) + الف تانیث ( فارسی )
دختر
فارسی، سانسکریت لهاک
از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر ویسه برادر پیران و جزو سپاهیان افراسیاب تورانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن لهراسپ
صاحب اسب تندرو، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر اروندشاه از نژاد کیقباد پادشاه کیانی
پسر
فارسی لواده
از شخصیتهای شاهنامه، نام جد گروهی از سپاهیان کیخسرو پادشاه کیانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن لوترا
لهجه، شکسته زبانی
دختر
فارسی لوتوس
گل نیلوفر آبی یا سوسن شرقی، همچنین درخت صدر یا کنار، نماد مذهب در تمدنهای قدیمی آسیایی و نماد اهورا ...
دختر
فارسی
گل لورا
نام سازی است، چنگ، نام یکی از صورتهای فلکی شمالی
دختر
یونانی
کهکشانی لوران
لر زاده، پسر لر
پسر
لری لوکاس
نام یکی از حواریون حضرت مسیح ( ع )
پسر
ارمنی مامو
نام زنی در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی
دختر
فارسی
تاریخی و کهن مأمون
ایمن، در امان، معتمد، امین، نام پسر هارون الرشید از خلفای بنی عباس
پسر
عربی مامکان
مامک، مادر، خطاب محبت آمیز به فرزند دختر، ان ( نسبت ) ) منسوب به مامک
دختر
فارسی مامیثا
نام یک گیاه، گیاهی با برگهای پوشیده از کرک، و دارای گلهای نارنجی رنگ و میوه ای دراز
دختر
لاتین، سریانی مانا دخت
دختر ماندنی و پایدار، ( مانا = ماندنی و پایدار، دخت = دختر ) دختر ماندنی و پایدار
دختر
فارسی ماناد
شکل دعایی فعل ماند
پسر
گیلکی ماناسه
نام برادر بزرگ یوسف ( ع )، صورتی از منسی نام برادر بزرگ یوسف ( ع )
پسر
عبری مانای
سرکرده پارسیان در زمان سلطنت دیوکس پادشاه ماد
پسر
فارسی
تاریخی و کهن مانتره
سخن اندیشه برانگیز
دختر
اوستایی ماندا
ماندگار، جاوید، ماندگار و جاوید، علم دانش ادارک شناخت، مندائیان مذهب مردمی صنعتگر و هنرمند ساکن جلگ ...
دختر، پسر
فارسی، آرامی ماندان
دختر ازدهاک پادشاه ماد و زن کبوجیه پادشاه فارس و مادر کورش بزرگ، ( = ماندانا ) ( اَعلام ) دختر ازده ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن ماندخت
دختر جاویدان
دختر
فارسی مانسا
پادشاه پادشاهان
پسر
لاتین
تاریخی و کهن مانگ
مانک، ماه
دختر
کردی گلسون
تور ابریشمی که زنان گیسوان خود را در آن گذارند
دختر
فارسی گلشاه
نخستین انسان روی زمین به عقیده پارسیان
پسر
فارسی گلشهر
از شخصیتهای شاهنامه، نام همسر پیران ویسه پادشاه تورانی
دختر
فارسی
تاریخی و کهن، گل گلشیفته
فردی که عاشق گل است
دختر
فارسی
گل گلگون
سرخ رنگ، به رنگ گل سرخ، سرخ، نام اسب گودرز، پهلوان ایرانی، همچنین نام اسب لهراسپ پادشاه کیانی
دختر
فارسی
طبیعت، گل گلگونه
مانند گل، به رنگ گل، گونه یا رخسارۀ سرخ، سرخاب که زنان به گونه های خود می مالند، ( در قدیم ) گلگون، ...
دختر
فارسی
طبیعت، گل گلمان
ویژگی آن که دارای فکر و اندیشه ای به مانند گل ظریف و لطیف است، ( مجاز ) نیک اندیش و خوب اندیش، ( گل ...
دختر
فارسی
گل گلمر
گلِ مُر، گیاهی درختچه ای گرمسیری از خانواده ی سماق، گلِ گیاه یا درختچه ی مُر، ( مجاز ) زیبا و لطیف، ...
دختر
فارسی
طبیعت، گل گلمو
ویژگی آن که گیسوانش آراسته به گل شده است، گل گیسو، ( گل، مو = گیسو )، ( به مجاز ) زیبا و جذاب
دختر
فارسی
گل گلناری
منسوب به گلنار، به رنگ گلنار، سرخ
دختر
فارسی
طبیعت، گل گلندام
گل اندام
دختر
فارسی
گل گلنواز
نوازش کننده گل
دختر
فارسی
گل گلوار
چون گل، مانند گل، ( مجاز ) زیبارو و لطیف، ( گل، وار ( پسوند شباهت ) )
دختر
فارسی
طبیعت، گل گلور
دارنده ی گل یا دارنده ی صفات گل، ( مجاز ) زیبارو و لطیف، ( گل، وَر ( پسوند دارندگی ) )
دختر
فارسی
طبیعت، گل گلوری
عظمت، افتخار
دختر
لاتین گلوریا
مجلل، بزرگ، سرافراز، فرانسه از لاتین
دختر
لاتین گلک
گل کوچک
دختر
فارسی
گل