موز

/mowz/

معنی انگلیسی:
banana, plantain

لغت نامه دهخدا

موز. [ م َ / م ُ ] ( ع اِ ) میوه ای گرمسیری است و در مصر و یمن و هندوستان و فلسطین بسیار می باشد ودرخت آن یک سال بیشتر بار ندهد و هر سال از بیخ می برند باز بلند می شود و میوه می دهد و آن را به هندی کیله خوانند و به ضم اول هم آمده و او به اندام ماه پنج شبه است. ( از برهان ). مویز که به هندی کیله گویند.( منتهی الارب ). کیله و آن میوه ای است به هندوستان و این لغت عربی است و موز مکی به بزرگی بادنجان می شود.( آنندراج ). میوه یک نوع درختی گرمسیری که در مصر و یمن و هند و صومالی بسیار عمل می آید و ثمر آن از میوه های مأکول و درازای برگهایش از دو تا سه گز است. ( از ناظم الاطباء ). میوه ای باشد در مصر معروف. و موز مکی چون باتنگان [ بادنجان ] بود. ( از لغت فرس اسدی ) ( فرهنگ اوبهی ). لغت عربی است و به هندی او را کرک گویند و بیخ درخت او از دوزیاده نبود و چون درختان دیگر بزرگ نشود و ساق او باقی نماند و طعم موز پس از چیدن و چند روز داشتن خوش شود. میوه موز که در تابستان رسیده شود از زمستانی بهتر باشد و از بدر آمدن میوه او مدت دو ماه ببایدو میان شکوفه آوردن او و تمام رسیدن چهل روز باشد. ( از تذکره صیدنه ابوریحان بیرونی ). کیله. بنان. بانان. ( اینکه صاحب برهان می گوید «موز به اندام ماه پنج شبه است و موز مکی به بزرگی بادنجان می شود»، او و اسلاف او را لغت نامه منسوب به اسدی به اشتباه انداخته. موز دو نوع است قسمی خرد و قسمی بزرگ. لکن موز مکی وجود خارجی ندارد و بیت طیان را غلط خوانده اند. طیان «مرمکی » گفته و آن مشهور است و سیاق کلام هم بر صحت این دعوی گواهی می دهد چه کردن موز در جام برای عطرو طعم شیرین که دارد امر بعیدی است. طیان می گوید: «مر اگرچه منسوب به مکه است برای بدی طعم آن را به جای شکر در جام نکنند» یعنی انتساب به بلدی طیب در نیکویی و بدی مر اثری ندارد و صاحب منتهی الارب موز را مویز ترجمه کرده و مانند صاحب برهان گوید که آن را به هندی کیله نامند ). ( از یادداشت مؤلف ) :
موز مکی اگرچه دارد نام
نکنندش چو شکّر اندر جام.
طیان.
موز با لقمه خلیفه به راز
رطبش را سه بوسه برده به گاز.
نظامی.
جد، میوه ای است مشابه به موز. غفعف ؛ بار درخت موز. ( منتهی الارب ). و رجوع به تذکره داود ضریر انطاکی ص 334 و اختیارات بدیعی و تحفه حکیم مؤمن و مخزن الادویه و ذخیره خوارزمشاهی شود.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

رودی در اروپای غربی که از شمال شرقی فرانسه سرچشمه می گیرد و حدود ۹۵٠ کیلومتر طول دارد . از بلژیک و هلند میگذرد و وارد دریای شمال میشود . دره های آن خاصه در بلژیک و فرانسه به علت داشتن موقعیت دفاعی در جنگ جهانی اول و دوم صحنه نبردهای شدید بوده است.
( اسم ) گیاهی است پایا از رده تک لپه ییها که تیره خاصی را در این رده بنام تیره موزها بوجود آورده است . این گیاه با وجود عظمت و رشد و نمو زیادش از گیاهان علفی محسوب میشود و بر خلاف درختها و درختچه ها تنه اش چوبی و سخت نمیگردد . برگهای آن نیز بسیار بزرگ و طویل میشوند و گاهی طول یک برگ به ۳ متر بالغ میگردد و عرض هر برگ در راستای بیشترین پهنه از ۶ سانتیمتر نیز تجاوز میکند . گلهایش بطور فراهم در غلافی جای میگیرند و گل آذینش شبیه خرما است . میوه اش گوشت دار و مطبوع و خوراکی است و مجموع میوه ها خوشه ای را بوجود میاورند که رژیم نامیده میشود . درخت موز در اکثر نقاط گرم دنیا کاشته میشود و اخیرا در نواحی جنوبی ایران به کشت آن مبادرت کرده اند طلر بنان : [ و طلح منضود و اندر میان موز باشد بر یکدیگر گرد کرده . ] ( تفسیر کمبریج ورق ۸ . ۲۸۸ سوره ۷۱ براون تفسیر ۴۸۸ )
رودی در اروپای غربی که از شمال شرقی فرانسه سرچشمه می گیرد .

فرهنگ معین

(مُ ) (اِ. ) گیاهی است پایا از ردة تک لپه ای ها که تیرة خاصی را در این رده به نام تیرة موزها به وجود آورده است . میوه اش گوشت دار و مطبوع و خوراکی است ومجموع میوها خوشه ای را به وجود می آورد.

