[ویکی فقه] ذَبْح بریدن رگ های چهارگانه گردن است. بنابر مشهور، ذبح با بریدن تمامی رگ های چهارگانه (معروف به اوداج اربعه) یعنی مری، حلقوم و دو شاه رگ گردن که بنابر مشهور به حلقوم و بنابر قول برخی به مری احاطه دارد، محقق می شود و بریدن بعض رگ ها در صورت امکان بریدن همه آنها، کفایت نمی کند.
امروزه، گستردگی پیوندها و بستگی ها و رد وبدل اطلاعات و آگاهی ها، بین جامعه ها و ملت ها، به گونه ای است که جهان به این بزرگی، دهکده جهانی نام گرفته است.راه های رفت وآمد و بازرگانی ، دیگر، ویژه ( جاده ابریشم ) نیست و بازرگانان، تنها بازرگانان کوچنده در آن نیستند.جغرافی نگاری ویژه مارکوپولو (مارکوپولو، در زمان جانشینان چنگیز ، در چین و جزایر جنوب شرقی آسیا سیاحت کرد و پس از بازگشت به وطن (ایتالیا) سفرنامه ای به نام (عجایب) در باب جغرافیای چین و ترکمنستان و مغولستان و قسمتی از آسیای جنوب شرقی منتشر کرد.) و ابن حوقل (ابن حوقل، معاصر منصور بن نوح سامانی (جد. ۳۵۰ ـ ف۳۶۶هـ ق).در ۳۳۱ به عزم سیاحت و تجارت از بغداد بیرون شد و ممالک اسلامی را در مدت ۲۸ سال پیمود و مجموعه اطلاعات خود را در کتاب ( المسالک و الممالک ) نقل کرده است.)، تاریخ نگاری ویژه هرودت (هرودت، تاریخ نگار یونانی قبل از میلاد که به پدر تاریخ معروف است.او مسافرت های بسیار کرده و داستان های زیاد از مللی که دیده شرح داده است.) و ابن خلدون (ابن خلدون، از بزرگان حکما و تاریخ نگاران اواخر قرن هشتم و اوایل قرن نهم (و.تونس ۷۳۲ ـ ف. ۸۰۶ یا ۸۰۸هـ ق))، دریانوردی و جهانگردی ویژه ابن بطوطه (ابن بطوطه، عالم، جغرافی دان و جهانگرد معروف مراکشی در قرن هشتم هجری.) و کریستف کلمب (کریستف کلمب: دریانورد معروف و کاشف آمریکا (۱۴۵۱ ـ ۱۵۰۶م)) و مارکوپولو نیست.روزانه صدها هواپیما و کشتی، قطار، اتوبوس و اتومبیل جابه جایی میلیون ها بازرگان، استاد، دانشجو، بیمار ، دیپلمات، گردشگر و… را با هر دین و مکتب و رنگ و قیافه ای، بین کشورهای دنیا به عهده دارند.در این میان روشن است که از جمعیت یک میلیاردی مسلمانان جهان ، شمار درخوری، در این مسافرت ها حضور دارند.چه بسا مسلمانانی که از دیار خود رخت کشیده، به خاطر کار و یا انگیزه های دیگر، در یکی از کشورهای غیر اسلامی، سکنی گزیده و در همان جا ازدواج کرده و تشکیل خانواده داده اند.این مسافرت ها و سکنی گزیدن ها، خواه ناخواه، رفت و آمدها، میهمانی ها و نشست و برخاست هایی را با مردمان غیر مسلمان در پی دارد.چه، در تعریف از انسان ، آن را موجودی اجتماعی نامیده ایم و موجود اجتماعی، ناگزیر از حفظ پیوندها و بستگی ها و نگهداشت عرف و ادبیات اجتماعی بودن و اجتماعی زیستن است که به هیچ روی، اجرای این روند را در عالم انزوا و رهبانیت تعریف و مفهومی، پنداشته نیست.بنابراین، گزیری از پذیرش این دو راه نیست، یا باید ادبیات و اخلاق پیوستگی های اجتماعی را پذیرفت و در هر جامعه ای برابر آن رفتار کرد و یا این که باید به انزوای سیاسی و اقتصادی تن در داد و در نتیجه، افول و شکست جامعه و نظامی را به انتظار نشست!ادیان الهی ، بویژه اسلام ، در فرایند عقل و منطق ، همواره ناسازگار با انزواگرایی بوده و گسترش گستره علم و دین را در آمد و شدهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و در گفت و گوی تمدن ها می شناسند، هر چند که ساده لوحی و خوش باوری را نیز در مقام آمد و شد به شدت زیان آور و شکننده ارزیابی می کنند.
