منشا حکمت

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] منشأ حکمت (قرآن). آیاتی از قرآن کریم خداوند را بع عنوان منشا حکمت معرفی میکند.
این آیات خداوند را منشا عطا و نزول حکمت بر دیگران معرفی میکند. "... واذکروا نعمت الله علیکم وما انزل علیکم من الکتـب والحکمة.... ؛ و به یاد بیاورید نعمت خدا را بر خود، و کتاب آسمانی و علم و دانشی که بر شما نازل کرده، و شما را با آن، پند می دهد! و از خدا بپرهیزید! و بدانید خداوند از هر چیزی آگاه است (و از نیات کسانی که از قوانین او، سوء استفاده می کنند، با خبر است) "مراد از نعمت در جمله: " و اذکروا نعمة الله علیکم" نعمت دین، و یا حقیقت دین است، که گفتیم همان سعادتی است که از راه عمل به شرایع دین حاصل می شود، مانند آن سعادت زندگی که مختص است به الفت میان زن و شوهر، دلیل بر اینکه منظور از نعمت، " نعمت دین است"، این است که خدای سبحان در آیات زیر سعادت دینی را نعمت خوانده، و فرموده: " الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی" «۱»، و نیز فرموده: " و لیتم نعمته علیکم" و نیز فرموده: " فاصبحتم بنعمته اخوانا". و بنا بر این اینکه بعدا می فرماید: " و ما انزل علیکم من الکتاب و الحکمة یعظکم به... "به منزله تفسیری است برای این نعمت، و قهرا مراد از کتاب و حکمت ظاهر شریعت و باطن آن، و یا به عبارتی دیگر احکام و حکمت احکام است. ممکن نیز هست مراد از نعمت مطلق نعمت های الهیه باشد، چه نعمت های تکوینی و چه غیر آن، در نتیجه معنای جمله چنین می شود: حقیقت معنای زندگی خود را بیاد آورید، و متوجه آن باشید، و مخصوصا به مزایا و محاسنی که در الفت و سکونت بین زن و شوهر است و به آنچه از معارف مربوط به آن که خدای تعالی به زبان وعظ بیان کرده، و حکمت احکام ظاهری آن را شرح داده، توجه کنید که اگر شما در آن مواعظ دقت کامل به عمل آورید و به تدریج کارتان به جایی می رسد که دیگر به هیچ قیمتی دست از صراط مستقیم برندارید، و کمال زندگی و نعمت وجود خود را تباه نکنید، و از خدا پروا کنید، تا دلهایتان متوجه شود که خدا به هر چیزی دانا است، در این صورت است که دیگر ظاهر شما مخالف باطنتان نخواهد شد، و دیگر چنین جرات و جسارتی علیه خدا نخواهید کرد، که باطن دین او را در شکل تعمیر ظاهر آن منهدم سازید.