فرهنگ عمید

میوه ای دراز، خمیده، و گوشتی که در نواحی گرمسیری به عمل می آید.

فرهنگستان زبان و ادب

{Musa} [زیست شناسی- علوم گیاهی] یکی از سه سردۀ موزیان با حدود 50 گونه که علی رغم ظاهر درختی، ساقۀ آنها علفی است

دانشنامه عمومی

موز ( به انگلیسی: Banana ) یک میوه کشیده و قابل خوردن است که از لحاظ گیاه شناسی یک نوع سَته به حساب می آید[ ۱] [ ۲] و توسط انواع مختلفی از گیاهان گلدار علفی در تیره موزا تولید می شود. [ ۳] این میوه از نظر اندازه، رنگ و استحکام متغیر است، اما معمولاً کشیده و خمیده ست، گوشت نرم آن غنی از نشاسته است که با پوسته پوشانده شده و ممکن است هنگام رسیدن آن سبز، زرد، قرمز، بنفش یا قهوه ای باشد و همچنین میوه ای بسیار خوشمزه است.
تقریباً همه موزهای مدرن بدون دانهٔ خوراکی ( پارتنوکارپ ) از دو گونه وحشی - Musa acuminata و Musa balbisiana - تهیه می شوند. نام علمی اکثر موزهای کشت شده بسته به ساختار ژنومی آنها موزا اکومینتا و موزا بالبیسیانا و Musa × paradisiaca برای موزهای ترکیبی Musa acuminata × M. balbisiana است. از نام علمی قدیمی این ترکیب، Musa sapientum، دیگر استفاده نمی شود.
گونه های موز، بومی مناطق گرمسیری هندومالایا و استرالیا هستند و احتمالاً اولین بار در پاپوآ گینه نو اهلی شده اند. [ ۴] موز در ۱۳۵ کشور جهان کشت می شود. [ ۵] بزرگترین تولیدکنندگان موز در جهان در سال ۲۰۱۷ هند و چین بودند که مجموعاً ۳۸٪ از کل تولید را به خود اختصاص دادند. [ ۶]
در بسیاری از نقاط جهان تفاوتی بین «موز» و «پلانتین» قائل نمی شوند. در قاره آمریکا و اروپا، موزهای نرم و شیرین که به عنوان دسر سرو می شوند، و عمدتاً از گونه کاوندیش هستند Banana یا «موز» خوانده می شوند. و جهت تمایز، موزهای سفت تر و نشاسته ای تر، «پلانتین» نامیده می شوند. در سایر نقاط، برای مثال در بسیاری از کشورهای آسیای شرقی، گونه های مختلفی از موز پرورش داده میشود
موز بزرگ ترین گیاه گلدار علفی است. [ ۷] همه بخش های موز که روی زمین هستند از ساقه پیاز مانندی که «کورم» نامیده می شود به وجود می آیند. [ ۸] ساقهٔ این گیاه معمولاً بلند و نسبتاً محکم است. درازای شاخه های موز می توانند بین دو تا هشت متر و برگ های آن نیز به حدود سه و نیم متر برسد. میوهٔ موز به صورت خوشه در انتهای ساقه، تشکیل می شود.
موز در انواع مختلفی از خاک، تا زمانی که حداقل ۶۰ سانتی متر و دارای زهکشی خوب بوده و فشرده نشود رشد می کند.
از آنجا که ساقهٔ گیاه موز نسبتاً بلند، مستقیم و محکم است اشتباهاً به آن «درخت» گفته می شود. در حالی که آن ها تنها شاخه هایی هستند که پس از دادن میوه، خشک شده و از بین می روند. به این ساقه ها «ساقه کاذب» یا Pseudostem می گویند.
عکس موزعکس موزعکس موزعکس موزعکس موزعکس موز