اسلام و پیوستگی ملت ها
(دارالاسلام) و (دارالکفر) که در روایات و در کتاب های فقهی از آن سخن بسیار رفته است، در بردارنده تعریف ها و مرزبندی ها و احکامی هستند، هرچند درباره پیوند مسلمانان با جامعه های غیراسلامی.اما واقعیت این است که دیگر این تعریف ها با ویژگی های امروزین جامعه بشری، سازوار نیستند.امروزه در دهکده جهانی، اصل بر پیوندها و پیوستگی های مسالمت آمیز با تمامی ملت ها و کشورها، از مسلمان و غیر مسلمان است، مگر آن جا که از پیامدها و هدف های شوم و ناگواری حکایت داشته باشد.امام خمینی ، پس از پیروزی انقلاب اسلامی در پاسخ به جزم اندیشانی که با برداشت های ذهنی از دارالاسلام و دارالکفر، بر طبل ناپیوستگی و گسست با دنیای خارج از اسلام می کوبیدند می گوید:(این معنی که گاهی اهل غرض و جهّال این حرف را می زنند که ما نباید روابط داشته باشیم، از باب این است که یا نمی فهمند و یا غرض دارند، زیرا تا انسان جاهل یا مخالف اصل نظام نباشد، نمی تواند بگوید یک نظام باید از دنیا منعزل باشد… اسلام یک نظام اجتماعی و حکومتی است و می خواهد با همه عالم روابط داشته باشد… منتها نباید تحت سلطه خارجی باشیم، نباید آن ها در امور ما دخالت بکنند و به ما خط بدهند. …) در دیدگاه اسلام، حد و مرزی برای رفت و آمد و پیوند و پیوستگی های جهانی روشن نگردیده است.مرزهای عقیدتی، هماره بر مرزهای جغرافیایی پیش بوده و میزان دوستی و پایه دوستی ها و پیوندها را هم فکری ها، هم عقیدتی ها و نزدیک و هم افق بودن باورها واندیشه ها، سامان می دهد.از این روست که اسلام:(در مورد مللی که از یکی از ادیان و کتب آسمانی پیروی می کنند، امتیازات بیش تری قایل شده است… و آیین های اصلی یهودیان، مسیحیان و مجوسیان را به عنوان آیین های آسمانی، رسماً تأیید نموده و ایمان به قداست آن ها را جزو عقاید اسلامی شمرده و مبنی و هدف اصلی همه آیین ها را ایمان به دو اصل ( توحید ) و ( معاد ) معرفی نموده است.و از آن جا که عقیده را مظهر تمام شخصیت انسان می شمارد، لذا درباره شخصیت حقوقی جامعه ها نیز اصل (عقیده) را ملحوظ داشته و به این گونه شناسایی در مورد اهل کتاب ارزش حقوقی داده است.روی این اصل است که قوانین و دستورات مربوط به روابط خارجی مسلمین با اهل کتاب، نسبت به قوانین و مقرراتی که اسلام در مورد ملل دیگر منظور داشته است تفاوت کلی دارد.) نمونه بارز چنین ناسانی و فرقی، حلال شمردن غذای اهل کتاب است که قرآن ، به روشنی آن را بیان می فرماید:(الیوم احلّ لکم الطیبات وطعام الذّین اوتوا الکتاب حلّ لکم و طعامکم حل لهم…) امروز پاکیزه ها بر شما حلال شد و غذای آنان که کتاب داده شده اند نیز برای شما حلال شد و غذای شما هم به آنان حلال گردید….