مال حلال در قران

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] مال حلال در قرآن. بخش مهمی از اخلاق اسلامی بر محور امور مالی شکل می گیرد. این بخش از یک سو، با مسائل حقوقی ارتباط دارد و از سوی دیگر، با مسایل اقتصادی، و نیز با مسایل سیاسی و بین المللی هم بی ارتباط نیست. با این همه ما در این جا فقط به ارزش اخلاقی آنها توجه می کنیم.
ارزش های اخلاقی ای که در این زمینه بررسی می شوند، به طور کلی، بر دو دسته قابل تقسیمند:یک دسته ارزش هایی هستند که زیر مجموعه ی عدالتند و در پرتو عنوان کلی عدالت می توان از آنها یاد کرد.دسته دوم ارزش هایی هستند که زیر مجموعه احسان و پرتوی از ارزش اصلی احسان هستند. بنابراین، همان طور که در بیان معیارهای کلی در ارزش هایی اجتماعی گفته شد، دو اصل کلی عدل و احسان، در این زمینه اهمیت اساسی دارند و به ویژه، در مسائل مالی می توانند تاثیر فوق العاده داشته باشند و ما در این جا هر یک از این دو دسته را جداگانه و با رعایت اختصار بررسی می کنیم.
← روابط عادلانه و غیر عادلانه
نخستین ارزش منفی، در زمینه امور مالی، تجاوز به اموال دیگران است که به صورت های مختلف، مثل سرقت و غصب، انجام می گیرد و زیر عناوینی چون: ظلم، منکر، فساد و دیگر مفاهیم عامه اخلاق اجتماعی قرار خواهد گرفت.تجاوز به اموال مردم، گاهی آشکار و با زور، عنف و ارعاب و احیانا، تهدید با سلاح انجام می گیرد و نمونه روشنش غارتگران و راهزنانی بودند که در سر گردنه ها با تهدید و ارعاب و ضرب و جرح و قتل، اموال مردم را از آنان می گرفتند. این، یکی از مصادیق و نمونه های آشکار محاربه با خدا و افساد فی الارض است که در قرآن کریم برایش حد تعیین شده است، آن جا که می فرماید:«انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فسادا ان یقتلوا او یصلبوا او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف او ینفوا من الارض ذلک لهم خزی فی الدنیا و لهم فی الآخرة عذاب عظیم» کیفر آنان که با خدا و رسول او به جنگ برخیزند و در زمین فساد کنند این است که کشته یا به دار زده شوند و یا دست ها و پاهاشان بر عکس قطع شود و یا از آن سرزمین تبعید شوند. این خواری دنیای آنان است و در آخرت عذابی دردناک دارند.گاهی دیگر، تجاوز به اموال مردم، به طور مخفیانه و دور از چشم صاحب مال انجام می شود؛ مانند این که شب از دیوار مردم بالا می روند یا دری را مخفیانه باز می کنند، قفلی را می شکنند و اموال مردم را می ربایند که اصطلاحا این نوع تجاوز مالی، «دزدی» نامیده می شود.گاهی هم از راه حیله و تزویر، مال دیگران را از چنگشان در می آورند که آن هم شکل های مختلفی دارد.حرمت تجاوز به اموال دیگران حکمی بدیهی است، وقتی می گوییم: «مالک یک چیز بر آن تسلط دارد.» این یک قضیه بدیهی است؛ زیرا مفهوم محمول، که تسلط بر مال مورد نظر باشد، از تحلیل موضوع آن، که عنوان «مالک مال» است، به دست می آید.بنابراین، قاعده کلی و فقهی «الناس مسلطون علی اموالهم» یک قضیه بدیهی است و اگر ما هیچ روایتی و یا هیچ دلیل فقهی دیگری هم نداشتیم که دلالت بر اعتبار مضمون و محتوای این قاعده داشته باشد، باز هم هیچ مشکلی پیش نمی آمد؛ چرا که این یک قضیه بدیهی و خود به خود، ثابت است و نیازی به استدلال ندارد. تنها همین که در یک مکتب و در یک نظام حقوقی، مالکیت پذیرفته شود، تسلط بر مال نیز، خواه ناخواه، به دنبال آن پذیرفته شده است و در این قاعده، از اضافه شدن «اموال» به ضمیر «هم» استفاده می شود که منظور از «الناس» مالک ها هستند و شکل اصلی قاعده این است که «مالک ها مسلط بر اموال خویشند» و طبعا، از تحلیل مالکیت، مفهوم تسلط به دست می آید.هم چنین قضیه «لا یحل مال امرء الا عن طیب نفسه» یک قضیه بدیهی و اعتباری دیگر است؛ زیرا همان گونه که از تحلیل مالکیت می توان دریافت که مالک مال، هر نوع تصرفی که در آن بخواهد برایش جایز است، این را نیز می توان دریافت که برای دیگران هیچ گونه تصرفی در آن جایز نیست. همان طور که جواز هر تصرف برای مالک را از تحلیل مالکیت می توان بیرون کشید، منع هر نوع تصرف دیگران، بدون رضایت مالک را نیز می توان از دل مالکیت بیرون کشید و اصلا حقیقت مالکیت، چیزی جز این نیست، خواه این ها را متن مالکیت بدانیم یا لوازم لاینفک آن، و در این، فرقی نیست بین این که مالکیت را نوعی سلطه تفسیر کنیم یا نوعی اختصاص.به هر حال، حرمت یا منع تجاوز به مال دیگران، یکی از محکم ترین اصول اخلاقی در همه جوامع بشری بوده و از نوع قضایای بدیهی است که اعتبار آن وابسته به این نیست که قانون گذاری آن را تصویب کند یا مردم آن را بپذیرند؛ چرا که این، مضمون و محتوای مالکیت است و تا وقتی که مالکیت در جوامع بشری معتبر است، حرمت تجاوز به آن و جواز تصرفات مالکانه نیز، به عنوان یکی از فروع و توابع و لوازم غیر قابل تفکیک مالکیت، معتبر خواهد بود. بنابراین، اگر اختلافی باشد، در اصل مالکیت و شرایط آن خواهد بود که این گونه اختلافات ضرری به بدیهی بودن این قضیه نمی زند.پس تا آن جا که مالکیت پذیرفته شود، یکی از فروع روشنش این است که در همان حد، تجاوز به آن به طور آشکار و بدیهی، حرام است. از این جا است که بد بودن تجاوز به اموال دیگران، از احکام بدیهی و آشکاری است که هیچ انسانی در آن تردید ندارد؟ چرا که این ها نتیجه مالکیتند و اصل مالکیت و لوازم آن، در جوامع بشری و حتی جوامع وحشی، معتبر است و اگر یک جامعه وحشی، به خود حق می دهد که به اموال جامعه یا قبیله دیگر تجاوز کند، معنایش این است که حق دارد مالکیت آنان را سلب کند. به بیان دیگر، همان چیزی که مجوز جنگ آنها با دیگران می شود، مجوز تملک اموال دیگران هم خواهد شد؛ اما همین قبیله مهاجم، در بین خودشان روابطی دارند و حرمت یکدیگر و اموال یکدیگر را رعایت می کنند و دستبرد به آن نمی زنند حتی دزدها هم، که اموال دیگران را می ربایند، در روابط درون گروهی خود، این قانون را معتبر می دانند و به اموال یکدیگر تجاوز نمی کنند.
حکم تجاوز مالی در قرآن
قرآن کریم، دزدی و راهزنی را از نظر اخلاقی مورد بحث قرار نداده است؛ زیرا زشتی آنها روشن تر از آن است که نیاز به بیان داشته باشد، بلکه تنها به تعیین و تبیین مجازات حقوقی و حکم کیفری آنها اکتفا کرده و می فرماید:«مرد دزد و زن دزد (برای این کار زشت) دست شان را قطع کنید که این کیفر آنها از سوی خداوند است و خداوند مقتدر و حکیم است.» در آیه دیگر، درباره راهزنی مسلحانه آمده است:«حقا کسانی که با خدا و رسول او به جنگ برخیزند و در روی زمین سعی در فتنه و فساد کنند، کیفرشان جز این نباشد که کشته شوند یا به دار زده شوند یا دست و پایشان بر عکس بریده شود و یا تبعید شوند، که این خفت و خواری آنها در دنیا است و در آخرت عذابی بزرگ خواهند داشت.» در این آیه، چندین کیفر را برای محارب و مفسد فی الارض که سلاح به دست می گیرد، مردم را می ترساند و اموال آنان را به یغما و تاراج می برد، نام برده است که حاکم بر اساس مصلحتی که تشخیص می دهد، یکی از کیفرهای نامبرده را درباره ی او اجرا می کند.قرآن حکایت دارد از این که هرگاه پیغمبر می خواست گروهی از مردم متمایل را به اسلام هدایت کند، با ایشان بر انجام یا ترک کارهایی بیعت می کرد که یکی از شاخص ترین آنها ترک سرقت بود و خداوند در یکی از آیات قرآن، به پیغمبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) خطاب کرده، می گوید:هرگاه زنان مؤمن نزد تو آمدند تا بر این که به هیچ وجه به خدا شرک نورزند، دزدی نکنند، زنا نکنند، فرزندان خود را نکشند و... با تو بیعت کنند، بیعت آنان را بپذیر. «یا ایها النبی اذا جاءک المؤمنات یبایعنک علی ان لا یشرکن بالله شیئا و لا یسرقن و لا یزنین و لا یقتلن اولادهن و لا یاتین ببهتان یفترینه بین ایدیهن و ارجلهن و لا یعصینک فی معروف فبایعهن و استغفر لهن الله ان الله غفور رحیم» به هر حال، دزدی از جمله آن کارهای ممنوعی است که پیغمبر اسلام از گام نخست و قبل از هر چیزی، بر ترک آن از پیروان و یاران خود بیعت می گرفت.
سرقت های پنهان
...

پیشنهاد کاربران

بپرس