قدریه
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
کسانی هستند که گمان کنند هر کس آفریدگار کار خویش است و کفر و معاصی را بتقدیر خدا ندانند .
فرهنگ عمید
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] «قدریه» منسوب به «قدر» به معنی «تقدیر» و «تاء» آخر کلمه (که در فارسی هاء خوانده می شود)، نشانه انتساب به طائفه ای خاص به نام «طایفه قدریه» است.
مقصود از قدریه گروهی است که کارهای اختیاری انسان (به ویژه گناهان او) را از قلمرو مشیت و قدرت الهی خارج نموده و می گویند: همه چیز به قضاء و قدرالهی صورت می گیرد مگر گناهان انسان. هدف آنان از طرح این نظریه دفاع از عدل الهی و منزه دانستن ساحت خداوند از ظلم و کارهای ناروا بود؛ زیرا بر این باور بودند که هر گاه کارهای انسان متعلق اراده و قدرت خدا باشد، اولا: انسان مجبور بوده و تکلیف انسان بدون اختیار ، عادلانه نیست و ثانیا: انسان مرتکب کارهای ناروا می شود و اگر کارهای او متعلق قدرت الهی باشد، لازمه آن انتساب قبایح به خداست.
تاریخچه قدریه
بنابر اسناد معتبر اسلامی، بحث در مسائل عقیدتی در میان مسلمانان به ویژه با روش متداول کلامی در روزگار صحابه متاخر رواج یافته و اولین خلاف، اختلاف در مسئله قدرالهی و قدرت و استطاعت انسان، یعنی جبر و اختیار بوده است. طرح و تداول مسئله قدر و پیدایش قدریه، به طور یقین از حوادث نیمه دوم قرن اول هجری است، اگر چه تعیین تاریخ دقیق آن مشکل است. در این زمان، عده ای از مسلمانان در برابر قول به قضاء و قدر حتمی، که مستلزم نوعی جبر است، برای انسان، در برخی از اعمالش قائل به قدرت و استطاعت ایجاد فعل یعنی اختیار شدند و از سوی مخالفانشان قدریه نام گرفتند. ولی آنها خود این نام را نپسندیدند؛ زیرا آن را نوعی توهین تلقی کردند و شایسته مخالفان خود دانستند و آنها را قدریه نام نهادند. علت بیزاری هر دو گروه مخالفان و موافقان قدر از نام قدریه را می توان در احادیث جنجال برانگیزی (زیرا به سند و محتوای روایات مذکور اشکلاتی وارد است) دانست که از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلّم) در نکوهش عده ای با نام قدریه به ما رسیده است. به نظر می رسد که در آغاز واژه قدریه بیشتر بر طرفداران قدرالهی اطلاق می شده است (یعنی گروهی که بعدها جبریه نام گرفتند) اما رفته رفته این اسم درباره منکران قدر الهی رواج یافت. از این رو، در کتابهای مذاهب و فرق نیز به همین معنای دوم به کار رفته است و امروزه نیز وقتی قدریه گفته می شود همین فرقه به ذهن متبادر می شود. در هر صورت در تاریخ اسلامی گروهی بعدها بنام قدریه معروف شدند که طرفدار آزادی اراده و اختیار انسان در اعمالش بودند.
← مکان پیدایش
بزرگان این فرقه به وسیله مخالفانشان بزودی قلع و قمع شده و آثارشان از میان رفت. بنابراین از عقاید آنها اطلاع زیاد و درستی موجود نیست. و از طرفی چون معتزله هم قدریه نامیده شدند، در کتب فرق و مقالات، عقاید معتزله با عقاید آنها آمیخته شد، به طوری که تشخیص و تفکیک آنها از یکدیگر بسیار مشکل است. با این همه، ما می دانیم که اصل اساسی و عقیده بنیادین این فرقه، که به نظر برخی باعث تسمیه آنها به این نام شده، عقیده به قدرت و استطاعت مؤثر انسان در پاره ای از اعمال و افعال (مقصود افعالی است که اصطلاحا ارادی خوانده می شوند، مانند خوردن و آشامیدن و...) است، که آنها در برابر قائلان به جبر قائل به نوعی اختیار بودند و در نتیجه انسان را مسئول اعمال خود می شناختند و قضاء و قدر را به معنایی که سلب اختیار و رفع مسئولیت کند مردود می دانستند، و با این عقیده باطل و رایج زمانشان که هر چه بوده و هست و واقع شده و می شود قضاء و قدر حتمی و ناگزیرالهی و قسمت انسان است، و باید بدان راضی بود، بسختی مخالف می ورزیدند. به علاوه «تکلیف مالا یطاق» را نیز جایز نمی دانستند و تاکید می کردند: «روا نیست که خداوند مؤمن را عذاب فرماید و مردم را دعوت به هدایت کند، آنگاه گمراهشان سازد و یا بر دروغگویی و دروغ باوری و ظلم و ظلم پذیری وا دارد و آنگاه عقابشان فرماید». حسن و قبح را عقلی می دانستند و قائل به امر به معروف و نهی از منکر یدی و قیام به سیف بودند بطوریکه بزرگان این فرقه علیه مظالم خلفاء و حکام زمانشان قیام کردند که در نتیجه آن یا به زندان افتادند ویا کشته شدند. همانطور که گفته شد، غیلان که از بزرگان آنها است، به نوعی ارجاء عقیده داشته است. جعد بن درهم نیز به خلق قرآن و نفی صفات زاید بر ذات معتقد بوده است. البته مخالفان قدریه عقاید دیگری به آنها نسبت داده اند، که معلوم نیست درست باشد.
