یوسف بحرانی درازی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] شیخ یوسف بحرانی، در سال ۱۱۰۷ ق، در قریه «ماحوز» بحرین متولد شد. پدرش او را «یوسف» نامید. پدر و پدر بزرگش از اندیشوران پاک سرشت ماحوز بودند. پدر بزرگش در کنار تحصیل به صید مروارید در اقیانوس نیز می پرداخت و از این راه زندگی خود را می گذراند.
یوسف به کمک جدش شیخ ابراهیم با خواندن و نوشتن آشنا شد. پدر که مجتهد ی آگاه به علوم عقلی، ریاضی و حدیث بود، به تألیف و تدریس عالی ترین سطح فقه و اصول اشتغال داشت، فرزند را با علوم اسلامی آشنا ساخت؛ یوسف با تمام توان به یادگیری علوم حوزوی پرداخت و سرمایه گرانبهای نوجوانی و جوانی را در این راه به کار بست.شیخ احمد به ناچار به «قطیف» کوچ کرد. هجوم وحشیانه خوارج به شیعیان بحرین و کشتار آنان، بسیاری از مردم را به هجرت مجبور کرد. پس از آن یوسف در قریه «شاخور» قطیف که نزدیک بحرین بود، ادامه تحصیل داد.سال ۱۱۳۱ ق. بود که ناصبی ها و خوارج، بار دیگر به کشتار شیعیان پرداختند. شیخ احمد دو ماه بیشتر تاب غصه ها را نیاورد و سرانجام بیماری او را به خاک سپرد.یوسف ۲۴ بهار بیش ندیده بود، اما باید بار سنگین سرپرستی خانواده را بر دوش می کشید. نخلستان کوچکشان در بحرین، تنها سرمایه آنها بود. یوسف با کار در نخلستان خرج خانواده را تهیه می کرد و در کنار آن به تحصیل ادامه می داد.دو سال گذشت؛ یوسف به خوبی توانست از عهده سرپرستی برادران و مادرش برآید. او استقامت را از نخلهای ایستاده فرا گرفت. از مشکلات نهراسید و بار سنگین اداره زندگی نتوانست قامتش را خم کند. آزادی بحرین از چنگال اشغالگران یوسف را به کوچ فرا خواند.یوسف شش سال در بحرین، در درس شیخ احمد بن عبدالله بلادی شرکت کرد. کار و درس را با هم عجین ساخت. عرق می ریخت و خرج خانه را تهیه می کرد. با تن رنجور و خسته با کتاب انس می گرفت.پس از زیارت خانه خدا و انجام مراسم حج تصمیم گرفت به قطیف برگردد تا در درس شیخ حسین ماحوزی شرکت کند. دو سال در قطیف ماند و «تهذیب» شیخ طوسی را نزد استاد فرا گرفت. اما باز هم سایه غم بر آسمان اندیشه اش پدیدار شد. فقر او را به بحرین کوچانید.اینک برادرانش بزرگ شده بودند و می توانستند خانواده را سرپرستی نمایند. بنابراین دل از مهر خانواده کند و آهنگ سفر نمود. شوق یادگیری او را به شیراز کشاند. او در شیراز، در کنار تحصیل مراحل عالی دروس حوزوی، درس های پایین تر را به دانش پژوهان می آموخت. یک سال نیز در حوزه علمیه کرمان به تدریس پرداخت و سپس به شیراز برگشت. در چهل سالگی امام جمعه شیراز بود. هر آدینه در مسجد جامع با مردم نماز می گذارد و آنها را با فرهنگ اسلامی آشنا می ساخت. مادر و برادرانش را به شیراز دعوت کرد تا در کنار هم زندگی کنند.چهارده سال در شیراز بود. وی در کنار تدریس و تبلیغ به کشاورزی نیز مشغول بود. نعیم دان خان در سال ۱۱۵۶ ق. به شیراز حمله کرد و زن و مرد، کوچک و بزرگ را از دم تیغ گذراند. شیخ یوسف به ناچار خانواده اش را به بحرین باز گرداند و خودش به «فسا» رفت. هشت سال در فسا ماند. در آنجا ازدواج کرد و به تدریس و کشاورزی پرداخت.