یعنی این که با توجه به تیرگی پیوندها و بستگی ها بین مسلمانان و اهل کتاب، پیش از این، بر مسلمانان روا نبود، پیوند و بستگی دوستانه با اهل کتاب داشته باشند؛ اما زمانی که پایه های نظام اسلامی استوار گردیده و بیگانگان را یارای آن نبود به اسلامیان دست یازند و دست آنان از دست اندازی به حریم مسلمانان کوتاه گردید، اجازه یافتند با اهل کتاب، در حدّ نیاز نشست و برخاست داشته باشند.روشن است که روابط همواره با رفت و آمدها و میهمانی ها و پذیرایی ها همراه است و پیوند و بستگی بدون آن مفهوم و معنایی پیدا نمی کند.پذیرش اصل پیوند و بستگی، اما با نجس دانستن طرف مقابل و حرام بودن غذای او، که بزرگ ترین دهن کجی و خرد کردن شخصیت انسانی اوست، از ابتدا محکوم به شکست و گسستگی بوده و در نزد خردورزان مردود است.بنابراین، قرآن مجید با در نظر داشتن این اصل انسانی، پس از روا دانستن پیوند و بستگی با اهل کتاب، بی درنگ حلال بودن غذای آنان را اعلام کرده و تکلیف گروندگان را در این راستا روشن می فرماید.امّا شماری از مفسران و فقیهان اسلامی، طعام در عرف قرآن را ناسازگار با عرف مردم معنی کرده و راهی پیموده اند که تا رسیدن به نتیجه های کلی، ناگزیر از مباحثه با آنان می باشیم.
منظور از طعام
کارشناسان علوم قرآنی ، از گذشته های دور، معناهای گوناگونی را برای (طعام) از قرآن استنباط کرده و در کتاب های خود نوشته اند که پاره ای از آن ها را یادآور می شویم:
← فقیه دامغانی (م۴۷۸هـ)
...
امروزه، گستردگی پیوندها و بستگی ها و رد وبدل اطلاعات و آگاهی ها، بین جامعه ها و ملت ها، به گونه ای است که جهان به این بزرگی، دهکده جهانی نام گرفته است.راه های رفت وآمد و بازرگانی ، دیگر، ویژه ( جاده ابریشم ) نیست و بازرگانان، تنها بازرگانان کوچنده در آن نیستند.جغرافی نگاری ویژه مارکوپولو (مارکوپولو، در زمان جانشینان چنگیز ، در چین و جزایر جنوب شرقی آسیا سیاحت کرد و پس از بازگشت به وطن (ایتالیا) سفرنامه ای به نام (عجایب) در باب جغرافیای چین و ترکمنستان و مغولستان و قسمتی از آسیای جنوب شرقی منتشر کرد.) و ابن حوقل (ابن حوقل، معاصر منصور بن نوح سامانی (جد. ۳۵۰ ـ ف۳۶۶هـ ق).در ۳۳۱ به عزم سیاحت و تجارت از بغداد بیرون شد و ممالک اسلامی را در مدت ۲۸ سال پیمود و مجموعه اطلاعات خود را در کتاب ( المسالک و الممالک ) نقل کرده است.)، تاریخ نگاری ویژه هرودت (هرودت، تاریخ نگار یونانی قبل از میلاد که به پدر تاریخ معروف است.او مسافرت های بسیار کرده و داستان های زیاد از مللی که دیده شرح داده است.) و ابن خلدون (ابن خلدون، از بزرگان حکما و تاریخ نگاران اواخر قرن هشتم و اوایل قرن نهم (و.تونس ۷۳۲ ـ ف. ۸۰۶ یا ۸۰۸هـ ق))، دریانوردی و جهانگردی ویژه ابن بطوطه (ابن بطوطه، عالم، جغرافی دان و جهانگرد معروف مراکشی در قرن هشتم هجری.) و کریستف کلمب (کریستف کلمب: دریانورد معروف و کاشف آمریکا (۱۴۵۱ ـ ۱۵۰۶م)) و مارکوپولو نیست.روزانه صدها هواپیما و کشتی، قطار، اتوبوس و اتومبیل جابه جایی میلیون ها بازرگان، استاد، دانشجو، بیمار ، دیپلمات، گردشگر و… را با هر دین و مکتب و رنگ و قیافه ای، بین کشورهای دنیا به عهده دارند.