موز (رود). رود موز ( به فرانسوی: Meuse ) ، رود ماس ( به هلندی: Maas ) یا رود میوز ( تلفظ انگلیسی نام فرانسوی ) ، رودی مهم به طول ۹۲۵ کیلومتر در اروپاست که از فرانسه آغاز شده و پس از گذشتن از بلژیک و هلند در پایان از طریق دلتای رود راین، به دریای شمال می ریزد. حوضهٔ آبریز این رود ۳۶٬۰۰۰ کیلومتر مربع مساحت دارد.
موز علیا از سال ۱۳۰۱، پس از آنکه کُنت هنری سوم بار بخش غربی استان بار را از شاه فیلیپ چهارم دریافت نمود، حدوداً مرز غربی امپراتوری مقدس روم با پادشاهی فرانسه را مشخص می کرده است. این مرز، مرزی ثابت بود تا آنکه آنری دوم، پادشاه فرانسه، در سال ۱۵۵۲ سه اسقف نشین متز، تول و وردون را ضمیمهٔ خاک خود ساخت و دوک نشین لورن نیز در سال ۱۶۳۳ به تصرف نیروهای لوئی سیزدهم درآمد. بخش پایین دست رودخانه در والون بلژیک نخستین منطقه ای بود در اروپا که به طور کامل صنعتی شد.
رود موز از Pouilly - en - Bassigny در لو شاتلت - سور - موز در فرانسه به سمت شمال سرچشمه گرفته، از سدان و شارلویل مزیر گذشته وارد بلژیک می شود. در نامور، رود سامبر به آن می پیوندد و به سمت شرق ادامهٔ مسیر می دهد. پس از گذشتن از لیژ به سمت شمال می چرخد و بخشی از مرز بلژیک با هلند را تشکیل می دهد. رود موز پس از ورود به هلند مسیرش به سمت شمال را ادامه داده که این مسیر تقریباً در امتداد مرز این کشور با آلمان قرار دارد و پس از آن به سمت غرب تغییر مسیر داده، به رود وال می پیوندد و همراه با رود شلت در جنوب و رود راین در شمال، بخشی از دلتای وسیع راین - موز - شلت را تشکیل می دهد.
این رود در نزدیکی هوسدن به دو رود Afgedamde Maas در راست و برگسه ماس در چپ تقسیم می شود. برگس ماس سپس تحت عنوان آمر ادامهٔ مسیر داده و پس از پیوستن Nieuwe Merwede به آن، هالندز دیپ نام می گیرد و در پایان به دریای شمال می ریزد.
عکس موز (رود)عکس موز (رود)عکس موز (رود)عکس موز (رود)عکس موز (رود)عکس موز (رود)


موز (فرانسه). موز ( به فرانسوی: Meuse ) پنجاه و پنجمین شهرستان فرانسه است. شهرستان موز در شمال شرقی این کشور قرار دارد. این شهرستان زیرمجموعه ناحیه لورن می باشد. مساحت این شهرستان ۶٬۲۱۱ کیلومتر مربع و جمعیت آن ۱۹۲٬۱۹۸ نفر است. این شهرستان در خلال انقلاب فرانسه بر پا گردید. موز با کشور بلژیک هم مرز است. [ ۱]
عکس موز (فرانسه)عکس موز (فرانسه)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

موز (banana)
گیاهان حاره ای درختی شکل، از جنس Musa، تیرۀ موز، با ارتفاع حدود ۸ متر. موز خوراکی میوۀ یک شکل دورگۀ نازاست. میوه های خمیدۀ زردرنگ موز تجاری که در دسته های معروف به «دست» آرایش می یابند، توده هایی استوانه ای متشکل از بیش از صد میوه می سازند. میوه ها را نارس و سبز از گیاه می چینند. طی حمل با کشتی های یخچال دار میوه ها می رسند. گیاه پس از محصول دهی از بین می رود. نوع بارهنگی نوع دورگۀ درشت تر و تنومند تری از موز است که نارس و سبز، و به صورت سبزی پختنی مصرف می شود و جزو اصلی رژیم غذایی بسیاری از کشورهاست. موز در طبیعت برای گرده افشانی به خفاش و پرندگان وابسته است.

موز (اسطوره). موز (اسطوره)(Muse)
در اساطیر یونان، هر یک از نُه الهۀ الهام بخش هنر: کلیو، اِئوترپه، تالیا، مِلپومِنه، تِرپسیخوره، اِراتو، پولوهومنیا، اورانیا، و کالیوپه؛ دختران زئوس و منموسونه، الهۀ خاطره. بر طبق روایات، در پیریا، در دامنۀ کوه المپ، به دنیا آمدند و در آغاز فقط سه تن بودند، اما از زمان هِزیود به بعد شمارشان را ۹ تن ذکر کرده اند. از اواخر دوران امپراتوری روم، هر یک از رشته های ادبیات یا علوم را به یکی از موزها نسبت می دادند؛ هر یک از موزها نشانه ای خاص خود داشتند. قلمرو تأثیر کلیو تاریخ بود و او را با طوماری گشوده تصویر کرده اند. ائوترپه الهۀ شعر تغزلی بود و او را با فلوتی در دست نشان می دادند. تالیا، الهۀ الهام بخش کمدی و شعر شبانی بود و صورتکی کمیک به صورت و چوبدست شبانی، یا تاجی از پیچک به همراه داشت. قلمرو ادبی ملپومنه تراژدی بود و او را با صورتک تراژیک، چوبدست هرکول، یا شمشیر نمایش داده اند. ترپسیخوره با چنگ و زخمه بر رقص و آواز گروهی نظارت داشت. اراتو با چنگش الهام بخش لال بازی و شعرهای شهوت انگیز بود. پولوهومنیا را، که الهام بخش سرودهای مقدس بود، با حالتی متفکر تصویر کرده اند. اورانیا، که الهۀ هئیت بود، با چوبدستش به کره ای اشاره می کرد و کالیوپه، حامی شعر حماسی، با لوح و قلمی در دست تصویر شده است. کیش موزها از تراکیه به پیریا و از آن جا به پارناسوس و هِلیکون راه یافت. عسل و آب یا شیر ازجملۀ هدایایی بودند که در مراسم قربانی پیشکش آنان می شد.

