خواهر شوهرخواهرزادهخوبخوب سرشته نشدهخوب نبودن احوالخوب یارخوبانهخوبتکونستنخوبزهخوبشخوبلهخوبینخوبیکخوتالهخوتلخوتوخوتوکنخوتکاخوجهخوجیرخوخوکخوخوک زیدن ور کسیخودخود خواندهخود را ارائه کردنخود را باختنخود را بزرگ جا زدنخود را به نشنیدن زدنخود را به کوچه علی چپ زدنخود را گرفتن و ناز کردن و گران کردنخود را مدعی یا داوطلب نشان دادنخود را میراث دار کردنخود را نگه نداشتنخود را نگهداشتنخود را کوچک نکردنخود را کوچک کردن یا لوس کردنخودازاریخودبزرگ بینخودپردازخودتانخودتو نگهدارخودخواهخوددارخودداری کردنخودرایخودروخودزنیخودسازیخودستاخودستایی کردن