اسم با حرف س - صفحه 4

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

ساغون/saghon/

پیمانه، وسیله اندازه گیری


پسر

ترکی
ساقه/sāqe/

بخشی از پیکر گیاهان، ( در گیاهی ) بخشی از پیکر گیاهان که معمولاً بالای سطح زمین رشد می کند و برگ، گ ...


دختر

عربی

طبیعت
سال مه/saleme/

مؤنث سالم، فاقد بیماری، بدون عیب یا خرابی


دختر

عربی
سالارمهدی/s.-mahdi/

ترکیب دو اسم سالار و مهدی ( رهبر و هدایت شده )، از نام های مرکب، سالار و مهدی


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
سالداش

صخره


پسر

ترکی
سالسا/salsa/

تند و تیز، نوعی سسس اسپانیایی


دختر

لاتین
سالویا/salviya/

نام گلی است


دختر

لاتین

گل
سالک/sālek/

رونده، راه رو، آن که راهی را طی کند، ( در تصوف ) آن که مراحل سلوک عرفانی را معمولاً با ارشاد پیری م ...


پسر

عربی
سالیا/sāliyā/

منسوب به سالی، ( سالی، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به سال، سالیانه ( ؟ )


دختر

فارسی
سالیز/saliz/

جای امن و امان، پناه، مکان آرامش و آسایش


دختر

لری
سرحان/serhān/

اسد، شیر


پسر

فارسی
سرخاب/sorkhab/

سهراب، گلگون، شاداب، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر رستم پهلوان شاهنامه و تهمینه


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
سرخه

از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر افراسیاب تورانی


پسر

فارسی
سردین

سمارسیس، ساردین، نوعی ماهی شبیه به شاه ماهی


دختر، پسر

فرانسوی، یونانی
سرشار/saršār/

پر، لبریز، ( به مجاز ) مالامال و آکنده، فراوان، بسیار


پسر

فارسی
سرگل/sargol/

اولین گل، بهترین از هر چیز


دختر

فارسی

طبیعت
سرگلان/sargolān/

بهترین از گل ها، ( سَر = ( به مجاز ) برتر، بهتر، با ارزش ترین بخش یا مهمترین فرد، گلان )، ( به مجاز ...


دختر

فارسی
سرگیس/sar-gis/

رنگین کمان


دختر

فارسی
سرمین/sarmin/

محجوب و باحیا


دختر

ترکی
سرناد/serenād/

نوعی ترانه و آواز عاشقانه


دختر

فارسی

هنری
سرنای/serenay/

هاله دور ماه و خورشید


دختر

ترکی
سرواد/sarvād/

سروا، سرواده، سروده، افسانه، چکامه، چامه، ( در قدیم ) کلام منظوم، شعر


پسر

فارسی
سروآزاد/sarv azad/

نام زنی در منظومه ویس و رامین


دختر

فارسی
سروبن

درخت سرو، معشوق خوش قد وقامت


دختر

فارسی
سروتن/sarv tan/

آن که اندامی زیبا و بلندبالا دارد


دختر

فارسی
سروجهان/sarv jahan/

نام دختر فتحعلی شاه قاجار


دختر

فارسی
سرود/sorud/

هر نوع آواز آهنگین، ( در موسیقی ) نوعی شعر که در یک آهنگ مشخص به آواز خوانده شود، ( در موسیقی بلوچس ...


پسر

فارسی
سرودخت/s.-dokht/

دختر سرو قد، ( سرو، دخت = دختر )، دختری که ویژگی سرو ( شادابی و طراوت ) را دارد، ( به مجاز ) خوش ان ...


دختر

فارسی
سروشان/sorušān/

نام جد بایزید بسطامی، ( سروش، ان ( جمع ) )، جمع سروش، ( اعلام ) نام جدّ بایزید بسطامی که به دستور ا ...