در این میان روشن است که از جمعیت یک میلیاردی مسلمانان جهان ، شمار درخوری، در این مسافرت ها حضور دارند.چه بسا مسلمانانی که از دیار خود رخت کشیده، به خاطر کار و یا انگیزه های دیگر، در یکی از کشورهای غیر اسلامی، سکنی گزیده و در همان جا ازدواج کرده و تشکیل خانواده داده اند.این مسافرت ها و سکنی گزیدن ها، خواه ناخواه، رفت و آمدها، میهمانی ها و نشست و برخاست هایی را با مردمان غیر مسلمان در پی دارد.چه، در تعریف از انسان ، آن را موجودی اجتماعی نامیده ایم و موجود اجتماعی، ناگزیر از حفظ پیوندها و بستگی ها و نگهداشت عرف و ادبیات اجتماعی بودن و اجتماعی زیستن است که به هیچ روی، اجرای این روند را در عالم انزوا و رهبانیت تعریف و مفهومی، پنداشته نیست.بنابراین، گزیری از پذیرش این دو راه نیست، یا باید ادبیات و اخلاق پیوستگی های اجتماعی را پذیرفت و در هر جامعه ای برابر آن رفتار کرد و یا این که باید به انزوای سیاسی و اقتصادی تن در داد و در نتیجه، افول و شکست جامعه و نظامی را به انتظار نشست!ادیان الهی ، بویژه اسلام ، در فرایند عقل و منطق ، همواره ناسازگار با انزواگرایی بوده و گسترش گستره علم و دین را در آمد و شدهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و در گفت و گوی تمدن ها می شناسند، هر چند که ساده لوحی و خوش باوری را نیز در مقام آمد و شد به شدت زیان آور و شکننده ارزیابی می کنند.
اسلام و پیوستگی ملت ها
(دارالاسلام) و (دارالکفر) که در روایات و در کتاب های فقهی از آن سخن بسیار رفته است، در بردارنده تعریف ها و مرزبندی ها و احکامی هستند، هرچند درباره پیوند مسلمانان با جامعه های غیراسلامی.اما واقعیت این است که دیگر این تعریف ها با ویژگی های امروزین جامعه بشری، سازوار نیستند.امروزه در دهکده جهانی، اصل بر پیوندها و پیوستگی های مسالمت آمیز با تمامی ملت ها و کشورها، از مسلمان و غیر مسلمان است، مگر آن جا که از پیامدها و هدف های شوم و ناگواری حکایت داشته باشد.امام خمینی ، پس از پیروزی انقلاب اسلامی در پاسخ به جزم اندیشانی که با برداشت های ذهنی از دارالاسلام و دارالکفر، بر طبل ناپیوستگی و گسست با دنیای خارج از اسلام می کوبیدند می گوید:(این معنی که گاهی اهل غرض و جهّال این حرف را می زنند که ما نباید روابط داشته باشیم، از باب این است که یا نمی فهمند و یا غرض دارند، زیرا تا انسان جاهل یا مخالف اصل نظام نباشد، نمی تواند بگوید یک نظام باید از دنیا منعزل باشد… اسلام یک نظام اجتماعی و حکومتی است و می خواهد با همه عالم روابط داشته باشد… منتها نباید تحت سلطه خارجی باشیم، نباید آن ها در امور ما دخالت بکنند و به ما خط بدهند. …) در دیدگاه اسلام، حد و مرزی برای رفت و آمد و پیوند و پیوستگی های جهانی روشن نگردیده است.