فریدون
/fereydun/
فرهنگ اسم ها
معنی: مظهر قدرت و پیروزی در ادبیات فارسی، نام عقل فلک هشتم در ایران باستان، به معنی «سه ایدون» یا «سه اینچنین»، ( اَعلام ) در داستانهای ملی ایران، پسر آبتین از تبار جمشید یکی از بزرگان داستانی اقوام مشترک هند و ایرانی در روایات ایرانی که وی یکی از پادشاهان سلسله ی پیشدادی به شمار رفته است، کاوه پس از پیروزی قیام خود او را به پادشاهی برگزید، فریدون پس از سال پادشاهی، قلمرو خود را میان پسرانش ایرج، سلم و تور قسمت کرد، [تفسیر معنای فریدون ( سه ایدون یا سه اینچنین ) مربوط به دورانی است که در آن آریائیان به سه شاخه تقسیم گردیدند]، به معنی ' سه ایدون' یا ' سه اینچنین'، ( در اعلام ) نام پسر آبتین یکی از بزرگان داستانی اقوام مشترک هند و ایرانی در روایات ایرانی که وی یکی از پادشاهان سلسله ی پیشدادی به شمار رفته است و نژادش به تهمورث می رسید، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر آبتین و فرانک، از پادشاهان پیشدادی ایران و به بند کشنده ضحاک ماردوش
برچسب ها: اسم، اسم با ف، اسم پسر، اسم فارسی، اسم اوستایی، اسم پهلوی، اسم تاریخی و کهن
لغت نامه دهخدا
فریدون. [ ف ِ رِ ] ( اِخ ) در زبان پهلوی فرتن ، یکی از بزرگان داستانی مشترک اقوام هند و ایرانی است. ( از حاشیه برهان چ معین ). پادشاهی است معروف که ضحاک را دربند کرد. ( برهان ). مطابق شاهنامه فردوسی او پسر آتبین و از نسل جمشید است که پس از مشاهده ستمگریهای ضحاک تازی علیه او قیام میکند و با دستیاری کاوه آهنگر، ضحاک را دستگیر و در کوه دماوند زندانی میکند و خود به پادشاهی ایران می رسد. سپس در پایان عمر سرزمین وسیع قلمرو خود را میان پسرانش سلم و تور و ایرج تقسیم میکند و ایران را به ایرج می سپارد. سرانجام سلم و تور توطئه میکنند و ایرج را به قتل میرسانند. و جنازه ایرج را نزد پدر می آوردند و فریدون پس از زاری و ناله بسیار مقام او را به پسرش منوچهر میدهد و منوچهر به جنگ عموهای خود میرود و بنیاد جنگهای ایران و توارن نهاده میشود. فریدون در پایان سلطنت پانصدساله خود تاج شاهی را بر سر منوچهر میگذارد و از این جهان رخت برمی بندد. فریدون در ادبیات فارسی بعنوان مظهر قدرت و پیروزی مورد تشبیه قرار گرفته است ، چنانکه فردوسی در ستایش سلطان محمود میگوید :
فریدون بیداردل زنده شد
زمین و زمان پیش او بنده شد.
فردوسی.
در اشعار شاعران دیگر نیز نام او با همین تعبیر دیده میشود : جشن سده آیین جهاندار فریدون
بر شاه جهاندار فری باد و همایون.
عنصری.
فریدون وزیری پسندیده داشت که روشندل و دوربین دیده داشت.
سعدی.
ترکیب ها:- فریدون صفت . فریدون علم. فریدون فر. فریدونکار.فریدون کمر. فریدون نسب. فریدون وار. رجوع به این مدخل ها شود.
فریدون. [ ف ِ رِ ] ( اِخ ) ده مخروبه ای است از بخش حومه ٔشهرستان نائین. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ).
فریدون. [ ف ِ رِ ] ( اِخ ) رجوع به شاهزاده محمد شود. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).
فریدون. [ ف ِ رِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان بزینه رود بخش قیدار شهرستان زنجان ، واقع در 51هزارگزی جنوب باختری قیدار. ناحیه ای است کوهستانی ، سردسیر و دارای 466 تن سکنه. از قنات مشروب میشود. محصولاتش غلات ، بنشن و میوه جات است. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).
