نسبت معنویت و روان شناسی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] روان شناسی در ابتدا به موضوع معنویت و عالم ماورا طبیعت توجه داشت، اما در سال های پایانی قرن نوزدهم موجی از روان شناسی علمی یا روان شناسی منهای معنویت به وجود آمد. اما با پیشرفت این علم، بخش روحانی انسان و معنویت مجدد مورد توجه قرار گرفت و روان شناسی انسان گرا به وجود آمد. این دوره بازگشت به معنویت است و اعتقاد دارند بخش عمده ای از روح و روان و زندگی بشر بخش معنوی آن است. توجه روان شناسان انسان گرا یا روان شناسان مکتب سوم به معنویت، زمینه ساز بروز و ظهور روان شناسی فراشخصی را به وجود آورد که بر حالات عرفانی و ارزش های معنوی تأکیدی تمام دارد. موضوعات دین و روان شناسی مشترک است. موضوع هر دوی آنها انسان و هدف و غایت هر دو سلامت، سعادت و فلاح و رستگاری انسان است.
روان شناسی دین به بررسی پدیده ی دین داری از منظر روان شناختی می پردازد. عنصر معنویت در دین و جنبش های نوپدید دینی - معنوی مشترک است. در این پژوهش در پی یافتن سیر تحول علم روان شناسی از منظر توجه به موضوع معنویت و یافتن ارتباط و نسبت روان شناسی و معنویت هستیم. بررسی این ارتباط می تواند راهی برای استفاده از روان شناسی در ارتقا معنویت باز کند و همچنین توجه به موضوع معنویت که از جنبه های مهم انسان است کمک شایانی در علم روان شناسی و روان درمانی خواهد کرد. در ابتدای این پژوهش به بررسی تعریف معنویت و رابطه معنویت و دین می پردازیم. سپس سیر تاریخی روان شناسی از منظر توجه به معنویت، معرفی روان شناسی انسان گرا و روان شناسی فراشخصی به عنوان شاخه ای از روان شناسی انسان گرا را موردبررسی قرا می دهیم. معنویت به عنوان گوهر دین و روان شناسی، موضوعات و مسائل مشترک و واحدی دارند. موضوع هر دوی آنها انسان و هدف هر دو سلامت، سعادت و فلاح و رستگاری انسان است. هر دو برای رسیدن به این فلاح و رستگاری دستورالعمل توصیه می کنند. هدف مشترک معنویت و روان شناسی کاهش درد و رنج بشر و رضایت باطنی است.
نقطه پیوند روان شناسی و معنویت
روان شناسی و معنویت از طریق روان به هم پیوند می خورند. بررسی این ارتباط می تواند راهی برای استفاده از روان شناسی در ارتقا معنویت باز نماید و همچنین توجه به موضوع معنویت که از جنبه های مهم انسان است، کمک شایانی در علم روان شناسی و روان درمانی خواهد کرد. رابطه روان شناسی و معنویت از منظرهای مختلفی می تواند مورد بررسی قرار گیرد. در این مقاله از چند منظر این موضوع را مورد بررسی قرار داده ایم. در تمام تحقیقاتی که درباره معنویت صورت پذیرفته، تعریف واحدی برای معنویت بیان نشده است. در ابتدای این تحقیق به بررسی تعریف های معنویت می پردازیم، سپس به رابطه دین، عرفان، معنویت و همچنین به بررسی تطور روان شناسی از منظر معنویت خواهیم پرداخت.
روان شناسی و فلسفه
روان شناسی در آغاز به عنوان بخشی از علم فلسفه بود. بیشتر مطالعات روان شناختی آن دوران، توجه انسان به عالم بالا، روحانی یا ماوراءالطبیعه را در نظر داشته است. در سال های پایانی قرن نوزدهم موجی از روان شناسی به وجود آمد که انسان را، مانند ساعتی می پنداشتند که حرکات، روحیات، احساسات و خصایص آن را می توان مشاهده، تجربه، سنجش و حتی پیش بینی کرد. این دوره را می توان روان شناسی علمی یا روان شناسی منهای معنویت نامید. بعد از این موج روان شناسی که به موج اول روان شناسی معروف است، موج دوم روان شناسی به نام روان شناسی، روان کاوی (Psychoanolysis) یا روان شناسی، روان پویشی (Psychodynomic Psychology) به وجود آمد. فروید و یونگ از مهم ترین دانشمندان این موج به شمار می روند. فروید دیدگاهی منفی نسبت به دین داشت. در مقابل یونگ دین و مذهب را برحسب تجربه و نه بر اساس ایمان و اعتقاد مورد توجه قرار می دهد و دین و معنویت را در تحلیل های خود گنجانده است. موج سوم را روان شناسی انسان گرا می گویند، این دوره بازگشت به معنویت است و اعتقاد دارند بخش عمده ای از روح و روان و زندگی بشر در بخش معنوی آن خلاصه می شود. این رویکرد از آنجا که نیازها و ارزش های معنوی را به رسمیت می شناسد، فضای مساعدی برای روان شناسی دین به وجود آورده است. همین توجه روان شناسان انسان گرا یا روان شناسان مکتب سوم روان شخصی از علل اصلی و زمینه ساز بروز و ظهور روان شناسی فراشخصی است که بر حالات عرفانی و ارزش های معنوی تاکیدی تمام دارد.
تعریف معنویت
...

پیشنهاد کاربران

بپرس