جدول کلمات

بنان

مترادف ها

banana (اسم)
موز

فارسی به عربی

موز

پیشنهاد کاربران

Wiktionary
Search
موز
Entry Discussion Citations
Language
Download PDF
Watch
Edit
See also: مور
Arabic
edit
Etymology
edit
Borrowed from Middle Persian 𐭬 𐭅 𐭆 ( mwc /⁠mōz⁠/ ) , from Sanskrit मोच ( moca ) , then, according to Roger Blench, via Dravidian ( compare Tamil மோத்தை ( mōttai, “banana flower” ) from Malayo - Polynesian ( compare Dobel muɁu, Manggarai muku ) from Trans - New Guinea ( compare Fataluku muɁu, Mosimo mugu ) , ultimately from Proto - Trans - New Guinea *mugu. [1]
...
[مشاهده متن کامل]

Pronunciation
edit
IPA ( key ) : /mawz/
Noun
edit
مَوْز • ( mawz ) m ( collective, singulative مَوْزَة f ( mawza ) )
banana
Declension
edit
Declension of noun مَوْز ( mawz )
Descendants
edit
Hijazi Arabic: موز ( mōz )
→ Amharic: ሙዝ ( muz )
→ Baiso: muze
→ Kachama - Ganjule: muz, muze
→ Sidamo: muuze
→ Middle Armenian: մոզ ( moz )
→ Ge'ez: ሙዝ ( muz )
→ Harari: ሙዝ ( mūz )
→ Hebrew: מוז ( moz )
→ Ottoman Turkish: موز ( mevz, muz )
Turkish: muz
→ Classical Persian: مَوْز ( mawz )
Iranian Persian: مُوز ( mowz )
→ Swahili: mazu
→ Tigre: ሙዝ ( muz )
→ Tigrinya: ሙዝ ( muz )
References
edit
^ Blench, Roger ( 2016 ) “Things your classics master never told you: a borrowing from Trans New Guinea languages into Latin”, in Academia. edu‎[1], Academia, Inc.
MacKenzie, D. N. ( 1971 ) “mōz”, in A concise Pahlavi dictionary, London, New York, Toronto: Oxford University Press
Chagatai
edit
Etymology
edit
From Proto - Turkic *būŕ.
Noun
edit
موز ( muz ) ( plural موزلار )
ice
Descendants
edit
Uyghur: مۇز ( muz )
Uzbek: muz
Hijazi Arabic
edit
Etymology
edit
From Arabic مَوْز ( mawz ) .
Pronunciation
edit
IPA ( key ) : /moːz/, [mo̞ːz]
Noun
edit
موز • ( mōz ) m ( collective, singulative موزة f ( mōza ) , plural موزات ( mōzāt ) )
( collective ) banana
Ottoman Turkish
edit
Etymology
edit
Borrowed from Arabic مَوْز ( mawz ) .
Pronunciation
edit
IPA ( key ) : [mɛvz], [mɛˈviz], [muz]
Noun
edit
موز • ( mevz, meviz, muz )
banana
Descendants
edit
Turkish: muz
References
edit
Redhouse, James W. ( 1890 ) “موز”, in A Turkish and English Lexicon‎[2], Constantinople: A. H. Boyajian, page 2028b
Persian
edit

Persian Wikipedia has an article on:
موز
Etymology
edit
Inherited from Middle Persian 𐭬 𐭅 𐭆 ( mwc /⁠mōz⁠/ ) , from an earlier Middle Persian mōč⁠, from Sanskrit मोच ( moca ) , derived from Dravidian ( compare Tamil மோத்தை ( mōttai, “banana flower” ) , from Malayo - Polynesian ( see Dobel muɁu, Manggarai muku ) , from Trans - New Guinea ( see Fataluku muɁu, Mosimo mugu ) and lastly from Proto - Trans - New Guinea *mugu.
The Arsacid/Early Middle Persian consonant č⁠ when occurring after a vowel went through a lenition process resulting in z by the end of Sassanid time, because of this it is highly unlikely this word is a loanword from Arabic as what would be borrowed exactly. Although there might have been an influence in the pronunciation of aw instead of native ō.
Pronunciation
edit
( Classical Persian ) IPA ( key ) : [moːz], [mawz]

( Dari, formal ) IPA ( key ) : [moːz]

( Iran, formal ) IPA ( key ) : [mowz]
( Tajik, formal ) IPA ( key ) : [m�wz]
Readings
( dialectal, Hamadan ) IPA ( key ) : /mewz/
Noun
edit
Dari کیله
Iranian Persian مُوز
Tajik банан, мавз
موز • ( mowz ) ( plural موزها ( mowz - h� ) )
( chiefly Iran or dated ) banana
References
edit
MacKenzie, D. N. ( 1971 ) “mōz”, in A concise Pahlavi dictionary, London, New York, Toronto: Oxford University Press
Shina
edit
Etymology
edit
Inherited from Sanskrit मांस ( māṁs� ) .
Pronunciation
edit
IPA ( key ) : /moːz/
Noun
edit
موز ( moz )
meat, flesh
Further reading
edit
Turner, Ralph Lilley ( 1969–1985 ) “māṁs�”, in A Comparative Dictionary of the Indo - Aryan Languages, London: Oxford University Press
South Levantine Arabic
edit
Etymology
edit
From Arabic مَوْز ( mawz ) .
Pronunciation
edit
IPA ( key ) : /moːz/, [moːz]
Audio ( Ramallah ) :
Duration: 2 seconds. 0:02
Noun
edit
موز • ( mōz ) m ( collective, singulative موزة f ( mōze ) , paucal موزات ( mōzāt ) )
( uncountable ) bananas
Urdu
edit
Etymology
edit
Borrowed from Classical Persian مَوْز ( mawz ) , from Arabic مَوْز ( mawz ) .
Pronunciation
edit
( Standard Urdu ) IPA ( key ) : /mɔːz/
Noun
edit
مَوز • ( mauz ) m ( Hindi spelling मौज़ )
a type of banana
References
edit

