خودستایی کردن


مترادف خودستایی کردن: رجز خواندن، لاف زدن، رجزخوانی کردن، خود را ستودن، خودنمایی کردن، از خود تعریف کردن، کبر ورزیدن، تبختر فروختن

معنی انگلیسی:
boast

لغت نامه دهخدا

خودستایی کردن. [ خوَدْ / خُدْ س ِ ک َ دَ ]( مص مرکب ) لاف درباره خود زدن. از خود مدح کردن. تحسین بیخود درباره خود کردن. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ فارسی

لاف درباره خود زدن از خود مدح کردن

واژه نامه بختیاریکا

گل باف کردِن

مترادف ها

boast (فعل)
به رخ کشیدن، لاف زدن، بالیدن، خودستایی کردن، سخن اغراقامیز گفتن، رجز خواندن، قپی کردن

vaunt (فعل)
خودستایی کردن

فارسی به عربی

تفاخر

پیشنهاد کاربران

بپرس