مرزهای عقیدتی، هماره بر مرزهای جغرافیایی پیش بوده و میزان دوستی و پایه دوستی ها و پیوندها را هم فکری ها، هم عقیدتی ها و نزدیک و هم افق بودن باورها واندیشه ها، سامان می دهد.از این روست که اسلام:(در مورد مللی که از یکی از ادیان و کتب آسمانی پیروی می کنند، امتیازات بیش تری قایل شده است… و آیین های اصلی یهودیان، مسیحیان و مجوسیان را به عنوان آیین های آسمانی، رسماً تأیید نموده و ایمان به قداست آن ها را جزو عقاید اسلامی شمرده و مبنی و هدف اصلی همه آیین ها را ایمان به دو اصل ( توحید ) و ( معاد ) معرفی نموده است.و از آن جا که عقیده را مظهر تمام شخصیت انسان می شمارد، لذا درباره شخصیت حقوقی جامعه ها نیز اصل (عقیده) را ملحوظ داشته و به این گونه شناسایی در مورد اهل کتاب ارزش حقوقی داده است.روی این اصل است که قوانین و دستورات مربوط به روابط خارجی مسلمین با اهل کتاب، نسبت به قوانین و مقرراتی که اسلام در مورد ملل دیگر منظور داشته است تفاوت کلی دارد.) نمونه بارز چنین ناسانی و فرقی، حلال شمردن غذای اهل کتاب است که قرآن ، به روشنی آن را بیان می فرماید:(الیوم احلّ لکم الطیبات وطعام الذّین اوتوا الکتاب حلّ لکم و طعامکم حل لهم…) امروز پاکیزه ها بر شما حلال شد و غذای آنان که کتاب داده شده اند نیز برای شما حلال شد و غذای شما هم به آنان حلال گردید….یعنی این که با توجه به تیرگی پیوندها و بستگی ها بین مسلمانان و اهل کتاب، پیش از این، بر مسلمانان روا نبود، پیوند و بستگی دوستانه با اهل کتاب داشته باشند؛ اما زمانی که پایه های نظام اسلامی استوار گردیده و بیگانگان را یارای آن نبود به اسلامیان دست یازند و دست آنان از دست اندازی به حریم مسلمانان کوتاه گردید، اجازه یافتند با اهل کتاب، در حدّ نیاز نشست و برخاست داشته باشند.روشن است که روابط همواره با رفت و آمدها و میهمانی ها و پذیرایی ها همراه است و پیوند و بستگی بدون آن مفهوم و معنایی پیدا نمی کند.پذیرش اصل پیوند و بستگی، اما با نجس دانستن طرف مقابل و حرام بودن غذای او، که بزرگ ترین دهن کجی و خرد کردن شخصیت انسانی اوست، از ابتدا محکوم به شکست و گسستگی بوده و در نزد خردورزان مردود است.بنابراین، قرآن مجید با در نظر داشتن این اصل انسانی، پس از روا دانستن پیوند و بستگی با اهل کتاب، بی درنگ حلال بودن غذای آنان را اعلام کرده و تکلیف گروندگان را در این راستا روشن می فرماید.امّا شماری از مفسران و فقیهان اسلامی، طعام در عرف قرآن را ناسازگار با عرف مردم معنی کرده و راهی پیموده اند که تا رسیدن به نتیجه های کلی، ناگزیر از مباحثه با آنان می باشیم.
منظور از طعام
کارشناسان علوم قرآنی ، از گذشته های دور، معناهای گوناگونی را برای (طعام) از قرآن استنباط کرده و در کتاب های خود نوشته اند که پاره ای از آن ها را یادآور می شویم:
← فقیه دامغانی (م۴۷۸هـ)
...
wikifeqh: کشتار_چهارپایان