[ویکی فقه] منشا حکمت (قرآن). آیاتی از قرآن کریم خداوند را بع عنوان منشا حکمت معرفی میکند.
این آیات خداوند را منشا عطا و نزول حکمت بر دیگران معرفی میکند. "... واذکروا نعمت الله علیکم وما انزل علیکم من الکتـب والحکمة.... ؛ و به یاد بیاورید نعمت خدا را بر خود، و کتاب آسمانی و علم و دانشی که بر شما نازل کرده، و شما را با آن، پند می دهد! و از خدا بپرهیزید! و بدانید خداوند از هر چیزی آگاه است (و از نیات کسانی که از قوانین او، سوء استفاده می کنند، با خبر است) "مراد از نعمت در جمله: " و اذکروا نعمة الله علیکم" نعمت دین، و یا حقیقت دین است، که گفتیم همان سعادتی است که از راه عمل به شرایع دین حاصل می شود، مانند آن سعادت زندگی که مختص است به الفت میان زن و شوهر، دلیل بر اینکه منظور از نعمت، " نعمت دین است"، این است که خدای سبحان در آیات زیر سعادت دینی را نعمت خوانده، و فرموده: " الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی" «۱»، و نیز فرموده: " و لیتم نعمته علیکم" و نیز فرموده: " فاصبحتم بنعمته اخوانا". و بنا بر این اینکه بعدا می فرماید: " و ما انزل علیکم من الکتاب و الحکمة یعظکم به... "به منزله تفسیری است برای این نعمت، و قهرا مراد از کتاب و حکمت ظاهر شریعت و باطن آن، و یا به عبارتی دیگر احکام و حکمت احکام است. ممکن نیز هست مراد از نعمت مطلق نعمت های الهیه باشد، چه نعمت های تکوینی و چه غیر آن، در نتیجه معنای جمله چنین می شود: حقیقت معنای زندگی خود را بیاد آورید، و متوجه آن باشید، و مخصوصا به مزایا و محاسنی که در الفت و سکونت بین زن و شوهر است و به آنچه از معارف مربوط به آن که خدای تعالی به زبان وعظ بیان کرده، و حکمت احکام ظاهری آن را شرح داده، توجه کنید که اگر شما در آن مواعظ دقت کامل به عمل آورید و به تدریج کارتان به جایی می رسد که دیگر به هیچ قیمتی دست از صراط مستقیم برندارید، و کمال زندگی و نعمت وجود خود را تباه نکنید، و از خدا پروا کنید، تا دلهایتان متوجه شود که خدا به هر چیزی دانا است، در این صورت است که دیگر ظاهر شما مخالف باطنتان نخواهد شد، و دیگر چنین جرات و جسارتی علیه خدا نخواهید کرد، که باطن دین او را در شکل تعمیر ظاهر آن منهدم سازید.
← اعطای حکمت به داوود
ربوبیت خدا، منشا اعطای حکمت است"ذلک مما اوحی الیک ربک من الحکمة ولا تجعل مع الله الـهـا ءاخر فتلقی فی جهنم ملومـا مدحورا. این (احکام)، از حکمتهایی است که پروردگارت به تو وحی فرستاده و هرگز معبودی با خدا قرار مده، که در جهنم افکنده می شوی، در حالی که سرزنش شده، و رانده (درگاه خدا) خواهی بود "باز برای تاکید بیشتر و اینکه این احکام حکیمانه همگی از وحی الهی سرچشمه می گیرد، اضافه می کند: " اینها از امور حکمت آمیزی است که پروردگارت به تو وحی فرستاده است" (ذلک مما اوحی الیک ربک من الحکمة). تعبیر به" حکمت" اشاره به این است که این احکام آسمانی در عین اینکه از وحی الهی سرچشمه می گیرد با ترازوی عقل، نیز کاملا قابل سنجش و قابل درک است، چه کسی می تواند زشتی شرک یا قتل نفس، یا آزار پدر و مادر و همچنین قبح زنا، و کبر و غرور، و ظلم به یتیمان، و عواقب شوم پیمان شکنی و مانند آن را انکار کند. به تعبیر دیگر این احکام هم از طریق حکمت عقلی، اثبات شده است، و هم از طریق وحی الهی، و اصول همه احکام الهی چنین است هر چند جزئیات آن را در بسیاری از اوقات با چراغ کم فروغ عقل نمی توان تشخیص داد و تنها در پرتو نورافکن نیرومند وحی باید درک کرد. بعضی از مفسران از تعبیر" حکمت" این استفاده را نیز کرده اند که احکام متعددی که در آیات پیشین گذشت از احکام ثابت و مستحکم و غیر قابل نسخ است که در همه ادیان آسمانی بوده است، فی المثل شرک و قتل نفس و زنا و پیمان شکنی، چیزی نیست که در هیچ مذهبی، مجاز شمرده شده باشد، پس این احکام جزء محکمات و قوانین ثابت محسوب می شود. "ففررت منکم لما خفتکم فوهب لی ربی حکمـا وجعلنی من المرسلین. پس هنگامی که از شما ترسیدم فرار کردم و پروردگارم به من حکمت و دانش بخشید، و مرا از پیامبران قرار داد! ""رب هب لی حکمـا والحقنی بالصــلحین. پروردگارا! به من علم و دانش ببخش، و مرا به صالحان ملحق کن "بعد از آنکه ابراهیم علیه السّلام نعمتهای مستمره و متوالی و متراکم خدای تعالی را نسبت به خود یاد آور شد که از روزی که خلق شده تا بی نهایت به وی ارزانی داشت و با ذکر این نعمت ها و تصور لطف و مرحمت الهی حالتی به او دست داد، آمیخته از جاذبه رحمت و فقر عبودیت و این حالت، او را واداشت تا به درگاه خدا اظهار حاجت نموده، باب سؤال را مفتوح دارد، ناگزیر سیاق سخن خود را که تا اینجا سیاق غیبت بود (و می فرمود: رب العالمین کسی است که مرا خلق کرده و هدایت می کند...) به سیاق خطاب برگرداند و روی سخن به خدای تعالی نموده، عرض حاجت کند. پس در جمله" رب- پروردگار من" کلمه" رب" را به ضمیر" یاء" یعنی به خودش نسبت داد، بعد از آنکه در چند جمله رب را به عنوان رب العالمین ستود و این بدان جهت بود که خواست رحمت الهی را بر انگیخته و عنایت ربانی را برای اجابت دعا و در خواستش به هیجان در آورد. و در جمله" هب لی حکما" منظورش از" حکم"، همان است که در کلام گذشته موسی علیه السّلام که فرمود: " فوهب لی ربی حکما"، گفتیم که حکم به معنای اصابه نظر و داشتن رای مصاب در مسائل کلی اعتقادی و عملی است و نیز در تطبیق عمل بر آن معارف کلی است،

پیشنهاد کاربران

بپرس