موسیقی (music)
گیوم دوفه
گیوم دوفه
گیوم دوفه
گیوم دوفه
گیوم دوفه
گیوم دوفه
گیوم دوفه
هنر ترکیب
صداها به صورت یک تجربۀ ملموس یکپارچه، که نوعاً در هماهنگی با الگوهای قراردادی و در جهت هدفی زیبا شناختی باشد. موسیقی را کلاً به گروه هایی تقسیم می کنند، همچون موسیقی کلاسیک، جاز، پاپ، کانتری، و وسترن. کلمۀ یونانی موزیکه تمام هنرهای مرتبط با موزها (الهگان هنر) را دربر می گیرد. تمدن های گوناگون باستانی و جهان امروز، نظام های موسیقایی خاص خود را پدید آورده اند. موسیقی شرقی تمایزهایی ظریف تر از
موسیقی غربی میان زیرایی (زیروبم) آواها قائل است و تفاوت دیگرش با موسیقی غربی، تا همین اواخر، در فقدان نت نویسی مکتوبی است که قوانین آهنگ سازی مخصوص ساخت آثار بزرگ دارند؛ در موسیقی شرقی، الگوهای ملودیک و ریتمیک جداگانه موجودند و استادان موسیقی آزادانه آن ها را تعبیر و تأویل می کنند (مانند راگاهای هندی).قرون وسطا. تاریخ مستند موسیقی غرب از دوران کلاسیک با موسیقی نیایشی کلیسای کاتولیک قرون وسطایی آغاز می شود، که خود برگرفته از پیشینیان عبری و یونانی است. چهار الگوی گامی، یا مد، که کلام نیایشی بر روی آن ها سرودخوانی می شد را ابتدا آمبروسیوس قدیس در ۳۸۴م بنابه سنت برقرار کرد. قدیس گرگوریوس کبیر چهار مد دیگر به مدهای اصیل آمبروسیوسی اضافه کرد، و این نظام پایۀ پلن شان گرگورین را تشکیل داد، که هنوز هم در کلیسای کاتولیک رومی به کار می رود. ارگ در قرن ۸م ساخته شد، و در قرن ۹م استفاده از موسیقی هارمونی دار در کلیساها آغاز شد، که نت نویسی آن تکامل یافت تا به شکل کنونی درآمد. در قرن ۱۱م کنترپوآن، به خصوص در صومعۀ سن مارتیال شهر لیموژ، فرانسه، وارد کار شد، و در اواخر قرن ۱۲م (توسط لئونن و پروتن) به کلیسای نوتردام پاریس نیز راه یافت. در اواخر قرون وسطا تروبادورهای
فرانسوی و پرووانسی و آهنگ سازان درباری، همچون ماشو، نوعی موسیقی غیرمذهبی را پرورش دادند که برگرفته از موسیقی کلیسایی و محلی بود (← مینه زینگر).
قرن های ۱۵ و ۱۶. اروپا شاهد رشد موسیقی کنترپوآنی یا پُلی فونیک بود. از نخستین آهنگ سازان شناخته شده، جان دانستبل،
موسیقی دان انگلیسی بود، که آثارش الهام بخش آهنگ ساز فرانسوی، گیوم دوفه، بنیادگذار مکتب فلاندری شد؛ اعضای این مکتب عبارت بودند از شاگرد دوفی، یوانس اوکگهم، و آهنگ ساز رنسانسی، ژوسکن دِ پره. از دیگر آهنگ سازان این دوره اند: پالِسْترینای ایتالیایی، رولاند دُ لاسوس فلاندری، ویکتوریای اسپانیایی، و تامس تالیس و ویلیام بِرد انگلیسی. مادریگال در ایتالیا را اعضای همین مکتب و بعدها آهنگ سازان محلی، مانند جووانّی گابرِیلی، تکامل دادند؛ در انگلستان عهد الیزابت نیز آهنگ سازانی همچون تامس مورلی، اورلاندو گیبونز، و تامس ویلکز (ح ۱۵۷۵ـ۱۶۲۳) مادریگال می ساختند. ازجمله آهنگ سازان برجستۀ موسیقی ارگ عبارت اند از آنتونیو د کابتسون (۱۵۰۰ـ۱۵۶۶) در اسپانیا و آندرِ آ گابریلی (ح ۱۵۳۳ـ۱۵۸۶) در ایتالیا.
