موسی بن نصیر

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ابو عبدالرحمن موسی بن نصیر بن عبدالرحمن بن زید لخمی که ولادت وی را سال نوزده هجری ذکر نموده اند، اصالتا اهل وادی القری در حجاز بود، از آن جایی که پدرش نصیر، از فرماندهان سپاه معاویه در شام محسوب می شد، موسی نیز در دستگاه بنی امیه در دمشق رشد یافت، سپس به خدمت بنی مروان در آمده و به شان و منزلت بالایی در دستگاه آنان خصوصا عبدالعزیز بن مروان دست یافت، سپس در زمان حجاج مامور خراج بصره شد، پس از آن در زمان خلافت عبدالعزیز بن مروان مامور فتوحات در افریقیه شد. وی برای به خلافت رسیدن ولید بن عبدالملک تلاش زیادی کرد، به همین سبب از سوی وی عهده دار امارت افریقای شمالی و مغرب گردید.
موسی بن نصیر (۱۹- ۹۷ ه) بن عبدالرحمن ابن زید اللخمی، ملقب به ابوعبدالرحمن بود. موسی بن نصیر از طایفه اراشه از قوم بلی از قضاعه بودند، اما در دمشق بزرگ شده و زندگی کرده بود. پدرش نصیر بود. او در ایام ابوبکر در جبل الجلیل شام به اسارت گرفته شد. کسی از بنی امیه او را آزاد کرد و او به شام بازگشت و موسی در سال ۱۹ هجری در قریه یی به نام «کفر مری» به دنیا آمد، در حالی که او لنگ بود. ایشان از ثروت بسیاری برخوردار بود به گونه ای که خارج از حساب بوده است. در عین حال فردی بسیار بخشنده و شجاع و عالم نیز بوده است.
حکومت بر بصره
عبدالملک بن مروان به برادرش عبدالعزیز نامه نوشت که می خواهد که حکومت بصره را به برادرش بشر بدهد، اما از آن جا که بشر بن مروان از سن کمی برخوردار بود و ضمنا کارهای حکومتی زیادی انجام نداده بود. عبدالملک از عبدالعزیز خواست که موسی بن نصیر را که از تجربۀ لازم در امور حکومتی بر خوردار است همراه بشر به بصره بفرستد و در ادامه گفته بود که کارهای دیوانی عراق را نیز به موسی بن نصیر بسپارد و موسی نیز در قبال کارهای دیوانی مسئول است. بشر بن مروان زمانی که به بصره رسید مهر خویش را به موسی داد، و پس از مدتی عبدالملک حکومت کوفه را نیز به بشر داد. در آن موقع در بصره و کوفه بیشتر قدرت و اختیارات حکومتی به دست موسی بن نصیر بود؛ بعد از مدتی بر اثر حادثه ای بشر بن مروان از دنیا رفت. زمانی که خبر مرگ بشر به عبدالملک رسید، او حجاج بن یوسف را به عنوان والی به سوی بصره و کوفه فرستاد، و سپس به خالد بن ابان گفت که نامه ای به موسی بن نصیر بنویسد و به او از جانب عبدالملک بگوید که، تو از کار خود بر کنار شده ای، و حجاج بن یوسف را به عنوان والی بصره و کوفه قرار داده ایم، و در ادامه گفت: «حجاج درباره تو باید به شدت عمل کند و هیچ گونه رحم و گذشتی را درباره تو نخواهد داشت. اگر می خواهی در امان باشی یا به فارس برو، و یا این که به عبدالعزیز بن مروان بپیوند. وقتی که نامه به دست موسی بن نصیر رسید، بر اسب سوار شد و به شام رفت».
حکومت بر افریقا
در زمان عبدالملک بن مروان، حاکم افریقا مردی به نام حسان بن نعمان بود. او در سال ۷۹ پس از پیروزی ها و فتوحات بسیار برای دیدار عبدالملک به شام آمد. عبدالملک به حسان بسیار احترام گذاشت و بر سهم وی از بیت المال حکومتی افزود. زمانی که حسان بن نعمان خواست به سوی افریقا برگردد، در میانۀ راه به مصر رسید، عبدالعزیز بن مروان در آن زمان در مصر بود و از در خواست حسان بن نعمان از عبدالملک که گرفتن یک لباس گرانبها که مخصوص بزرگان و نزدیکان عبدالملک بود، آگاه شد. عبدالعزیز در مصر با حسان ملاقات کرد و از او خواست که از در خواست خویش از عبدالملک صرف نظر کند. زیرا عبدالملک آن لباسها را تنها به نزدیکان خویش می داد. حسان در آن وقت منکر آن در خواست شد و این کار او باعث خشمگین شدن عبدالعزیز شد. آن گاه عبدالعزیز او را از افریقا عزل کرد و به جای او در روز پنج شنبه از ماه صفر سال ۷۹ موسی بن نصیر را به سوی افریقا فرستاد و او را حاکم افریقا کرد.
نامه عبدالملک بن مروان به عمر بن عبدالعزیز
...