پسر

فارسی
سروشه/soruše/

منسوب به سروش، فرشته ی پیام آور، ( سروش، ه ( پسوند نسبت ) )


دختر

فارسی
سایر

سیرکننده، رونده


پسر

عربی
سایرا/sayra/

کسی که خدا و بندگان خدا او را دوست دارند


دختر

ترکی
سایراد/sayrad/

سایه بخشنده


پسر

فارسی
سایراو/sayrav/

بلبل


دختر

ترکی

پرنده
سایره/sayre/

ستاره گردنده، سیاره


دختر

عربی
سایروس/sayrus/

سیروس یا کوروش


پسر

لاتین، انگلیسی
سایق/sāyeq/

سوق دهنده، کسی که پیش می رود، بر انگیزاننده


پسر

عربی
سایماه/say mah/

سایه ماه


دختر

فارسی
سایناز/saynaz/

سایه و پناه مهربان


دختر

لری
ساینه/sayne/

در گویش مازندران سایه


دختر

فارسی
سایهان/sayhan/

خدای عدالت


پسر

فارسی
ساییل/saeil/

محترم


پسر

ترکی
سایین/sāyin/

نگهبان و نگهدارنده، ( = صایین، صائین )، ( اعلام ) بخشی از نام قدیم ( سایین دژ، صایین دژ، شاهین دژ ) ...


دختر

ترکی
سبارو/sabaro/

کبوتر


دختر

فارسی

پرنده
سباک/sabak/

از شخصیتهای شاهنامه، نام فرمانروای جهرم در زمان اردشیر پادشاه ساسانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
سبحات/sobohāt/

انوار پروردگار و جلالت او


پسر

عربی
سبحان قلی

سبحان ( عربی ) + قلی ( ترکی ) بنده سبحان، بنده خداوند


پسر

عربی، ترکی
سبزارنگ

نام یکی از الحان باربد، سبزرنگ


دختر

فارسی
سبزبهار/sabz-bahar/

نام یکی از الحان قدیم ایرانی


دختر

فارسی

هنری
سبزپری/sabz-pari/

فصل بهار


دختر

فارسی
سبزه

گیاهی که به صورت خودرو در جایی سبز شده است، سبزه وار، چمن زار، گندمگون


دختر

فارسی
سبزه ٔ بهار

سبزه ای که در فصل بهار می روید، بهار سبز و خرم


دختر

فارسی
سبزه قبا

سبزه ( فارسی ) + قبا ( عربی ) پرنده ای به رنگ آبی لاجوردی و دم آبی مایل به سبز


دختر

فارسی، عربی
سبزک

مصغر سبز، پرنده ای سبز رنگ که مانند هدهد بر سرش تاجی دارد، معشوق، شیشه شراب


دختر

فارسی
سبزینه/sabzine/

سبزرنگ، گندمگون


دختر

فارسی
سبوح/sabbuh/

بسیار پاک، از نام های پروردگار


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
سبوحا/so(a)bbuhā/

پاک و منزه، [سبوح = پاک و منزه، ا ( پسوند نسبت ) ]، منسوب به سبوح


دختر

فارسی، عربی
سبکتکین/saboktakin/

سبک قدم، نیک قدم، سبکتگین، ( اَعلام ) نام پدر سلطان محمود غزنوی و مؤسس سلسله غزنویان


پسر

مغولی
سبکتین

نام مؤسس سلسله غزنویان و پدر سلطان محمد غزنوی


پسر

ترکی
سبیکه/sabike/

قطعه طلا و نقره گداخته شده


دختر

عربی
سپاروک/sapāruk/

کبوتر


دختر

فارسی
سپاسه/sepāse/

سپاس، حمد و ستایش، ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به سپاس


دختر

فارسی
سپانو/sepano/

دانا و زیرک


پسر

کردی
سپاکو/sepako/

زن چوپانی که که کورش کبیر به او سپرده شده بود که او را بکشد، نام همسر چوپانی که کوروش را به او سپرد ...


