سخن گفتن
سلام ، در رابطه با تجاهرهای زندگی و دولت خواهی خویش من اینطور متوجه میشوم که میگویند دولت پیام ها ، درخواست و اقدامات ما را بررسی نمیکند و مقتدر نیست ، من هم به شما ضرر میزنم آیا منطق اجتماعی این موضوع را قبول میکند؟
اندیش
واژه "logic" در انگلیسی برگرفته از واژه ای یونانی برابر "هنرِ دلیل" میباشد.
پس از این روی که در پارسی واژه "چَم/چیم" را به جای "دلیل" داریم، پَس واژه "چَمهُنَر" با گویش "چَمُنَر" ساخته میشود.
... [مشاهده متن کامل]
اگر دوستان همسو هستند، با یک ( زدایِش آوایی /ه/ ) ( که اگر بشود در آینده در این باره بیشتر میگویم ) این "چَمهُنَر" را "چَمُنَر" بکنیم و یک واژه کوتاه ساخته شود که شاید بتوانَد رواگمَند شود.
بِدرود!
برابرواژگان هنرهای پنجگانه ( صناعات خمس ) :
فَرنود: بُرهان.
فَرنودیک: بُرهانی.
فَرنودآور: مُبرهِن.
ستیز: جدل.
ستیزیک: جدلیّ.
ستیزگر: مُجادل.
فریب: مغالطه.
فریبیک: مغالطیّ.
... [مشاهده متن کامل]
فریب گر: مُغالط.
سخنوری: خطابه.
سخنوریک: خطابیّ.
سخنور: خطیب.
سَرواد: شعر.
سَردادیک: شعریّ.
سَروادگو: شاعر.
پارسی توان واژه سازی بالایی دارد: )
واژه "نطق" در عربی برابر "گویایی" میباشد و واژگان "ناطق" و "منطق" نیز از همین "گویایی" برگرفته شده اند.
پس بیایید برای "منطق" و "ناطق" در پارسی واژه سازی کنیم:
1 - ناطق:با نِگاه به اینکه این واژه بر آهنگ "فاعل" است و اینکه "فعل" در اینجا برابر "نطق" است که خود برابر "گویایی" است، پس برابر این واژه "گویا" است.
... [مشاهده متن کامل]
2 - منطق:این واژه برابر "گویایی" است و خود برابر "نطق" است. ولی چون "یی" در گذشته و در پارسی پهلوی برابر "یگ" بوده است، پس به این واژه "گویاییگ" میگوییم تا هم اینکه با "نطق" یکی گرفته نشود ( در مردم ) و هم اینکه این واژه ساختارش پیچیده تر می شود، و همین میتواند به پخش شدن این واژه در میان مردم کمک کند.
درباره واژه "منطق"، باید بگویم که شاید این واژه از "منتیک" پارسی آمده است، شاید هم نه.
ولی اگر از "منتیک" شده است "منطق" این کار را ایرانی ها کردند، چون که "منطق" در زبان پهلوی برابر "گویایی" گفته شده است و همچنین، "نطق" باید از "منطق" گرفته شده باشد، عرب ها چگونه میدانستند که "منتیک" با "گویایی" نزدیک است و از "منطق" واژه "نطق" را بگیرند و آن را برابر "گویایی بگیرند؟
پس یا این که "منطق" از "منتیک" است نادرست است یا اینکه خود پارس ها در آن زمان، این کار را کردند
منطق: دانش درست اندیشیدن؛ قوانینی که رعایت آنها ذهن را از خطا در اندیشیدن مصون می دارد؛ یا دانشی است که از قوانین ذهن در پیوند آن با حقیقت سخن می گوید تا روابط حقیقی علت و معلول را مشخص کند.
( مبانی فلسفه، دکتر علی اکبر سیاسی ) .