قرن ۱۷. آکادمی فلورانس (کامراتا)، گروهی از هنرمندان و نویسندگان، با هدف احیای اصول تراژدی یونانی تشکیل شد. این حرکت به ابداع رسیتاتیف نمایشی و آغاز اپرا منجر شد. کلاودیو مونته وردی از نخستین آهنگسازان اپرا بود؛ تا پایان این قرن فرم اپرا را آلساندرو اسکارلاتی در ایتالیا و ژان ـ باپتیست لولی در فرانسه تکامل دادند. آهنگ ساز برجسته این عرصه در انگلستان هنری پرسل بود. اوراتوریو در ایتالیا را جاکومو کاریسیمی (۱۶۰۵ـ۱۶۷۴) شکل داد؛ در آلمان، هاینریش شوتس شکل تازه ای از موسیقی مذهبی را پدید آورد.
قرن ۱۸. بخش اول این قرن تحت حاکمیت یوهان سباستیان باخ و گئورگ فریدریش هندل قرار داشت. باخ استاد هارمونی و کنترپوآن بود. شهرت هندل نیز امروزه در گرو اوراتوریوهای نمایشی اش است. مهم ترین معاصران این دو در فرانسه عبارت اند از فرانسوآ کوپرَن در زمینۀ موسیقی مخصوص ساز کلاویه دار و ژان ـ فیلیپ رامو در عرصۀ گراند اپرا و باله؛ بعدها اپراهای کریستوف ویلیبالد فون گلوک، با تأکیدی که بر بیانگری نمایشی داشتند، بازگشتی به اصول مونته وردی را تجربه کردند. ارکستر امروزین از دل حرکت های گوناگون میانۀ قرن ۱۷، به خصوص کوشش های یوهان اشتامیتس (۱۷۱۷ـ۱۷۵۷) در مانهایم، تکامل یافت. پسران باخ، کارل فیلیپ امانوئل باخ و یوهان کریستیان باخ، در واکنش علیه فرم های کنترپوآنی به ایجاد فرم سونات دست زدند، که پایۀ فرم های کلاسیک سونات، کوآرتت، و سمفونی را تشکیل داد. استادان سبک در زمینۀ این نوع ساخته ها، آهنگ سازانی بودند، همچون وینی، فرانتس هایدن و ولفگانگ موتسارت. موسیقی با لودویگ وان
بتهوون به عملکردهای حرکتی و بیانگرانۀ تازه ای رسید.
قرن ۱۹. موسیقی رمانتیک به موضوع های عاطفی گرایش داشت و نمایندگان مراحل ابتدایی آن عبارت اند از کارل وبر، فرانتس شوبرت، روبرت شومان، فلیکس مندلسون، و فردریک شوپن. رنگ آمیزی ارکستری ـ به خصوص توسط هکتور برلیوز ـ روز به روز گسترده تر و پرثمرتر شد، و هارمونی جنبۀ کروماتیک تری پیدا کرد. ملی گرایی در این زمان برتری یافت، و در لهستان گرایی شدید شوپن، بهره برداری فرانتس لیست از موسیقی مجار، آثار آهنگ سازان روس نیکلای ریمسکی ـ کورساکوف، آلکساندر بورودین، مودست موسورگسکی، و قدری کم مایه تر، پیوتر ایلیچ چایکوفسکی، آهنگ سازان چک آنتونین دوورژاک و بدرژیچ اسمتانا، آهنگ ساز نروژی ادوارد گریگ، و آهنگ سازان اسپانیایی ایساک آلبنیث، انریکه گرانادوس، و مانوئل دِ فایا، این حس نمود پیدا کرد. در عرصۀ اپرا، ریشارد
واگنر تحولاتی انقلابی پدید آورد، هرچند تغزل گرایی سنتی ایتالیایی در آثار جوآکّینو روسّینی، جوزپّه وردی، و جاکومو پوچینی ادامه یافت. آهنگ ساز معاصر واگنر، یوهانس برامس، اصول کلاسیک فرم را در ترکیب با احساسات رمانتیک حفظ کرد. آهنگ ساز بلژیکی سزار فرانک نیز، با یک زبان کروماتیک تازه، به نوسازی سنت آهنگ سازی پُلی فونیک پرداخت.