Wiktionary
Search
موز
Entry Discussion Citations
Language
Download PDF
Watch
Edit
See also: مور
Arabic
edit
Etymology
edit
Borrowed from Middle Persian 𐭬 𐭅 𐭆 ( mwc /⁠mōz⁠/ ) , from Sanskrit मोच ( moca ) , then, according to Roger Blench, via Dravidian ( compare Tamil மோத்தை ( mōttai, “banana flower” ) from Malayo - Polynesian ( compare Dobel muɁu, Manggarai muku ) from Trans - New Guinea ( compare Fataluku muɁu, Mosimo mugu ) , ultimately from Proto - Trans - New Guinea *mugu. [1]
Pronunciation
edit
IPA ( key ) : /mawz/
Noun
edit
مَوْز • ( mawz ) m ( collective, singulative مَوْزَة f ( mawza ) )
banana
Declension
edit
Declension of noun مَوْز ( mawz )
Descendants
edit
Hijazi Arabic: موز ( mōz )
→ Amharic: ሙዝ ( muz )
→ Baiso: muze
→ Kachama - Ganjule: muz, muze
→ Sidamo: muuze
→ Middle Armenian: մոզ ( moz )
→ Ge'ez: ሙዝ ( muz )
→ Harari: ሙዝ ( mūz )
→ Hebrew: מוז ( moz )
→ Ottoman Turkish: موز ( mevz, muz )
Turkish: muz
→ Classical Persian: مَوْز ( mawz )
Iranian Persian: مُوز ( mowz )
→ Swahili: mazu
→ Tigre: ሙዝ ( muz )
→ Tigrinya: ሙዝ ( muz )
References
edit
^ Blench, Roger ( 2016 ) “Things your classics master never told you: a borrowing from Trans New Guinea languages into Latin”, in Academia. edu‎[1], Academia, Inc.
MacKenzie, D. N. ( 1971 ) “mōz”, in A concise Pahlavi dictionary, London, New York, Toronto: Oxford University Press
Chagatai
edit
Etymology
edit
From Proto - Turkic *būŕ.
Noun
edit
موز ( muz ) ( plural موزلار )
ice
Descendants
edit
Uyghur: مۇز ( muz )
Uzbek: muz
Hijazi Arabic
edit
Etymology
edit
From Arabic مَوْز ( mawz ) .
Pronunciation
edit
IPA ( key ) : /moːz/, [mo̞ːz]
Noun
edit
موز • ( mōz ) m ( collective, singulative موزة f ( mōza ) , plural موزات ( mōzāt ) )
( collective ) banana
Ottoman Turkish
edit
Etymology
edit
Borrowed from Arabic مَوْز ( mawz ) .
Pronunciation
edit
IPA ( key ) : [mɛvz], [mɛˈviz], [muz]
Noun
edit
موز • ( mevz, meviz, muz )
banana
Descendants
edit
Turkish: muz
References
edit
Redhouse, James W. ( 1890 ) “موز”, in A Turkish and English Lexicon‎[2], Constantinople: A. H. Boyajian, page 2028b
Persian
edit

Persian Wikipedia has an article on:
موز
Etymology
edit
Inherited from Middle Persian 𐭬 𐭅 𐭆 ( mwc /⁠mōz⁠/ ) , from an earlier Middle Persian mōč⁠, from Sanskrit मोच ( moca ) , derived from Dravidian ( compare Tamil மோத்தை ( mōttai, “banana flower” ) , from Malayo - Polynesian ( see Dobel muɁu, Manggarai muku ) , from Trans - New Guinea ( see Fataluku muɁu, Mosimo mugu ) and lastly from Proto - Trans - New Guinea *mugu.
The Arsacid/Early Middle Persian consonant č⁠ when occurring after a vowel went through a lenition process resulting in z by the end of Sassanid time, because of this it is highly unlikely this word is a loanword from Arabic as what would be borrowed exactly. Although there might have been an influence in the pronunciation of aw instead of native ō.
Pronunciation
edit
( Classical Persian ) IPA ( key ) : [moːz], [mawz]

( Dari, formal ) IPA ( key ) : [moːz]