... [مشاهده متن کامل]
این که ریشه ی این واژه را از نطق ( گفتن ) در عربی بدانیم، درست به نظر نمی رسد؛ زیرا گفتن تا اندیشیدن چیز دیگری است. در پهلوی مِنِت menet به معنی اندیشه است و گمان می رود منطق از این ریشه باشد و پسوند پهلوی ایک به خود گرفته تا صفت نسبی از آن ساخته شود یعنی مربوط به اندیشه و منتیک menetik شده است که چون ق با ک جایگزین هم می شوند، منتیق menetiq و منتق شده است؛ ولی چون فرهنگ نویسان آن را عربی دانسته اند، زیرا منطق در عربی به معنی سخن است، منطق نوشته اند؛ همچنان که گفته اند منطق الطیر یعنی گفتار پرندگان.
همتای این واژه، اینهاست:
منتیک mentik ( پهلوی: menetik ) ،
بیژه biže، بیرسا birsā، پیوین pivin ( کردی )
کَرویز
معادل پارسی منطق
باپاس داشتن همه دیدگاههای نمایانده شده واین که باژرف نگری وبررسی واژه های دارای معنی برابرباواژه بیگانه، می بایست نزدیک ترین ورساترین برابرآن درپارسی برگزیده شود
واین کاری است بس دشوار، زیراهرواژه بیگانه
... [مشاهده متن کامل]
به ویژه درزبان هائی همچون تازی وفرانسوی،
بارِمعنائی گسترده ای دربخش های گوناگون ادب وهنرودانش داردکه بایدبه همه آنهاخوب
نگریسته شود، برای نمونه دربرابر واژه"دلیل"
درتازی، ازنگاه ادبی می توان واژه های
" فرنود" ، " گواه"، " نشان" و" راهنما" را گذاشت، اماازنگاه حقوقی هیچ یک ازبرابرهای
نام برده شده رساننده معنی "دلیل" نیستند ودرحقوق، چاره ای جزآوردن خوداین واژه در
برگردان پارسی نیست. یاواژه tolerance
فرانسوی یاانگلیسی ازنگاه ادبی، به بردباری،
گذشت، تاب، برگردانده شده است، اماازنگاه
سیاسی برای آن" آزادگی"، "رواداری"و " دگر
اندیش پذیری" آمده است ، اماهیچیک ازاین برابرها، معنای پارسی واژه یادشده راازنگاه فلسفی بسنده نمی کندوروانشاددکترحمید
عنایت، واژه " تساهل" رادربرابرآن آورده اند.
کوتاه آنکه گاه چاره ای جزگذاشتن همان واژه
بیگانه دربرگردان پارسی نداریم و"منطق"نیز
یکی ازاین واژه هاست.
واژه منطق
معادل ابجد 199
تعداد حروف 4
تلفظ manteq
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی]
مختصات ( مِ طَ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی manteq
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی هوشیار
مهرلن فرزندم بی تابی نکن، تو که از مادری تازی زاده شدی بگو چرا نامت عربی نیست
واژه ( لوگوس ) از یونانی به زبانهای سامی رفته است و واژه ( لغت ) نیز برگرفته از واژه ( لوگوس ) در زبانِ یونانی است. فرآیندِ زبررفت ( انتقال ) بدین گونه بوده است:
واژه لوگوس در زبان یونانی به یهودیت رفته و سپس به عربی رفته است.
... [مشاهده متن کامل]
در نبیگِ ( هراکلیتوس ) نوشته یِ ویل رایت، ترجمه کننده به آن پرداخته است.
در زبانِ پارسی میانه - پهلوی به جای واژه ( منطق، logic ) ، واژه ( چیم گواگیه ) می گفتند.