فسا آرام و ساکت بود. او فرصت را غنیمت شمرد و دست به کاری بزرگ زد. کتاب «الحدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره» محصول سالها تلاش اوست. این کتاب دربرگیرنده یک دوره فقه شیعه است. این کتاب تاکنون راهگشای مجهتدان در بدست آوردن احکام شرعی بوده است و هماره مراجع تقلید شیعه در کرسی تدریس، از آن استفاده می جویند. کتاب «حدائق» موجب شد تا پس از آن، شیخ یوسف به نام صاحب حدائق مشهور شود.نعیم دان خان، حاکم اشغالگر شیراز در سال ۱۱۶۴ ق. فسا را نیز اشغال کرد. مردم به بیابانها گریختند. صاحب حدائق به «اصطهبانات» رفت. بسیاری از کتابهای نفیس و یادداشهای کتاب حدائق او در فسا از بین رفت.صاحب حدائق مدتی کوتاه در اصطهبانات ماند؛ پس از آن به مشهد و قم سفر کرد و پس از زیارت حرم امام رضا ـ علیه السّلام ـ و حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ به بهبهان رفت و یک ماه در آنجا رحل اقامت افکند. بهبهانی ها به گرمی از او پذیرایی کردند. حوزه علمیه بهبهان در آن سالها بسیار فعال بود و به عنوان یکی از مراکز اخباری گری شناخته می شد. علمای نیک اندیش بهبهان مردم را به استفاده از علم و اخلاق صاحب حدایق تشویق نمودند. سیل پرسش های شرعی به سوی او سرازیر شد و او به آنها پاسخ گفت. مجموعه پاسخ های صاحب حدایق در رساله ای به نام «اجوبه المسائل البهبهانیه» گردآوری شد.حوزه علمیه کربلا کانون اخباری گری و حوزه علمیه نجف در برابر آن، مهد «اصولیون» و «اجتهادیون» بود. صاحب حدایق که بینش اخباری گری ملایمی داشت، به کربلا رفت و در آنجا به تدریس پرداخت.
مبارزه با اخباری گری
آیه الله محمد باقر بن محمد اکمل اصفهانی، معروف به «وحید بهبهانی» در سال ۱۱۵۹ ق. به کربلا رفت و به مبارزه علمی با اخباری گری پرداخت. «چند روزی به درس صاحب حدائق حاضر شد. روی در صحن مطهر ایستاد و در جمع عالمان اظهار داشت: من حجت خدا بر شما هستم. اگر شیخ یوسف بحرانی (صاحب حدایق) چند روزی کرسی درس خود را در اختیار من قرار دهد، حجتم را بیان خواهم داشت. چون این خبر به شیخ یوسف بحرانی رسید، پیشنهاد وحید بهبهانی را پذیرفت، سه روز وحید بهبهانی به درس ادامه داد، که در نتیجه آن، دو سوم شاگردان شیخ یوسف بحرانی از اخباری گری روی گردان شده به شیوه اجتهاد و اصول روی آوردند»«مرحوم محدث قمی در کتاب فوائد الرضویه از قول صاحب تکمله، نقل کرده است که مسؤول حرم شریف حضرت سیدالشهداء ـ علیه السّلام ـ گفته است:مشغول خدمت در حرم بودم که شب فرا رسید و خبر تعطیل شدن حرم اعلام شد. وحید بهبهانی و شیخ یوسف بحرانی را دیدم که در حال قدم زدن، مشغول بحث علمی بوده، از رواق خارج شدند و در صحن به بحث خود ادامه دادند تا اینکه صحن خالی شد و می خواستم درهای صحن را ببندم. آن دو بزرگوار از صحن خارج شده، در پشت صحن به مباحثه ادامه دادند.