( Iran, formal ) IPA ( key ) : [mowz]
( Tajik, formal ) IPA ( key ) : [m�wz]
Readings
( dialectal, Hamadan ) IPA ( key ) : /mewz/
Noun
edit
Dari کیله
Iranian Persian مُوز
Tajik банан, мавз
موز • ( mowz ) ( plural موزها ( mowz - h� ) )
( chiefly Iran or dated ) banana
References
edit
MacKenzie, D. N. ( 1971 ) “mōz”, in A concise Pahlavi dictionary, London, New York, Toronto: Oxford University Press
Shina
edit
Etymology
edit
Inherited from Sanskrit मांस ( māṁs� ) .
Pronunciation
edit
IPA ( key ) : /moːz/
Noun
edit
موز ( moz )
meat, flesh
Further reading
edit
Turner, Ralph Lilley ( 1969–1985 ) “māṁs�”, in A Comparative Dictionary of the Indo - Aryan Languages, London: Oxford University Press
South Levantine Arabic
edit
Etymology
edit
From Arabic مَوْز ( mawz ) .
Pronunciation
edit
IPA ( key ) : /moːz/, [moːz]
Audio ( Ramallah ) :
Duration: 2 seconds. 0:02
Noun
edit
موز • ( mōz ) m ( collective, singulative موزة f ( mōze ) , paucal موزات ( mōzāt ) )
( uncountable ) bananas
Urdu
edit
Etymology
edit
Borrowed from Classical Persian مَوْز ( mawz ) , from Arabic مَوْز ( mawz ) .
Pronunciation
edit
( Standard Urdu ) IPA ( key ) : /mɔːz/
Noun
edit
مَوز • ( mauz ) m ( Hindi spelling मौज़ )
a type of banana
References
edit
“موز”, in اُردُو لُغَت ( urdū luġat ) ( in Urdu ) , Ministry of Education: Government of Pakistan, 2017.
“موز”, in ریخْتَہ لُغَت ( rexta luġat ) - Rekhta Dictionary [Urdu dictionary with meanings in Hindi & English], Noida, India: Rekhta Foundation, 2024.
Categories: Arabic terms borrowed from Middle PersianArabic terms derived from Middle PersianArabic terms derived from SanskritArabic terms derived from Dravidian languagesArabic terms derived from TamilArabic terms derived from Malayo - Polynesian languagesArabic terms derived from Trans - New Guinea languagesArabic terms derived from Proto - Trans - New GuineaArabic 1 - syllable wordsArabic terms with IPA pronunciationArabic lemmasArabic nounsArabic collective nounsArabic masculine nounsArabic nouns with basic triptote collectiveArabic nouns with triptote singulative in - aArabic nouns with sound feminine paucalar:Zingiberales order plantsar:FruitsChagatai terms inherited from Proto - TurkicChagatai terms derived from Proto - TurkicChagatai lemmasChagatai nounsHijazi Arabic terms inherited from ArabicHijazi Arabic terms derived from ArabicHijazi Arabic terms with IPA pronunciationHijazi Arabic lemmasHijazi Arabic nounsHijazi Arabic collective nounsHijazi Arabic masculine nounsOttoman Turkish terms borrowed from ArabicOttoman Turkish terms derived from ArabicOttoman Turkish terms with IPA pronunciationOttoman Turkish lemmasOttoman Turkish nounsota:Zingiberales order plantsPersian terms inherited from Middle PersianPersian terms derived from Middle PersianPersian terms derived from SanskritPersian terms derived from Dravidian languagesPersian terms derived from TamilPersian terms derived from Malayo - Polynesian languagesPersian terms derived from Trans - New Guinea languagesPersian terms derived from Proto - Trans - New GuineaPersian terms with IPA pronunciationPersian lemmasPersian nounsIranian PersianPersian dated termsfa:Zingiberales order plantsfa:FruitsShina terms inherited from SanskritShina terms derived from SanskritShina terms with IPA pronunciationShina lemmasShina nounsSouth Levantine Arabic terms inherited from ArabicSouth Levantine Arabic terms derived from ArabicSouth Levantine Arabic terms with IPA pronunciationSouth Levantine Arabic terms with audio pronunciationSouth Levantine Arabic lemmasSouth Levantine Arabic nounsSouth Levantine Arabic collective nounsSouth Levantine Arabic masculine nounsSouth Levantine Arabic uncountable nounsajp:FruitsUrdu terms borrowed from Classical PersianUrdu terms derived from Classical PersianUrdu terms derived from ArabicUrdu terms with IPA pronunciationUrdu lemmasUrdu nounsUrdu masculine nouns
Last edited 1 month ago by WingerBot
Visibility
Show other boxes
Show pronunciations
Wiktionary
Definitions and other content are available under CC BY - SA 4. 0 unless otherwise noted.
Privacy policy Terms of UseDesktop