فریدون. [ ف ِ رِ ] ( اِخ )دهی است از دهستان عربخانه بخش شوسف شهرستان بیرجند، واقع در 72هزارگزی شمال باختری شوسف ، کنار راه مالرو شوسف به گبوبه. جلگه ای است معتدل و دارای 189 تن سکنه. از قنات مشروب میشود. محصول عمده اش غله و کارمردم زراعت است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
گویش مازنی
دانشنامه عمومی
فریدون (نهبندان). فریدون روستایی در دهستان عربخانه بخش شوسف شهرستان نهبندان استان خراسان جنوبی ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این روستا ۱۷ نفر ( ۷خانوار ) بوده است. [ ۱]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفبر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این روستا ۱۷ نفر ( ۷خانوار ) بوده است. [ ۱]
wiki: فریدون (نهبندان)
دانشنامه آزاد فارسی
در شاهنامۀ فردوسی ، پسرآبتین (اتبین) و فَرانَک و پادشاه ایران، در اَوِستا به صورت ثِرَئِتون ضبط شده است. چون ضحّاک در جست وجوی فریدون بود، او در مرغزاری با شیرگاوی به نام پَرمایون پرورد و بالید. فرانک پس از سه سال فریدون را به البرزکوه برد و او را برای پرورش به مردی پارسا سپرد، که تا ۱۶ سالگی به نگهداری او همت گماشت . فریدون، با شنیدن داستان پدر خود از فرانک، تصمیم به خونخواهی از ضَحّاک گرفت . در این هنگام، کاوه مردم را به پیوستن به فریدون برانگیخت . فریدون دِرَفش کاویانی را درفش خود کرد و فرمان داد گُرز گاوسری بسازند؛ از اَروَندرود گذشت و به بِیتُ المُقَدّس رفت . در کاخ ضَحّاک طلسم او را باطل کرد. اَرنَواز و شهرناز که در حرم ضحّاک بودند به فریدون گفتند که ضحّاک در هندوستان است؛ اما مراجعت او نزدیک است . چون خبرِ آمدن فریدون به ضحاک رسید، ضحاک از بیراهه به کاخ حمله کرد. مردم در برابر او ایستادند. فریدون آهنگ آن داشت که با گرز گاوسر ضحاک را بکشد، اما ایزد سروش از او خواست تا او را در کوه زندانی کند. فریدون کمندی از چرم شیر ساخت و با آن دست و پای ضحاک را بست . بعد به راهنمایی سروش ، فریدون فرمود تا ضحاک را به دماوند بردند و دست های او را با میخ های گران بر کوه بستند. به این ترتیب، مردم از ستم هزارسالۀ او رهایی یافتند. فریدون در آغاز مهرماه تاج گذاری کرد و جشن ها بر پا کرد و به این ترتیب جشن مِهرِگان پاگرفت . در ۵۰سالگی سه فرزند داشت . دو پسر از شهرناز و یک پسر از ارنواز. بزرگ ترین را سَلَم ، پسر میانی را تور، و آن سومی را ایرج نامید. سه دختر شاه یَمَن را به همسری این سه پسر برگزید. سپس کشور خود را در میان سه پسر خود تقسیم کرد و ایران زمین را به ایرج داد. سلم و تور، که آن را بی عدالتی می دانستند، سر به شورش برداشتند. فریدون ناگزیر ایرج را به جنگ برادران فرستاد. اما ایرج از درِ آشتی درآمد و کشته شد. فریدون ، که در انتظار بازگشت ایرج شهر را آذین بسته بود، ناگهان با سر بریدۀ او روبه رو شد. از شدت اندوه، باغ ایرج را به آتش کشید. آن گاه فریدون منوچهر، نوۀ ایرج ، را به جنگ سلم و تور فرستاد و منوچهر سر هردو را برید و برای فریدون فرستاد. در این هنگام، فریدون ، سام نریمان را به حضور خواست و منوچهر را به او سپرد و تاج شاهی بر سر منوچهر نهاد و خود پس از چندی درگذشت . در متون پهلوی فریدون را پزشک هم خوانده اند. در اوستا از پزشکی به نام ثِرِیته نام برده شده که ظاهراً بعداً او را با فریدون (ثرئتون) یکی دانسته اند. ثریته یکی از کهن ترین چهره های اساطیری ایران ، از خاندان سام ، پدر گرشاسپ ، نخستین پزشک و درمان بخش نوع بشر در روایات اساطیری ایران باستان و اوستاست. در وندیداد، ثریته نخستین پزشک و بازدارندۀ مرگ و دوردارندۀ تب از تن مردمان است . اهورمزدا گیاهان دارویی درمان بخش را، که هزاران هزار می رویند، برای ثریته می آفریند. حمزه اصفهانی می نویسد، فریدون افسون و تریاق را، که از جرم افعی به دست می آید، به وجود آورد و دانش پزشکی را بنیاد نهاد و از گیاهان ، داروهایی برای دفع بیماری های جانداران ساخت . تریتۀ هندی با ثریتۀ ایرانی سنجیدنی است . ثریته ماری سه پوزه و هفت دم را می کُشد، و فریدون هم مار یا اژدهایی سه پوزه را می کشد. در اوستا، ثریته سومین سازندۀ هوم است و در ریگ ودا، هوم برای تریته صاف می شود. تریتون یونانی نیز رب النوعی است با دم ماهی ، که در آب می زید. در اساطیر یونانی ، اَسکِلِپیوس ، رب النوع پزشکی ، که از قرن ۵پ م رب النوعی شناخته شده است ، در ارتباط مستقیم با مار است و مار از دیرباز نشان ویژۀ علم پزشکی است . نبرد ثریته با گاوِ نگه دارندۀ مرز ایران و توران نیز از کهن بودن اسطورۀ ثریته حکایت دارد. در زمان فرمانروایی کیکاوس ، در مرز ایران و توران گاوی بود که نیرویی از ایزدان داشت و سامان مرز و تعیین حدود با او بود. در منابع اسلامی ، اثرت بیشتر به صورت اثرط آمده است . از این که فردوسی به اثرت نپرداخته و در گرشاسب نامۀ اسدی طوسی داستان اثرط به تفصیل آمده است و می توان گمان برد که اسدی منابع دیگری در اختیار داشته است .
wikijoo: فریدون
پیشنهاد کاربران
نام عقل فلک هشتم میباشد.
فریدون یا آفریدون ( به اوستایی: 𐬚𐬭𐬀𐬉𐬙𐬀𐬊𐬥𐬀 ت. ت. 'ثْرَئیتَونَه' ؛ به پارسی میانه: 𐭯𐭫𐭩𐭲𐭥𐭭 ت. ت. 'فِرِدُن' ) از برجسته ترین چهره های اسطوره ای ایران است. او پسر آبتین و فرانک و از تبار جمشید است که با یاری کاوه آهنگر بر ضحاک ستمگر، چیره شد و او را در کوه دماوند، زندانی کرد. سپس خود، پادشاه جهان می شود و در شاهنامه فردوسی از پادشاهان پیشدادی به شمار می آید. فریدون، جهان را میان سه پسرش سلم، تور و ایرج بخش می کند. ایران را به ایرج می دهد ولی سلم و تور به ایرج، رشک برده و ایرج را می کُشند. فریدون پس از آگاهی از این رخداد، ایران را به منوچهر، نوهٔ ایرج می بخشد. زادگاه فریدون، روستای ورکه لاریجان در تبرستان یا وَرَنا که در متون متأخر به نام «وَر» شناخته شده، یک روستا در منطقهٔ لاریجان بوده است. شهر آمل را به روایتی، فریدون، بنا کرده و گفته شده که آرامگاه او و فرزندانش نیز در همان شهر، بوده است.
... [مشاهده متن کامل]
نگارش اوستایی فریدون، «ثْرَئیتَونَه» ( به اوستایی: 𐬚𐬭𐬀𐬉𐬙𐬀𐬊𐬥𐬀 ت. ت. 'ثْرَئیتَونَه' ) و نگارش پارسیگ آن «فِرِدُن» ( به پارسی میانه: 𐭯𐭫𐭩𐭲𐭥𐭭 ت. ت. 'فِرِدُن' ) است. در زبان پارسی این نام به گونهٔ آفریدون، فَریدون و اَفریدون نیز آمده است.
بخش نخست "ثریته", "ثری" به معنای سومین، سه است ریشه نام، شاید به معنای دارنده سه قدرت و توانایی است که دربرگیرندهٔ توان رزمی، سررشته داری از پزشکی، و هنر افسونگری و جادوگری است
از فریدون چندین بار در اوستا یاد شده و به او لقب آثویانی داده شده است که به معنای از خاندان آثویه است. این واژه در پهلوی تبدیل به آستپیان شده است. نبرد بزرگ او در اوستا پیروزی در برابر اژدهایی سه سر و شش چشم به نام دهاک است. در یسنا هات ۹ بند ۷–۸، چون آبتین نفر دومی است که نوشابهٔ هوم ساخته، این موهبت به او می رسد که پسری چون فریدون داشته باشد.