دانشنامه آزاد فارسی

موسی بن نُصَیْر (۱۹ـ۹۸ق)
حاکم افریقیه (افریقای رومی) در ۷۸ یا ۷۹ق تا ۸۹ق شمال افریقا را فتح کرد. طارق، بندۀ آزاد شدۀ او، در ۹۰ق شروع به پیشروی موفقیت آمیزی در اسپانیا کرد و در ۹۲ق موسی بن نُصَیر به دنبال او عازم شد و بیشتر آن سرزمین را تا سَرَقُسْطه (ساراگوسا) در شمال شرقی فتح کرد. موسی مغضوب خلیفۀ دمشق شد و در ۹۴ق اسپانیا را ترک کرد و در حجاز در فقر درگذشت.

پیشنهاد کاربران

ابو عبدالرحمن موسی بن نصیر بن عبدالرحمن بن زید لخمی که ولادت وی را سال نوزده هجری ذکر نموده­اند، [1] اصالتا اهل وادی القری در حجاز بود، از آن­جایی که پدرش نصیر، از فرماندهان سپاه معاویه در شام محسوب می­شد، موسی نیز در دستگاه بنی­امیه در دمشق رشد یافت. [2] به همین دلیل ریاست نیروهای دریایی معاویه را به عهده گرفته و قبرس را فتح نمود، سپس آن­جا به ایجاد بناهایی اقدام نمود. [3] سپس به خدمت بنی مروان در آمده و به شأن و منزلت بالایی در دستگاه آنان خصوصا عبدالعزیز بن مروان دست یافت، سپس در زمان حجاج مأمور خراج بصره شد، پس از آن در زمان خلافت عبدالعزیز بن مروان مأمور فتوحات در افریقیه شد. وی برای به خلافت رسیدن ولید بن عبدالملک تلاش زیادی کرد، به همین سبب از سوی وی عهده­دار امارت افریقای شمالی و مغرب گردید. [4]
...
[مشاهده متن کامل]