من درها را بستم و به منزل رفتم. قبل از طلوع فجر، برای باز کردن درهای صحن بازگشتم. با کمال تعجب دیدم که آنها هنوز مشغول بحث هستند. بهت زده، آنان را می نگریستم که چه اندازه برای مسائل علمی ارزش و اهمیت قائل اند. در این هنگام صدای اذان بلند شد و آن دو، به اقامه نماز ایستادند».وحید بهبهانی در کانون اخباری گری بحران ایجاد کرد. بهترین شاگردان صاحب حدائق از اخباری گری دست برداشته، در درس وحید بهبهانی شرکت کردند. صاحب حدائق که مرجع تقلید و مدرس بزرگ حوزه علمیه کربلا بود، از این شکست علمی ناراحت نشد، بلکه به خاطر آشنایی بیشتر با مبانی «اصولیون» خوشحال هم بود.استعمار هماره در طول تاریخ به وسیله مذهب به جنگ مذهب رفت. ساختن مذهبها، ایجاد اختلاف، پخش شایعه، و دامن زدن به بحثهای علمی جنجال برانگیز از شگردهای دشمنان اسلام بود. دشمنان اسلام قرنها جنگ بین شیعه و سنی را گرم نگه داشته، بدین وسیله بر کشورهای مسلمان سیطره یافتند.در اختلاف های علمی بین عالمان شیعه نیز، هماره مترصد فرصتی بودند تا از این راه به وحدت شیعیان ضربه بزنند. اما مراجع تقلید شیعه با تیزبینی نقشه های آنان را خنثی می کردند و گاه، دشمن به موفقیت هایی دست می یافت.جدال بین دو شیوه اخباری گری و اجتهاد، فرصت طلایی برای استعمار بود. برخورد نادرست پیشوای اخباری گری، ملا محمد امین استرآبادی و برخوردهای غیر منطقی هواداران او در توهین به اجتهادیون، آسمان اندیشه ها را کدر ساخته بود. ولی صاحب حدایق با خویشتن داری به موقع و زیرک بینی فوق العاده اش توانست جلوی حوادث ناگوار را بگیرد. او نظریه علامه مجلسی را در اخباری گری می پذیرد و از جمود و تنگ نظری اخباری های متعصب انتقاد می کند. او از پرخاشهای تند برخی از اندیشمندان نسبت به یکدیگر، بسیار آزرده خاطر بود و توهین را شایسته بحثهای علمی نمی دانست و هتاکی به فقها را فرو ریختن استوانه های دین می دانست.علمای شیعه هماره در طول تاریخ آزاد اندیش بودند. هرگز ذهنها را در حصار تکبر محبوس نکردند و به دنبال یافتن بهترین روش فهم دین بودند. آنگاه که به اشتباه خود پی می بردند، بی مهابا به خطای خود اعتراف می کردند. صاحب حدایق نیز در زمره این آزاد اندیشان است که در مقدمه حدایق می نویسد:من قبلاً از روش اخباری دفاع می کردم. اما بعد از تأمل زیاد و بحثهای فراوان با بعضی مجتهدان اصولی، به نقصان آن پی بردم و دیگر از آن دفاع نمی کنم. وظیفه همه است که در یک صف، در خدمت اسلام قرار بگیریم و اختلافات جزئی را که به اسلام ضربه می زند، کنار بگذاریم.
شاگردان
۱. میراز ابوالقاسم گیلانی، معروف به میرزای قمی.۲. سید مهدی طباطبایی، معروف به بحرالعلوم.۳. ملا مهدی نراقی، نویسنده «جامع السعادات».۴. سید علی طباطبایی، معروف به صاحب ریاض، نویسنده «ریاض المسائل».۵. ابوعلی حائری، نویسنده «منتهی المقال فی علم الرجال».
آثار
...

پیشنهاد کاربران

بپرس