تکواژِ ( چیم ) همان است که امروز ( چم ) می گوییم. ( چیم/چم ) به معنایِ ( دلیل، علت، معنا، هدف ) است و در واژه ( چیم گواگیه ) ، ( چیم ) به ( دلیل، علت ) بازمیگردد. نیاز به یادآوری است که دکتر ادیب سلطانی در نوشته های خود از ( چم/چیم ) در معنایِ ( دلیل، علت ) بهره برده و نَه ( معنا ) . واژه ( گواگیه ) به واژه ( گواگ/گواک ) در زبان پارسی میانه - پهلوی برمی گردد که در زبان پارسیِ کنونی به ( گواگ/گواک ) ، ( گویا ) می گویند و به معنایِ ( بیانگر، گویا، گوینده ) است. پس واژه ( گواگیه ) به واژه ( گویایی/گویاییک ) در زبان پارسیِ کنونی اشاره دارد. واژه ( گویایی ) هممعنا با واژه ( نُطق ) است.
... [مشاهده متن کامل]
پس پیشنهادِ من، بکارگیریِ واژه ( چمگویایی/چمگویاییک ) برای واژه ( منطق ) است و همچنین میتوان برای ساده سازی، از واژه ( چمگویی/چمگوییک ) بهره بُرد، هر چند که واژگانِ پیشنهادیِ دوستان نیز زیبا است.
پسگشت ( reference ) :
در رویه هایِ 22، 37 و 122 از نبیگِ ( فرهنگنامه کوچک پهلوی ) نوشته یِ ( دیوید مک کنزی ) آمده است:
اتفاقا باور عمومی درست می گوید. منطق یک کلمه عربی است و نه پهلوی معرب شده.
.
ذکر شده منطق ریش آن نطق هست و نه من یا منت.
نمی توان منطق را با من یا منت یکی کرد چون حرف میم اضافه است و نه از ریشه کلمه.
... [مشاهده متن کامل]
برای مثال در زبان عربی. منزل ریشه آن از نزل و مسکن ریشه ان از سکن . و مکان ریشه آن از کان است
.
ریشه نطق است و میم اضافه است. لذا من و منت نمی توانند ریشه کلمه باشند
.
منت یا منش در عربی ممکن است المنة باشه. کاری مرتبط به امور خیر
.
و به نظر میرسه کلمه logic در عربی همون لغت و اللغة باشه
این کلمه عربیست و پیدا کردن
برابر با آن امری محال هست
قران کتابیست که واژه هایش ده تا صد برابر دقیق تر از زبان های دیگر هست
و چرتو پرتهایی که دوستان بافتن مبنا نداره.
... [مشاهده متن کامل]
دوست عزیز ببین اول چی نوشتی ؟؟؟؟
نوشتی دوستدار فارسی بعد نوشتی
استدلال
قوانین
منطقی
حاکم
. . .
؛ ) ) ) ) )
بنظرم تکلم به عربی بهتر از انگلیسی هست
Logicaly خخخخ
برابرِ پارسی واژه ( logic ) و منطق، واژه ( گویایی ) است.
همچنین است: گویایی شناسی
گویاییک = logical = منطقی
گوییکانه ( گویاییکانه ) =logically = به طور منطقی
راشِناسی = علم منطق، logics، علمی که به بررسی قوانین حاکم بر دلیل و استدلال می پردازد.
راشِناختی = منطقی ( به معنای مربوط به علم منطق، نه به معنای خردپسند )
{راشِناسی: �را� به معنای دلیل، ( که در �چرا�، �زیرا� و �برای� دیده می شود �شناسی�}
... [مشاهده متن کامل]
#پیشنهاد_شخصی
#پارسی دوست
برابر نهاد واژه << منطق>> واژه << چمگواهیک>> می باشد. چم گواه پسوند یک= چم ( معنا ) و گواه.