زمانی که عبدالملک بن مروان درصدد شد برادرش بشر بن مروان را بر عراق ولایت دهد، طی نامه­ای از برادرش عبدالعزیز والی مصر درخواست نمود تا موسی بن نصیر را که در این زمان در مصر بود، به دلیل بی­تجربگی بشر همراه وی به عراق بفرستد، بدین ترتیب موسی همراه بشر عازم عراق گردید. بشر وی را امین خود در تمام امور و کارهای عراق قرار داد. اما دیری نپایید که با مرگ بشر بن مروان، حجاج به حکومت عراق منسوب گردید. [5]
از آن­جایی که حجاج از دشمنان و رقبای سرسخت موسی بود، موسی از ترس وی به شام نزد عبدالملک رفت، حجاج نیز طی نامه­ای به عبدالملک عنوان داشت که وی در زمان حکومتش در عراق اموالی را نزد خود دارد و خواستار تحویل وی شد، اما از آن­جا که موسی دارای وجهه خاصی نزد عبدالعزیز بن مروان بود، با وساطت وی نزد برادرش خلیفه مبنی بر عدم برگرداندن اموال، عبدالملک هیچ گونه سخت­گیری نسبت به موسی ننمود. [6]
وی پس از رهایی از بازخواست، همراه عبدالعزیز بن مروان به مصر رفت. در این زمان فرمانده نظامی عبدالملک در این منطقه حسان بن نعمان بود که موفق شده بود در افریقا فتوحات زیادی را انجام دهد، به همین سبب نزد عبدالملک بسیار گرامی بود، اما عبدالعزیز وی را از این سمت برکنار و موسی بن نصیر را به حکومت افریقا گماشت. [7]
وی در سال 79 قدم به خاک افریقا گذاشت، ورود وی به افریقا و حوالی آن کاملا مخفیانه بود، زیرا در این زمان مسلمانان توانایی چندانی نداشتند، خصوصا این که سرزمین­های صاف و هموار همراه کوه­های غیر قابل عبور و نفوذ به علاوه نزدیکی دشمنان و احتمال اتحاد آنان با یکدیگر بر ضد مسلمانان، شرایط سختی را برای آنان در این منطقه رقم زده بود. [8]
اولین منطقه­ای که موسی موفق به فتح آن شد، زعوان نام داشت. در این شهر، گروهی از مردم بربر زندگی می­کردند که به آنان عبدوه می­گفتند، موسی در پی این فتح غنایم بسیاری از دام به دست آورد. پس از آن، وی پسرانش، عبدالرحمن و مروان را به سوی برخی از سرزمین­ها فرستاد و آنها نیز موفق شدند هر کدام مناطقی را فتح و غنایم بسیاری را به دست آورند. [9]
پس از تصرف این مناطق موسی یکی از فرماندهان خود به نام عیاش بن اخیل را به همراهی تعدادی از فاتحان مسلمان به سوی مناطق هواره و زنانه فرستاد، وی در این نبرد موفق به فتح منطقه و کسب غنایم بسیار شد. [10]
موسی در افریقا موفق شد مناطق زیادی از جمله کتامه، صنهاجه، سجوما را فتح و ضمیمه سرزمین اسلامی نماید، [11]
پسرش مروان نیز موفق شد مناطق زیادی از جمله سوس را متصرف و غنایم و اسرای بیشماری به دست آورد. [12]
پس از آن موسی در سال 85 مسلمانان را برای حرکت به سوی دریا فراخواند، در این جنگ که به جنگ بزرگان و اشراف نیز معروف است، اولین جنگی است که در دریای افریقا صورت گرفت، آنان موفق شدند تا شهرهای صقلیه و سرقوسه را فتح کنند. [13]
موسی بن نصیر پس از آن، غلامش طارق بن زیاد را مآمور فتح اندلس و طنجه نمود، [14] طارق موفق شد نقاط مهمی چون طنجه، مالقه، قرطبه، طلیطله، جلیقیه، بشکس و سرقسطه را فتح و اهالی آن را مسلمان کند. [15]
سپس طارق به فتوحاتی در ساحل اروپا دست زد، وی قبل از حمله به سواحل اروپا، جریان را به اطلاع موسی رساند، اما موسی به طارق دستور داد تا آمدن وی کاری انجام ندهد، اما طارق از ترس این که مبادا در خلال فاصله زمانی که موسی به وی ملحق می­شود، اسپانیایی­ها فرصتی برای اتحاد بیابند و به مسلمانان حمله کنند، علی رغم دستور موسی، منتظر آمدن وی نشد و به شهرهای اروپا حمله برد. موسی بن نصیر نیز پسرش عبدالله را در قیروان گذاشت و خود وارد اسپانیا شد، وی قرمونه، مارده، وادی انس را فتح کرد تا این که به طلیطله محل استقرار طارق رسید، وی بر طارق به دلیل مخالفت و سرپیچی از دستورش خشم گرفته و گفته شده مدتی نیز او را زندانی کرد. [16]
موسی و طارق موفق شدند سرزمین­های دیگری را نیز در این ناحیه در مدت کوتاهی فتح کنند. موسی در فکر این بود که کل ناحیه اروپا را فتح کند و از طریق دریای سیاه دوباره به شام بر گردد. [17]
اما قبل از این که موسی این تصمیم خود را عملی کند، به شام فراخوانده شد، به همین سبب وی، فرزنش عبدالعزیز را بر حکومت اندلس گماشت و خود به سوی آفریقا رهسپار شد، وی در این سفر حجم زیادی از غنایم بی­شمار که شامل مقادیر زیادی طلا و نقره و اسیر بود، همراه خود داشت. [18]
وقتی به آفریقا رسید، فرزند دیگرش به نام عبدالله را بر آفریقا، طنجه و سوس حاکم گردانید و خود همراه فرزند دیگرش مروان و عده­ای دیگر از بزرگان بربر و اندلس از آفریقا بیرون رفت. [19]
موسی در سفر بازگشت ابتدا وارد مصر و از آن­جا راهی دمشق شد، وی در تدارک دیدار خود با ولید بود که سلیمان بن عبدالملک از وی درخواست نمود به علت بیماری ولید در دیدار خود تعلل کند و از وی خواست تا اول به دیدار وی برود، زیرا ولید در حال مرگ است. [20] از سوی دیگر ولید که از آمدن و نزدیک شدن موسی آگاه شده بود از وی خواست تا هر چه زودتر به سوی او حرکت کند و اگر سلیمان را دیدار کرد، هر چه از غنایم و جواهرات دارد از او پوشید . . .

بپرس