موز
موز، واژه ای پارسی است که همانگونه که کاربر /محمدرضا سلطانی زرندی ( مولف ) / گفتند، "نام علمی" موز ، "musa" دارد ( ! ) که آشکار است که با "موز" پارسی پیوند دارد.
بِدرود!
موز واژه پارسی ست که از پارسی به اربی وارد شده.
موز Banana
نام علمی Musa sapientum
موز میوه ای خوشمزه و مفید
اسامی میوه های مختلف به انگلیسی:
apple = سیب 🍏 🍎
seed ( American ) / pip ( British ) = تخم سیب
pear = گلابی 🍐
banana = موز 🍌
grape = انگور 🍇
watermelon = هندوانه 🍉
...
[مشاهده متن کامل]

melon = خربزه، ملون
cantaloupe = طالبی
honeydew melon = طالبی
❗️لطفا برای مشاهده تفاوت این دو طالبی، عکس های هر کدام را در گوگل سرچ و مشاهده کنید
plum = آلو
greengage = آلو سبز
apricot = زردآلو
peach = هلو 🍑
nectarine = شلیل
cherry = گیلاس 🍒
sour cherry = آلبالو
fig = انجیر
persimmon = خرمالو
mango = انبه 🥭
pineapple = آناناس 🍍
avocado / avocado pear = آووکادو 🥑
strawberry = توت فرنگی 🍓
blueberry = بلوبری
blackberry / bramble ( British ) = توت سیاه
raspberry = تمشک
❗️بعضی جا ها هر دو کلمه رو تمشک معنا کردند. برای مشاهده تفاوت این دو، لطفا هم blackberry و هم raspberry رو در گوگل سرچ کنید و تصاویر هر کدام رو مشاهده کنید
orange = پرتقال
tangerine = نارنگی 🍊
clementine = نارنگی یافا
lemon = لیمو 🍋
lime = لیمو ترش
pomegranate = انار
kiwi / kiwi fruit = کیوی 🥝
quince = به
stone ( British ) / pit ( American ) = هسته میوه

نمیدانم مَوُز که دارای واکه آمیخته اَوُ هست از چه زبانیست ولی در فارسی موُز که ابتدا میم و سپس واکه او بلند هستش به به معنی لوسگری و ناز و ادای کودکانهو ناز و ادای بیجا و بهانه بیجا هستش.
همچنین مُز به معنی جمع و جور شدن انسان یا حیوان در جایی است.
...
[مشاهده متن کامل]

( بنگرید به واژگان گویش دشتی نوشته هاشمی زاده )

موز واژه ای پهلوی است که در پهلوی مووز خوانده میشده و به عربی هم راه یافته.
موز یه واژه ی پارسی است که به زبان اربی رفته و در گویش مردم تاجیکستان به آن بنان گفته میشه
موز : در زبان فارسی به آن بنان ، طللر و طلح گفته می شده در اسم استاد بنان ( خواننده معروف ایرانی ) هم آمده است . واژه ی بنان از فارسی به اروپا رفته و به banana تبدیل شده .
میوه ای دراز، خمیده، و گوشتی که در نواحی گرمسیری به عمل می آید.
میوه ای بسیار خوشمزه و عالی
موز گیاهی است علفی که مانند درختچه است . برگهای آن بسیار بزرگ و پهن و گاهی تا 2 متر می رسد . گلهیا آن مجتمع و بصورت سنبله است میوه آن ابتدا سبز و بعد از رسیدن برنگ زرد در می آید . موز از چهار هزار سال قبل در هندوستان کشت می شده است . در سال 1482 پرتغالیها موز را در سواحل گینه پیدا کردند و به جزائر قناری بردند و سپس بوسیله میسیونر مذهبی اسپانیولی به نواحی حاره آمریکا برده شد و اکنون موز در تمام مناطق گرمسیر دنیا کشت می شود . موز را هنگامیکه هنوز سبز است از درخت می چینند و به مناطق مختلف می فرستند و در آنجا بوسیله گرما دادن آنرا می رسانند . موز انواع مختلف درد یک نوع آن بسیار درشت و نوعی از آن هم خیلی ریز است که مزه شیرینی درد . در کشورهای استوایی معمولا موز را می پزند و همراه با برنج و لوبیا می خورند در کشورهای آمریکای لاتین موز را ورقه ورقه کرده و در آفتاب خشک می کنندهنگامیکه موز انتخاب می کنید باید پوست آن زرد و سفت و روی آن لکه های سیاه وجود داشته باشد و این نشانه موز رسیده است . موز نارس بدلیل داشتن نشاسته زیاد هضمش سنگین است .
...
[مشاهده متن کامل]