و همانطور که همگان می دانند منطق دانشی است که بر گواه شناسی پایدار است. ( که همان صور استنتاجی یا فرنایشی می باشد. )
همیشه با خود می اندیشیدم که واژه ی �منطق� نمی تواند از آنِ تبارهای بیابانگرد ( تازیان ) عربستان یا بگونه ای دربرگیرنده تر، هر تبار بیابانگردی در جاهای دیگر جهان باشد؛ زیرا دریافت شان از جهان هستی بر بنیاد شیوه ی زندگی پیش پا افتاده شان، نمی توانست دستِ بالا از آنچه سردار خونریز مُنگُل ( مغول ) : چنگیز خان در سر می پروراند، فراتر رود:
... [مشاهده متن کامل]
�چنگیزخان یک انگیزه ی آهومند و یک آرزوی ناپاک داشت که او را به جنگ و لشکرکشی می کشانید: او می خواست سراسر گیتی را با ددمنشی رام خود سازد و جامعه ی بشری را با سنگدلی و بدون ذره ای بخشایش تباه کند. او داو این را داشت که می خواهد همه جا را سامان بخشد؛ ولی، چه سامانی؟ نیک کرداری، شیفتگی، راستینگی والا؟ نه! او خود می گفت:
”من می خواهم همه جا خاموشی گورستان پابرجا کنم و شهرها را از پهنه ی گیتی براندازم تا کران تا کران، دشت های پرسبزه پدید آید؛ اسبان مُنگُل به آسودگی ( با اندیشه ای آسوده! ) در آن ها چرا کنند؛ چادرهای خاموش و آرام برپا گردد و زنان مُنگُل در آن ها کودکان فربه و شاداب با پستان های پرشیر خود بپرورانند . . . “ این اندیشه که چنگیزخان با سنگدلی برای به فرجام رساندن آن کوشش می ورزید به شکستی فرجامین داد می باخت؛ زیرا با آرمان های والای جامعه ی آدمی ناسازگار بود. �
برگرفته از پیشگفتار رُمان �چنگیزخان�، نوشته ی �واسیلی یان� و برگردانِ زنده یاد محمد پورهرمزان ( با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر )
خوشبختانه، کاربری به نام مَحیا در یکی از واژه نامه های اینترنتی ( آبادیس ) ، ریشه ی پارسی باستان ( پهلوی ) واژه ی �منطق� را بگونه ای گواهمند روشن نموده است.
درج شده در یادداشتی در پیوند زیر:
ب. الف. بزرگمهر ۲۹ آبان ماه ۱۳۹۹
https://www. behzadbozorgmehr. com/2020/11/blog - post_499. html
درست با آرامش و بدون دعوا و عادی با آن کسی که مشکل داریم با هاش با آرامش و بدون دعوا باهاش صحبت کنیم و مشکل را حل کنیم
در پارسی میانه یا پهلوی ساسانی واژه ی همچم با ( منطق ) واژه ی ( چیم گوگایی ) بود که به زبان امروز می شود ( چَم گویایی، برساخته از ( چیم ) بچم ( معنی ) و ( گوگایی ) بچم ( گویایی ) . یعنی گفتاری که معنادار
... [مشاهده متن کامل] باشد. همچنین خود واژه ی ( چیم ) به تنهایی نیز این معنی را داشته، برای نمونه ( چیمیگ ) یعنی ( منطقی، معنی دار، دارای دلیل منطقی ) . واژه ( سَخوَن ) که ( سُخَن ) می باشد نیز به چم ( منطق ) آمده. در یاد داشته باشیم که به انگلیسی واژه ی ( منطق ) که ( لُجیک/logic ) می باشد از واژه ی یونانی دیرین ( لُگُس/logos ) میاید به همان چم ( کلام، سخن، وازه ) .
A B=CAوB اطلاعات بمعنای اجزای اتفاقات یا افکار و یا هر چیز دیگر
C نتیجه توالی و یا ترکیب اطلاعات ، اتفاقات ، افکار و . . .