فرق قدریه
...
مقصود از قدریه گروهی است که کارهای اختیاری انسان (به ویژه گناهان او) را از قلمرو مشیت و قدرت الهی خارج نموده و می گویند: همه چیز به قضاء و قدرالهی صورت می گیرد مگر گناهان انسان. هدف آنان از طرح این نظریه دفاع از عدل الهی و منزه دانستن ساحت خداوند از ظلم و کارهای ناروا بود؛ زیرا بر این باور بودند که هر گاه کارهای انسان متعلق اراده و قدرت خدا باشد، اولا: انسان مجبور بوده و تکلیف انسان بدون اختیار ، عادلانه نیست و ثانیا: انسان مرتکب کارهای ناروا می شود و اگر کارهای او متعلق قدرت الهی باشد، لازمه آن انتساب قبایح به خداست.
تاریخچه قدریه
بنابر اسناد معتبر اسلامی، بحث در مسائل عقیدتی در میان مسلمانان به ویژه با روش متداول کلامی در روزگار صحابه متاخر رواج یافته و اولین خلاف، اختلاف در مسئله قدرالهی و قدرت و استطاعت انسان، یعنی جبر و اختیار بوده است. طرح و تداول مسئله قدر و پیدایش قدریه، به طور یقین از حوادث نیمه دوم قرن اول هجری است، اگر چه تعیین تاریخ دقیق آن مشکل است. در این زمان، عده ای از مسلمانان در برابر قول به قضاء و قدر حتمی، که مستلزم نوعی جبر است، برای انسان، در برخی از اعمالش قائل به قدرت و استطاعت ایجاد فعل یعنی اختیار شدند و از سوی مخالفانشان قدریه نام گرفتند. ولی آنها خود این نام را نپسندیدند؛ زیرا آن را نوعی توهین تلقی کردند و شایسته مخالفان خود دانستند و آنها را قدریه نام نهادند. علت بیزاری هر دو گروه مخالفان و موافقان قدر از نام قدریه را می توان در احادیث جنجال برانگیزی (زیرا به سند و محتوای روایات مذکور اشکلاتی وارد است) دانست که از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلّم) در نکوهش عده ای با نام قدریه به ما رسیده است. به نظر می رسد که در آغاز واژه قدریه بیشتر بر طرفداران قدرالهی اطلاق می شده است (یعنی گروهی که بعدها جبریه نام گرفتند) اما رفته رفته این اسم درباره منکران قدر الهی رواج یافت. از این رو، در کتابهای مذاهب و فرق نیز به همین معنای دوم به کار رفته است و امروزه نیز وقتی قدریه گفته می شود همین فرقه به ذهن متبادر می شود. در هر صورت در تاریخ اسلامی گروهی بعدها بنام قدریه معروف شدند که طرفدار آزادی اراده و اختیار انسان در اعمالش بودند.