فریدون از خاندان توانا… آن که اژیدهاک را فروکوفت سه پوزهٔ سه کلهٔ شش چشم را آن دارندهٔ هزار چالاکی را
فریدون در اوستا قهرمانی است که شخصیتی نیمه خدایی دارد و لقب او اژدهاکُش است. او پسر آبتین ( اثفیان ) است. بر پایهٔ اوستا فریدون در وارنه زاده شده که با روستای ورکه در لاریجان طبرستان مطابقت یافته است. در منابع قدیم و متقدم، روستای ورکهٔ لاریجان در طبرستان محل تولد فریدون نامیده شده است. ناحیه ای به نام وَرِن در دهستان هرازپی جنوبی شهرستان آمل قرار دارد.
... [مشاهده متن کامل]
نگارش اوستایی فریدون، «ثْرَئیتَونَه» ( به اوستایی: 𐬚𐬭𐬀𐬉𐬙𐬀𐬊𐬥𐬀 ت. ت. 'ثْرَئیتَونَه' ) و نگارش پارسیگ آن «فِرِدُن» ( به پارسی میانه: 𐭯𐭫𐭩𐭲𐭥𐭭 ت. ت. 'فِرِدُن' ) است. در زبان پارسی این نام به گونهٔ آفریدون، فَریدون و اَفریدون نیز آمده است.
بخش نخست "ثریته", "ثری" به معنای سومین، سه است ریشه نام، شاید به معنای دارنده سه قدرت و توانایی است که دربرگیرندهٔ توان رزمی، سررشته داری از پزشکی، و هنر افسونگری و جادوگری است
از فریدون چندین بار در اوستا یاد شده و به او لقب آثویانی داده شده است که به معنای از خاندان آثویه است. این واژه در پهلوی تبدیل به آستپیان شده است. نبرد بزرگ او در اوستا پیروزی در برابر اژدهایی سه سر و شش چشم به نام دهاک است. در یسنا هات ۹ بند ۷–۸، چون آبتین نفر دومی است که نوشابهٔ هوم ساخته، این موهبت به او می رسد که پسری چون فریدون داشته باشد.
فریدون از خاندان توانا… آن که اژیدهاک را فروکوفت سه پوزهٔ سه کلهٔ شش چشم را آن دارندهٔ هزار چالاکی را
فریدون در اوستا قهرمانی است که شخصیتی نیمه خدایی دارد و لقب او اژدهاکُش است. او پسر آبتین ( اثفیان ) است. بر پایهٔ اوستا فریدون در وارنه زاده شده که با روستای ورکه در لاریجان طبرستان مطابقت یافته است. در منابع قدیم و متقدم، روستای ورکهٔ لاریجان در طبرستان محل تولد فریدون نامیده شده است. ناحیه ای به نام وَرِن در دهستان هرازپی جنوبی شهرستان آمل قرار دارد.
سلام و عرض ادب و احترام
ببخشید گرد درسته به نظر من هم چون اگر شما دقت کنید انگار رسم الخط اینجوری بوده که گاف رو به صورت کاف می نوشتند چون در کلمه گفت و همینطور بگویم هم حرف ک نوشته شده است.
ببخشید گرد درسته به نظر من هم چون اگر شما دقت کنید انگار رسم الخط اینجوری بوده که گاف رو به صورت کاف می نوشتند چون در کلمه گفت و همینطور بگویم هم حرف ک نوشته شده است.
فریدون در اوستایی ثرئه تئنه şraetaona و در مانوی: فردون fredon و به معنی رودخانه می باشد.
نام اصلی و باستانی فریدون در اوستا
ثْرایتانا یا ترایتاؤنا است
شاهنامه رو باید با منابع اصیل تر و بنیادین ش
از جمله" اوستا" بررسی کرد
ثْرایتانا یا ترایتاؤنا است
شاهنامه رو باید با منابع اصیل تر و بنیادین ش
از جمله" اوستا" بررسی کرد
در جواب رادمهر
خب شما از کجا فهمیدید اون کرد نیست و گرد هست؟
من چندین مورد دیگر را هم دیدم که بیت ها یا مصرع ها بخاطر همین وجود نام کرد یا جابجا شده اند و یا حذف شده اند؟!