نحوه چگونگی ارتباط بین اجزا و اطلاعات ، توالی و نحوه اثرگذاری بر یکدیگر و بدست آوردن نتیجه یا رسیدن به نتیجه میشود ��منطق ��
... [مشاهده متن کامل]
استدلال کردن
و اینکه استدلال درست یا نادرست صرفا بر مبنایی خاص قابل تایید یا رد است ، به این منظور که منطق هر شخصی بر اساس ذهنیات و تجربه های قبلی وی انجام میگیرد و درست و نادرست در ذهن خود اوست
چه بسیار موضوعاتی که برای شخصی کاملا منطقی و برای شخصی دیگر کاملا بی منطق باشد
***پس معنای صرف منطق همان چگونگی ایجاد رابطه بین اطلاعات ، وقایع ، افکار و در کل اجزای یک معادله است ، چه عینی و چه انتزاعی .
علمی که درپی جلوگیری از خطایه اندیشه باشد را منطق میگویند
فرنودش
از واژه ی فرنودیک بن واژه می توان ساخت: "فرنودن" به چم دلیل آوردن. آنگاه با ایاسش به چم واژه ی "منطق" جایگزین آن واژه ی زیبای "فرنودش" که خود اسم بن واژه است؛ خواهد بود. بدینسان از این بن واژه، واژه های دیگری نیز پدید خواهند آمد. /سپاس
در پهلوی " کرویز " ، نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .
از فواید منطق تشخیص اندیشهٔ درست از اندیشهٔ نادرست است؛ و از لوازم آن انتقال اندیشه با کمک زبان است که از آن ها برای تعریف منطق هم بهره برده می شود.
منطق به معنی � علم منطق� همان �دانش درست اندیشی� است.
واژگان زیر با زبان روز مردم آشنایی بیشتر دارد:
درست اندیشی
برهان
پروهان
واژگان زیر نیز پیشنهاد می شوند:
پرهان ( Porhan )
پروان ( Porvan )
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
بیژِه، بیرسا ( کردی )
پیوین pivin ( کردی: په یوین )
تارکیکا ( سنسکریت )
برخلاف باور اشتباه مردم این واژه از اساس پارسى و پهلوى ست و معرب واژه مَنْتیک Mantik در پهلوى ست به معناى منسوب به اندیشه ، مربوط به اندیشیده ها ، دانش اندیشیده ها - تازیان ( اربان ) این واژه را از پهلوى برداشته معرب نموده و گفته اند : المنطق ، منطقىّ . . .
... [مشاهده متن کامل]
این واژه از ریشه نَطَقَ به معنى سخن گفتن نیست و نسبت به آن نامربوط و بى مناسبت است. در پهلوى مَنیدن Manidan ( مَنیتن ) : اندیشیدن ، فکر - تعقل - تأمل - توجه - درک - ملاحظه کردن ، در اوستا مَن Man ریشه ى این کُنش است و مَنْتْ Mant صفت مفعول آن یعنى اندیشیده شده ، تعقل - تأمل
شده ، مَنْتیک Mantik : مَنْتْ + ایک ik ( صفت ساز ) : منسوب به اندیشیده شده ، مربوط به اندیشگان - پس شایسته ایران و ایرانیان است که بنویسند و بخوانند : مَنتیک Mantik . همتایان آن در پارسى اینهاست: بیژِه Bizheh و بیرسا Birsa ( کردى: منطق ) پیوین Pivin ( کردی: په
یوین: منطق ) تارکیکا Tarkika ( سنسکریت: منطق ) پدمان گُوِشنى Padmangoveshni ( پهلوى: دانش منتیک ( منطقx ) چیم گُواکى Chimgovaki ( پهلوى: دانش منتیک ( منطقx ) ، چیمیکى Chimiki ( پهلوى: منتیک ( منطقx ) ، عقلانیت ) ، سَخْوَن Saxvan ( پهلوى: منتیک ( منطقx ) ، عقیده ، رأى ، سخن
، کلام و . . . ) ، گُواکى Govaki ( پهلوى: منتیک ( منطقx ) ، استدلال ، وضوح ، فصاحت و . . . )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٩)