← مکان پیدایش
بزرگان این فرقه به وسیله مخالفانشان بزودی قلع و قمع شده و آثارشان از میان رفت. بنابراین از عقاید آنها اطلاع زیاد و درستی موجود نیست. و از طرفی چون معتزله هم قدریه نامیده شدند، در کتب فرق و مقالات، عقاید معتزله با عقاید آنها آمیخته شد، به طوری که تشخیص و تفکیک آنها از یکدیگر بسیار مشکل است. با این همه، ما می دانیم که اصل اساسی و عقیده بنیادین این فرقه، که به نظر برخی باعث تسمیه آنها به این نام شده، عقیده به قدرت و استطاعت مؤثر انسان در پاره ای از اعمال و افعال (مقصود افعالی است که اصطلاحا ارادی خوانده می شوند، مانند خوردن و آشامیدن و...) است، که آنها در برابر قائلان به جبر قائل به نوعی اختیار بودند و در نتیجه انسان را مسئول اعمال خود می شناختند و قضاء و قدر را به معنایی که سلب اختیار و رفع مسئولیت کند مردود می دانستند، و با این عقیده باطل و رایج زمانشان که هر چه بوده و هست و واقع شده و می شود قضاء و قدر حتمی و ناگزیرالهی و قسمت انسان است، و باید بدان راضی بود، بسختی مخالف می ورزیدند. به علاوه «تکلیف مالا یطاق» را نیز جایز نمی دانستند و تاکید می کردند: «روا نیست که خداوند مؤمن را عذاب فرماید و مردم را دعوت به هدایت کند، آنگاه گمراهشان سازد و یا بر دروغگویی و دروغ باوری و ظلم و ظلم پذیری وا دارد و آنگاه عقابشان فرماید». حسن و قبح را عقلی می دانستند و قائل به امر به معروف و نهی از منکر یدی و قیام به سیف بودند بطوریکه بزرگان این فرقه علیه مظالم خلفاء و حکام زمانشان قیام کردند که در نتیجه آن یا به زندان افتادند ویا کشته شدند. همانطور که گفته شد، غیلان که از بزرگان آنها است، به نوعی ارجاء عقیده داشته است. جعد بن درهم نیز به خلق قرآن و نفی صفات زاید بر ذات معتقد بوده است. البته مخالفان قدریه عقاید دیگری به آنها نسبت داده اند، که معلوم نیست درست باشد.
فرق قدریه
...
wikifeqh: مذهب_قدریه
دانشنامه آزاد فارسی
قَدَریّه
لقب معتزله، نخستین فرقۀ کلامی در اسلام که مسئلۀ قدرت و اراده و آزادی و اختیار انسان را در انجام دادن همۀ امور مطرح کرد. اینان که در مقابل جبریه قرار داشتند، برخلاف آن ها، انسان را قادر بر اعمال و رفتار خود و افعالش را وابسته به قدرت درونی هر فرد می دانستند. عقاید قدریه متأثر از اندیشه های دین زردشت بود و به همین سبب مخالفان آن ها، یعنی جبریون و بعدها اشاعره، حدیثی از پیامبر (ص) نقل کردند که «اَلقَدَریةُ مَجوسُ هذه الاُمّه». بنا بر مشهور، نخستین کسی که در اسلام اظهار اعتقاد به قدریه کرد معبد جهنی بود و پس از او غیلان دمشقی بر این عقیده پای فشرد. اینان که در برابر اندیشۀ جبری امویان به مبارزه برخاسته بودند، سرانجام به فرمان خلفای اموی کشته شدند. مسئلۀ جبر و اختیار از آن پس نیز ادامه یافت و کشمکش قدریه و جبریه جای خود را به اختلاف و موضع گیری معتزله و اشاعره داد.
لقب معتزله، نخستین فرقۀ کلامی در اسلام که مسئلۀ قدرت و اراده و آزادی و اختیار انسان را در انجام دادن همۀ امور مطرح کرد. اینان که در مقابل جبریه قرار داشتند، برخلاف آن ها، انسان را قادر بر اعمال و رفتار خود و افعالش را وابسته به قدرت درونی هر فرد می دانستند. عقاید قدریه متأثر از اندیشه های دین زردشت بود و به همین سبب مخالفان آن ها، یعنی جبریون و بعدها اشاعره، حدیثی از پیامبر (ص) نقل کردند که «اَلقَدَریةُ مَجوسُ هذه الاُمّه». بنا بر مشهور، نخستین کسی که در اسلام اظهار اعتقاد به قدریه کرد معبد جهنی بود و پس از او غیلان دمشقی بر این عقیده پای فشرد. اینان که در برابر اندیشۀ جبری امویان به مبارزه برخاسته بودند، سرانجام به فرمان خلفای اموی کشته شدند. مسئلۀ جبر و اختیار از آن پس نیز ادامه یافت و کشمکش قدریه و جبریه جای خود را به اختلاف و موضع گیری معتزله و اشاعره داد.
wikijoo: قدریه
پیشنهاد کاربران
اگر امکانش هست معنی اسم "قدریه" را در سایت قرار دهید
با تشکر: )
با تشکر: )
لطفا نام "قدریه" را نیز در فهرست نام هایی که ابتدای آنها با "ق" آغار می شود قرار دهید
با تشکر: )
با تشکر: )
قدریه از قدر گرفت شد وبه معنی شب قدر می باشد
توانایی