دختر

فارسی
سپنتام/sepantām/

سپید و پاک، ( اَعلام ) جدّ هشتم زرتشت


پسر

اوستایی
سپنتامن/sepantaman/

نام سرداری ایرانی، مخفف سپیتامان، نام خانوادگی زرتشت


پسر

فارسی
سپند/sepand/

اسپند دانه سیاه و خوشبویی که برای دفع چشم زخم در آتش می ریزند، اسفند، اسپند، ( = اسفند


دختر، پسر

فارسی
سپندان

خردل


پسر

فارسی
سپنسار/sepansar/

از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
سپه ران/sepahrān/

سپهر، آسمان، فلک، حرکت دهنده ی سپاه، فرمانده سپاه


پسر

فارسی
سپهرار

کره آتش، برساخته فرقه آذرکیوان است


پسر

فارسی
سپهرام/sepahrām/

موجب آرام و قرار سپاه، آرامش لشکریان


پسر

فارسی
سپهرم/sepahram/

از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی در زمان کیکاووس، ( اَعلام ) نام یکی از پهلوانان توران است از ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
سپهرین/sepehrin/

آسمانی، فلکی


پسر

فارسی
سپهیار/sepah-yar/

یار سپاه و گروه


پسر

فارسی
سپیتام/sepitām/

نام هشتمین نیای زرتشت، سپنتام


پسر

فارسی
سپیتمان/sepitman/

فرد سفید روی


پسر

فارسی، پهلوی
سپیدار/sepidār/

درختی از خانواده بید با برگهای براق، ( در گیاهی ) نام چند نوع گیاه درختی از خانواده بید با برگ های ...


دختر

فارسی

طبیعت
سپیدخت/sepid dokht/

دختر سفید روی، دختر سفید چهره، ( سپید، دخت = دختر )، ( به مجاز ) زیباروی


دختر

فارسی
سپیدرو/sepid ru/

سفیدرو، زیبارو


دختر

فارسی
سپیده گل

گل سپید


دختر

فارسی
ستا/setā/

اوستا کتاب مقدس زرتشتیان، ( در قدیم ) ( در موسیقی ایران ) از الحان قدیم ایرانی، نوعی ساز قدیمی شبیه ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن، هنری
ستاتیرا/setātirā/

استاتیرا، همسر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی، ( اَعلام ) دختر داریوش سوم، زن اسکندر، زن اردشیر، مادر ار ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
ستاک/setak/

شاخه تازه رسته و نازک


دختر

فارسی
ستایان/setayan/

ستایش کننده


پسر

فارسی
ستایش زهرا/s.- zahrā/

ترکیب دو اسم ستایش و زهرا ( ستودن و روشن تر )، از نام های مرکب، ستایش و زهرا


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
سترگ/se(o)torg/

بزرگ، عظیم، با اهمیت، مهم ( شخص )، بزرگوار، ( به مجاز ) بی آزرم و شرم


پسر

پهلوی، هندی
ستین/setin/

عزیز


دختر

لری
سعدون/sadun/

خوشبخت


پسر

عربی
سغدیان/soghdiyan/

هفتمین شاه هخامنشی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
سفندارمذ

نام یکی از امشاسپندان در دین زرتشتی


پسر

فارسی
سلاله زهرا/s.-zahrā/

ترکیب دو اسم سلاله و زهرا ( فرزند و نیکو )، از نام های مرکب، ه سلاله و زهرا


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
سلام/salam/

درود، آرزوی خیر و تندرستی، از نام های پروردگار


پسر

عربی

تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی
سلامان/salāmān/

منظومه ای از جامی، ( اعلام ) ) نام بطنی [کوچک تر از قبیله] از قبیله طی، در سال دهم هجرت هیأتی از سو ...


پسر

یونانی

تاریخی و کهن
سلجوق

نام جد خاندان سلجوقیان


پسر

ترکی
سلدوز

نام یکی از امرای مغول در دوره غازان خان


پسر

مغولی
سلطان

پادشاه، به صورت پیشوند و پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند سلطان مراد، سلطا ...


پسر

عربی
سلطانه/soltane/

فرمانروا، پادشاه


دختر

عربی
سلطنت/saltanat/

پادشاهی، فرمانروایی


دختر

عربی
سلم/salm/

یکی از سه پسر فریدون در اوستا، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) شاهزاده ی پیشدادی، پسر بزرگ فریدون، که پدر ...


پسر

اوستایی، فارسی

تاریخی و کهن



انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسماسم پسراسم دختر