قرن ۲۰. در حدود سال ۱۹۰۰ واکنشی علیه رمانتیسم در قالب امپرسیونیسم کلود دبوسی و موریس راول، و نیز کروماتیسم غریب ایگور استراوینسکی وآلکساندر اسکریابین، نمایان شد. در اتریش و آلمان شیوۀ آنتون بروکنر، گوستاو مالِر، و ریشارد اشتراوس رودرروی جهان آشفته ساز نوینی از اکسپرسیونیسم تونال آرنولد شونبرگ، آلبان بِرگ، و آنتون وبرن قرار گرفت. پس از جنگ جهانی اول جنبش نئوکلاسیک گرایی، با حضور استراوینسکی، سرگِی پروکوفیف، و پاول هیندمیت، تلاش جهت بازسازی و ابقای اصول عینی گری قرن ۱۸ و نظم در عین حفظ و پایدارسازی یک آوای قرن ۲۰ مشخص را آغاز کرد. در پاریس گروه شش سبک راحت تری را درپیش گرفت، در حالی که آهنگ سازان دیگری مثل سر ادوارد الگار، فردریک دِلیوس، و ژان سیبلیوس از مراکز جهانی اروپا همچنان به سنت رمانتیک وفادار ماندند. پیدایش
رادیو و ابزار ضبط و پخش صدا، بازار انبوه جدیدی برای
موسیقی کلاسیک و رمانتیک پدید آورد، اما این بازار در آغاز در برابر موسیقی آهنگ سازان معاصر مقاومت کرد. سازمان هایی مانند انجمن بین المللی
موسیقی معاصر بیش از پیش مسئولیت تضمین تداوم اجرای عمومی این موسیقی جدید را برعهده گرفتند. آثار گوستاو هولست و رَلف وون ویلیامز علاقۀ همگانی به موسیقی محلی انگلیس را زنده کرد. از دیگر آهنگ سازان مهم معاصر عبارت اند از بِلا بارتوک و زولتان کودای در مجارستان، اولیویه مسیان در فرانسه، لوئیجی دالاّ پیکّولا و لوچانو بِریو در ایتالیا، دمیتری شوستاکوویچ در روسیه، و سر آرتور بلیس، آرون کوپلند، ادموند روبرا، سر ویلیام والتون، ساموئل باربر، بنجامین بریتن، و مایکل تیپِتدر انگلستان و امریکا.
پیشرفت های جدید. نیمۀ دوم قرن ۲۰، شاهد تحولات شگرفی در ماهیت آهنگ سازی و سازهای به کار رفته برای تولید صدا بوده است. ضبط استودیویی، پیشرفت در موسیقی ملموس (موزیک کنکرت) برمبنای صداهای طبیعی ضبط شده، و موسیقی الکترونیک که در آن صداها به صورت الکتریکی تولید می شوند را میسر ساخت، و این پیشرفت ها ضامن آفرینش موسیقی به منزلۀ پدیده ای کامل و بی نیاز از تفسیر در اجرای حضوری اند. موسیقی شانسی که جان کِیجرواج داد، شکلی از موسیقی را ارائه کرد که برای برانگیختن پی آمدهایی پیش بینی نشده طراحی شده بود تا بدین ترتیب ارتباط های جدیدی شکل گیرد؛ موسیقی شانسی، دست پروردۀ پیِر بولز، آزادی انتخاب از میان گستره ای از گزینش ها را در اختیار اجراکنندگان قرار داد. در آلمان، آثار پیشتاز کارل هاینتس اشتوکهاوزن، صداهای موسیقایی و تکنیک های آهنگ سازی نوینی ارائه کرد. از دهۀ ۱۹۶۰ رایانه برای پیشرفت در زمینۀ ترکیب آواهای موسیقایی، و نیز در اجرای خودکار تکنیک های آهنگ سازی، محور توجه قرار گرفت، که این امر بیش از همه در دانشگاه استنفوردو موسسۀ فناوری ماساچوستدر امریکا، و موسسۀ ایرکامدر پاریس نمود دارد.