ترکیبات شیمیایی:
قندی که در موز وجود دارد بسرعت قابل جذب استدر صد گرم موز مواد زیر موجود است .
انرژی 100 کالری
آب 70 گرم
پروتئین 0/8 گرم
چربی 0/2 گرم
قند 6/5 گرم
کلسیم 8 میلی گرم
فسفر 25 میلی گرم
آهن 0/7 میلی گرم
سدیم 1 میلی گرم
پتاسیم 370 میلی گرم
ویتامین آ 190 واحد
ویتامین ب1 0/05 میلی گرم
ویتامین ب 2 0/06 میلی گرم
ویتامین ب 3 0/07 میلی گرم
ویتامین ث 10 میلی گرم
در موز چند ماده شیمیایی بسیار مهم مانند سروتونین ، نوروپی تفرین ، دوپامین و کاته چولامین وجود دارد .
خواص داروئی:
موز از نظر طب قدیم ایران معتدل و تر است و خون را غلیظ می کند . موز انرژی زیادی درد و چون نرم هست غذای خوبی برای کودکان و اشخاص مسن می باشد.
بدلیل داشتن پتاسیم زیاد ضد سرطان بوده و غذای خوبی برای ماهیچه ها می باشد.
موز ملین بوده و همچنین درمان اسهال و اسهال خونی است.
موز خونساز است بنابراین اشخاص لاغر و کم خون حتما باید موز بخورند.
موز تقویت کننده معده و نیروی جنسی است.
موز درمان زخم معده و روده می باشد.
گرد موز همچنین داروی خوبی برای پائین آوردن کلسترول است.
شیره گلهای موز درمان کننده اسهال خونی است.
جوشانده موز اثر قطع خونریزی دارد.
ضماد برگ درخت موز برای درمان و سوختگی مفید است.
ریشه موز دفع کننده کرم معده است.
موز نفاخ است و زیادخوردن آن خصوصا در سرد مزاجان تولید گاز معده می کند برای رفع این عارضه باید پس از موز کمی نمک خورد.
موز تاثیر خوبی در تامین رشد و تعادل سیستم اعصاب دارد.
برای درمان ضعف بدن موز را با عسل بخورید.
موز مدر است.
موز بعلت درا بودن قند زیاد برای مبتلایان به مرض قند مضر است و نباید در خوردن آن افراط کنند.
رشد.
همچنین:
تاریخچه و پراکنش موز در جهان
موز یکی از قدیمیترین گیاهانی است موطن اصلی آن بدرستی روشن نیست ولی حکاکی هایی از درخت موز بر روی سنگها و غارهای هندوستان یافت شده است .
باستان شناسان موطن اصلی آن را جنوب شرقی آسیا می دانند این گیاه از دو راه در سایر ممالک دنیا منتشر شده است یکی از راه جنوب شرقی آسیا به جزایر اقیانوسیه تا مجمع الجزایر هاوائی ، ژاپن و جنوب چین رفته است و دیگری از سمت غرب به کشورهای آفر یقایی و از آنجا به سواحل شرقی آمریکای مرکزی و مجمع الجزایر آنتیل و آمریکای جنوبی رسیده است .
قدمت موز به بیش از 3000 سال می رسد و مورخین معتقدند که بشر از زمانهای ماقبل تاریخ این گیاه را می شناختند و از میوه آن استفاده می کردند .
موز یکی از بهترین میوه های گرمسیری است که در سطح گسترده ای در جهان کشت شده و دارای تجارت جهانی و سیع می باشد . کل تولید جهانی موز در سال 1993 حدود 5224200 تن بوده است .
پیشرفته ترین مالک تولید کننده موز هند ، مالزی ، اندونزی ، جامائیکا ، کنگو ، اکوادور ، کنیا و اوگاندا می باشد .
وضعیت کشت موز در ایران
الف - موقعیت کشت موز در استان هرمزگان:
باغات موز استان هرمزگان در شهرستان میناب ، رودان و جاسک قرار داد که سطح زیرکشت آنها به ترتیب عبارتند از 65 ، 18 و 30 هکتار می باشد. ارقام کشت شده موز در استان هرمزگان عبارتند از: دوارف کاوندیش ، کاوندیش چینی ، گراندناین ، میسیوری ، رقم محلی ( پلنتین ) می باشد.
با توجه به شرایط آب و هوایی و حداقل و حداکثر دمای سالانه در طی دوره 36 ساله شهرستان میناب ( 8/2 درجه سانتیگراد ، 48 درجه سانتی گراد ) ، رودان ( 1 درجه سانتیگراد ، 49 درجه سانتیگراد ) و جاسک ( 6 درجه سانتی گراد ، 43 درجه سانتی گراد ) ، مناسبترین مکان جهت پرورش موز در استان هرمزگان در صورت تأمین آب آبیاری مناسب شهرستان جاسک می باشد.
کشاورزی شهرستان جاسک در سه حوزه : شرق جاسک ، بخش بشاگرد و غرب جاسک واقع می باشد که حوزه بشاگرد به دلیل دوری از دریا و کوهستانی بودن منطقه ، کشت گیاه موز بازده خوبی ندارد.
حوزه غرب مناسب کشت موز می باشد و سطح زیرکشت موجود موز که رقم کاوندیش می باشد در حدود 5 هکتار است و امکان توسعه آن در سطح 180 هکتار وجود دارد ( جدول 1 )
حوزه شرق جاسک که به استان سیستان و بلوچستان و شهرستان چابهار منتهی می شود و مناسبترین حوزه شهرستان جاسک جهت پرورش کشت گیاه موز می باشد که سطح زیرکشت موجود حدود 20 هکتار است و امکان توسعه آن در صورت تامین آب ، آبیاری مناسب در سطح حدود 830 هکتار وجود دارد. ( جدول 2 )
ب - موقعیت کشت موز در استان سیستان و بلوچستان
استان سیستان و بلوچستان یکی از مستعدترین مناطق کشت موز در ایران می باشد و کشت موز در چابهار در مناطق باهوکلات ، کهیر ، زرآباد و ایرانشهر صورت می گیرد که کل . . .

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس