اموال

/~amvAl/

مترادف اموال: دارایی، ضیاع، مایملک

برابر پارسی: دارایی، داراک، دارایی ها

معنی انگلیسی:
belongings, effects

لغت نامه دهخدا

اموال. [اَم ْ ] ( ع اِ ) ج ِ مال. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).املاک و اسباب و امتعه و کالا و دولت و ثروت و هر چیزی که کسی مالک و دارا باشد. ( ناظم الاطباء ) . خواسته ها. مالها. ( فرهنگ فارسی معین ): کدخدای اعمال و اموال و تدبیر بر این جمله است.( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 394 ). اموال بسیار در عمارت آن صرف کرد. ( ترجمه تاریخ یمینی ). اموال و اسلحه ایشان که کابراً عن کابر بل کافراً من کافر میراث رسیده بود بغنیمت بیاوردند. ( ترجمه تاریخ یمینی ). او رابشکست و اموال و رحال و اثقال او برگرفت. ( ترجمه تاریخ یمینی ). بر ملک فارس مستولی شد و اموال و معاملات بستد. ( ترجمه تاریخ یمینی ). و رجوع به مال شود.

فرهنگ فارسی

جمع مال
( اسم ) جمع مال خواسته ها مالها .

فرهنگ معین

( اَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ مال ، خواسته ها، مال ها.

فرهنگ عمید

= مال۲

واژه نامه بختیاریکا

پیل پَلا؛ سِلِه

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اَمْوال ، اصطلاحی در فقه اسلامی که به مباحثی درباره جمع و خرج دارایی های عمومی می پردازد.
در سده های نخست اسلامی ، آثاری مستقل در موضوع اموال به رشته تحریر درآمده است .
اموال و عواید مالی دولت اسلامی
اموال و عواید مالی دولت اسلامی از منابع گوناگونی فراهم می گردد: نخست ثروتهای طبیعی مانند زمین ، دریا ، جنگل و معادن ؛ دوم غنایم جنگی ؛ سوم مالیات هایی چون خراج و جزیه ؛ و سرانجام پرداختهای عبادی و تبرعی از جمله زکات ، احباس و اوقاف . سیره رسول اکرم - صلی الله علیه وآله وسلم- به عنوان ضابطه و قانونی عملی ، خود نخستین گام در تدوین مقررات مالی دولت اسلامی به شمار می آید. روش آن حضرت مبنی بر چگونگی تقسیم اموال به دست آمده از اهل بحرین ، قضیه اموال بنی نضیر بیانات عمومی آن حضرت درباره غنایم و ثروتهای طبیعی و بسیاری نمونه های دیگر، به عنوان سنتی لازم الاجرا در دوره های بعد مورد استناد قرار گرفته است . برای نمونه ، برپایه سنت پیامبر- صلی الله علیه وآله وسلم- در اخذ جزیه از اهل کتاب که برگرفته از سخنان و نامه های ایشان است ، چگونگی و میزان جزیه در حکومت اسلامی را می توان استنباط کرد و در دوره فتوح ، این سنت مبنای عمل سرداران مسلمان بود.
← دوره فتوح
افزون بر ضوابط تعیین شده در سنت نبوی ، برخی شیوه های کاربردی خلفای نخستین ، خود دست مایه ای شد تا فقیهان و محدثان مخصوصاً در روزگار عباسیان ، با بهره گیری از آن ها به تدوین مباحث اموال و طبقه بندی آنها بپردازند و آثاری نظری و گاه کاربردی در این موضوع تألیف کنند. با اینکه فقیهان همیشه اشراف و نظارتی مستقیم بر نظام مالی دولت اسلامی نداشتند، اما از نظر تطبیق مبانی نظری ، آراء و آثار فقهی آنان از اهمیت کاربردی بسزایی برخوردار بوده است ؛ زیرا احکام و مسائل مرتبط به امور خلافت ، می بایست توسط فتاوی فقیهان با قوانین شرع منطبق می گردید. از این رو، در میانه سده ۲ق که شام منطقه ای حساس و جهادی بود، اقتضای محیط، فقیهی چون اوزاعی را بر آن داشت تا با تألیف اثری با عنوان السیر ، در خلال پرداختن به احکام جنگ، ضوابط مربوط به اموال مسلمانان را نیز تدوین نماید.
← گامهای ابتدایی
...

[ویکی الکتاب] معنی أَمْوَالٌ: مالها
معنی أَمْوَالَکُم: اموال شما
معنی دَمَّرَ: هلاک کرد(اعم از انسان ،جنبندگان و اموال)
معنی تُدَمِّرُ: هلاک می کند (اعم از انسان ،جنبندگان و اموال)
معنی دَمَّرْنَا: هلاک کردیم (اعم از انسان ،جنبندگان و اموال)
معنی مِیرَاثُ: میراث - به ارث رسیده - آنچه از اموال میت که به بازماندگانش می رسد
معنی أَقْنَیٰ: سرمایه قابل ذخیره بخشید(قنیه به معنای اموال ماندنی از قبیل خانه و باغ و حیوان بخشید)
معنی نَصِیبٌ: بهره وسهم (اصل آن از نصب به معنای به پا داشتن است و بهره و سهم را به این مناسبت نصیب خواندهاند که هر سهمی هنگام تقسیم از سایر اموال جدا میشود تا با آن مخلوط نگردد )
معنی نَصِیبَکَ: بهره وسهم تو(اصل آن از نصب به معنای به پا داشتن است و بهره و سهم را به این مناسبت نصیب خواندهاند که هر سهمی هنگام تقسیم از سایر اموال جدا میشود تا با آن مخلوط نگردد )
معنی نَصِیبُهُم: بهره وسهم آنان(اصل آن از نصب به معنای به پا داشتن است و بهره و سهم را به این مناسبت نصیب خواندهاند که هر سهمی هنگام تقسیم از سایر اموال جدا میشود تا با آن مخلوط نگردد )
معنی عِشَارُ: شتران حامله ایی که ده ماه از حملشان می گذرد - کنایه از اموال نفیس و گرانبها (جمع عشراء است وعشراء به معنای ماده شتر حاملهای است که ده ماه از حملش گذشته باشد ، و همچنان عشرائش مینامند تا وقتی که بچهاش را بزاید ، و چه بسا که بعد از زائیدن هم آن را عشرا...
معنی أَولِیَاءَ: دوستان-سرپرستان-صاحب اختیاران (کلمه اولیا جمع کلمه ولی است ، که از ماده ولایت است ، و ولایت در اصل به معنای مالکیت تدبیر امر است ، مثلا ولی صغیر یا مجنون یا سفیه ، کسی است که مالک تدبیر امور و اموال آنان باشد ، که خود آنان مالک اموال خویشند ، ولی تدب...
ریشه کلمه:
مول (۸۶ بار)

دانشنامه عمومی

اموال ( به هلندی: Omval ) یک منطقهٔ مسکونی در هلند است که در آمستردام واقع شده است. [ ۱]
عکس اموالعکس اموال
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:دارایی

مترادف ها

estate (اسم)
علاقه، دسته، دارایی، حالت، طبقه، وضعیت، مملکت، ملک، املاک، اموال

real estate (اسم)
اموال، عقار

پیشنهاد کاربران

واژه اموال
معادل ابجد 78
تعداد حروف 5
تلفظ 'amvāl
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی، جمعِ مال]
مختصات ( اَ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی 'amvAl
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
اموال، وسایل، دارایی، چیزمیزا:
belonging ( s )
things
property
asset
stuff
سرمایه . . . . . .
Property
اموال دارایی دارو ندار یک فرد
اموال به چم چیزهایی است به همراه خود و یا در جایی آنها را برای خودش دارد که برایش ارزش مادی و یا مینوی دارد که در گویش اربی به آنها اموالآن کس گفته می شود. بهتر است در پارسی از واژه ی �داشته ها� به جای اموال استفاده شود؛ که ناهمسانی باریکی نیز واژه ی ریشه ای خود یعنی دارایی و داراییها دارد؛ و بهتر است واژهی داشته ها را بجای اموال بکار برد و نه واژه دارایی را. تندرست باشید.
...
[مشاهده متن کامل]

اموال = داشته ها

بپرس