منزل زرود

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] منزل زرود میان ثعلبیه و خزیمیه واقع است که در آن، قصر و حوض و برکه آب بوده است. زرود یکی از منازلی است که کاروان امام حسین (علیه السلام) در آنجا فرود آمد.
یکی دیگر از منازلی که امام حسین (علیه السّلام) در آنجا به استراحت پرداخته است، منزل زرود می باشد. دینوری پیوستن زهیر بن قین را به کاروان امام حسین (علیه السّلام) در این منزل ذکر کرده است. ولی طبری ، شیخ مفید و ابن اثیر مکان پیوستن او را مشخص نکرده اند. جریان پیوستن او را ابی مخنف به گزارش مردی از قبیله بنی فزاره چنین نقل کرده است:همراه زهیر بن قین بجلی از مکه برگشته و به سوی عراق روانه بودیم، (در این زمان حسین (علیه السّلام) نیز به سوی عراق می رفت) و ما (به ناچار) با او هم مسیر بودیم و هیچ چیز برای ما مبغوض تر از این نبود که با او در یک منزل فرود آییم. از این رو وقتی حسین (علیه السّلام) در حرکت بود، زهیر منزل می کرد و هرجا که حسین می ایستاد، زهیر حرکت می کرد. تا اینکه در جایی فرود آمدیم که ناچار بودیم با حسین در یک منزل باشیم.(سید بن طاووس به نقل از گروهی از همراهان زهیر بن قین، علت عدم تمایل آنها به همراهی با امام حسین را حضور زنان خاندان امام همراه آن حضرت ذکر می کند. متن کتاب الملهوف چنین است:وحدث جماعة من بنی فزارة وبجیله قالوا: کنا مع زهیر بن قین لما اقبلنا من مکه فکنا نسایر الحسین و ما شیء اکره الینا من مسایرته لان معه نسوانه، فکان اذا اراد النزول اعتزلناه فنزلنا ناحیة...) لذا حسین در یک طرف و ما نیز در طرف دیگر منزل کردیم. هنگامی که برای خوردن غذا (بر سر سفره) نشسته بودیم، ناگاه شخصی از سوی حسین (علیه السّلام) آمد و سلام کرد و گفت: ای زهیربن قین: ابوعبدالله حسین بن علی مرا دنبال شما فرستاده است، تا نزد او بیایی. در این هنگام هرچه در دست داشتیم، انداختیم و (چنان شگفت زده و متحیر شدیم که) گویی پرنده روی سرمان نشسته بود.همسر زهیر، دلهم بنت عمرو به زهیر گفت: پسر رسول خدا دنبالت فرستاده: می خواهی نروی؟! سبحان الله! برو سخنش را بشنو و بعد از آن برگرد.
پیشگویی سلمان فارسی
آنگاه زهیر بن قین نزد او رفت و بعد از اندک زمانی با چهره ای بشاش و درخشان بازگشت و امر کرد خیمه و اسباب و اثاثیه اش را به نزد حسین ببرند. سپس به همسرش گفت: «تو را طلاق دادم. برو به اقوام خویش ملحق شو؛ زیرا نمی خواهم به سبب من چیزی جز خیر به تو برسد» و به همراهانش گفت: هر کس دوست دارد، دنبال من بیاید؛ و گرنه این آخرین ملاقات ما خواهد بود. (اما پیش از رفتن) حدیثی برایتان نقل می کنم: ما، در بلنجر (قفقاز) پیکار می کردیم که خدا ما را بر دشمن پیروز کرد و غنایم بسیاری به دست آوردیم. سلمان باهلی به ما گفت: آیا از این پیروزی که خدا نصیبتان کرده و از غنایمی که به دست آوردید، خوشحال هستید؟ گفتیم: آری. او گفت: آنگاه که جوانان آل محمد (صلی الله علیه و آله وسلّم) را یافتید، از جنگ در رکابشان، بیش از امروز که غنایمی به دست آورده اید، شادمان باشید.در معجم البلدان به نقل از بلاذری آمده است: شهر بلنجر (در سال ۳۳ق در عصر خلافت عثمان) به دست سلمان بن ربیعه باهلی فتح شده است. طبق نقل طبری (در حوادث سال ۳۳ق) سلمان فارسی و ابوهریره در این جنگ شرکت داشته اند. اما چنان که در متن ملاحظه شد، طبری در اینجا گوینده این سخن را سلمان بن ربیعه باهلی معرفی کرده است؛ در حالی که ابن اثیر تصریح دارد که گوینده سخن، سلمان فارسی بوده است چنانکه شیخ مفید و خوارزمی نیز این نظر را دارند. بنابراین اگر هم فاتح بلنجر سلمان باهلی باشد، چنین پیشگویی و چنین توصیه ای با شخصیت سلمان فارسی سازگار است که در آن فتح حضور داشته است.) سپس زهیر خداحافظی کرد و پیوسته در پیشاپیش کاروان حرکت می کرد تا به شهادت رسید. سیدبن طاووس نقل می کند: زهیر همسرش را به دست بعضی از پسرعموهای او سپرد تا او را به خانواده اش برسانند. دلهم برخاست و گریه کرد و گفت: «خدا برای تو خیر بخواهد؛ از تو می خواهم که در روز قیامت نزد جد حسین مرا یاری کنی...». دینوری نیز می گوید: زهیر همسرش را طلاق داد و به او گفت: «به همراه برادرات به سوی منزل و ماوای خویش برو؛ زیرا من جان خود را برای مرگ با حسین (علیه السّلام) مهیا کرده ام». سپس خطاب به همراهانش گفت: هرکس از شما که شهادت را دوست می دارد برخیزد و هر کسی که مشتاق آن نیست برود. از میان آنها فقط یک نفر برخاست و بقیه به همراه همسر زهیر و برادرش حرکت کردند تا به کوفه رسیدند.
ماجرای دفن بدن زهیر
در برخی منابع آمده است که پس از حادثه کربلا ، دلهم به غلام زهیر دستور داد که به کربلا برود و بدن آقای خود را کفن کند. وقتی که غلام به کربلا رفت، بدن مبارک امام حسین (علیه السّلام) را بی کفن دید. با خود گفت: «چگونه آقای خود را کفن کنم و حسین را رها نمایم؟ نه، به خدا سوگند نمی توانم این کار را بکنم». بنابراین ابتدا بدن امام را کفن کرد و بعد بدن آقای خود را. این امر نشان می دهد که اگر گزارش طلاق صحت داشته باشد، دلهم به دلیل ایمان و معنویت زهیر و استقبال او از شهادت، همچنان به او وفادار و علاقه مند بوده است و گویا بر اساس همین علاقه بوده که حادثه کربلا را دنبال کرده و به سرعت از فاجعه عاشورا آگاه شده و آن ماموریت را به غلام شوهرش داده است.)
پیوستن دو نفر از بنی اسد به امام
...

پیشنهاد کاربران

بپرس