یعنی جای که نویسنده نتوانسته کرد رو به گرد تبدیل کند یا آن را حذف کرده باهم از خودش یک بیت دیگر اضافه کرده است یا هم بیت ها را جابجا کرد است
... [مشاهده متن کامل]
در تصویر پایین به این مورد اشاره شده است ( بخش های از شاهنامه طهماسبی ) مصرع �جز او نامداران و کردان بنو� به �بزرگان چو گرگین و بهرام نیو� جعل شده است
چهار مصرع پایینی هم کلا حذف شده اند؟؟
در شاهنامه گفته شده است کسانیکه که دست ضحاک نجات پیدا کردند و بعد این سلسله را سرنگون کردند از نژاد کرد هستند
آیا فریدون هم طبق گفته های شاهنامه از همان نجات یافته ها نبود؟
خب این یعنی فریدون هم از همان نجات یافته ها بودو این سلسله هم توسط همین نجات یافته ها شکل گرفته است یعنی نژاد کرد
در کتاب حرکت تاریخی کرد به خراسان از کلیکم الله توحدی هم به این موضوع اشاره شده است یعنی فردوین کرد
در اولین نخسه ی ترجمه شده شاهنامه در زمان عثمانی ها به وضوح نوشته شده است فریدون کرد است !!
البته در نخسه های چاپی جدید مانند نخسه های ایرانی معانی جعل شده اند دلیل آن مشخص است
در این باره یکم تحقیق کنید قضیه روشن خواهد شد
علاوه بر فریدون اشخاصی مانند رستم هم کرد خطاب شده اند
در تصویر زیر یک تصویر از نسخ های عثمانی رو براتون میزارم
خب شما از کجا فهمیدید اون کرد نیست و گرد هست؟
من چندین مورد دیگر را هم دیدم که بیت ها یا مصرع ها بخاطر همین وجود نام کرد یا جابجا شده اند و یا حذف شده اند؟!
یعنی جای که نویسنده نتوانسته کرد رو به گرد تبدیل کند یا آن را حذف کرده باهم از خودش یک بیت دیگر اضافه کرده است یا هم بیت ها را جابجا کرد است
... [مشاهده متن کامل]
در تصویر پایین به این مورد اشاره شده است ( بخش های از شاهنامه طهماسبی ) مصرع �جز او نامداران و کردان بنو� به �بزرگان چو گرگین و بهرام نیو� جعل شده است
چهار مصرع پایینی هم کلا حذف شده اند؟؟
در شاهنامه گفته شده است کسانیکه که دست ضحاک نجات پیدا کردند و بعد این سلسله را سرنگون کردند از نژاد کرد هستند
آیا فریدون هم طبق گفته های شاهنامه از همان نجات یافته ها نبود؟
خب این یعنی فریدون هم از همان نجات یافته ها بودو این سلسله هم توسط همین نجات یافته ها شکل گرفته است یعنی نژاد کرد
در کتاب حرکت تاریخی کرد به خراسان از کلیکم الله توحدی هم به این موضوع اشاره شده است یعنی فردوین کرد
در اولین نخسه ی ترجمه شده شاهنامه در زمان عثمانی ها به وضوح نوشته شده است فریدون کرد است !!
البته در نخسه های چاپی جدید مانند نخسه های ایرانی معانی جعل شده اند دلیل آن مشخص است
در این باره یکم تحقیق کنید قضیه روشن خواهد شد
علاوه بر فریدون اشخاصی مانند رستم هم کرد خطاب شده اند
در تصویر زیر یک تصویر از نسخ های عثمانی رو براتون میزارم
در پاسخ به طاهری:
خوب بر مبنای همین عکسی که گذاشتید که احتمالا نسخه فلورانس هست جوابتونو میدم. خوبه که دوبیت بالاتر و هم یه نگاه بکنیم که منظورش اینه:
فرانک بدو گفت کای نامجوی بگویم ترا هر چه گفتی بگوی
... [مشاهده متن کامل]
وگرنه اگه به صورت همان "ک" بخوانیم "کفت" و "کفتی" چه معنایی داره؟ اگه نگاه کنید در تمام ابیات کتاب هم گ و هم ک رو به صورت ک نوشته که احتمالا به خاطر نقص نوشتاری است. در مورد بیت مد نظر شما هم همین طوره و باید تهمورث را با کسره بخوانیم:
ز تهمورثِ گرد بودش نژاد پدر بر پدر برهمی داشت یاد
"گرد" به معنای پهلوان هست. یعنی "فریدون از تبار تهمورثِ پهلوان بود"
بیت بالاتر همین صفت را به خود فریدون میده:
ز تخم کیان بود و بیدار بود خردمند و گرد و بی آزار بود
یعنی هم خردمند بود هم پهلوان و هم بی آزار به عنوان صفاتی نیک که فردوسی برای توصیف قهرمانش به کار برده.
اما در مورد فریدون، نام فریدون بسیار پیش از شاهنامه در اوستا و به زبان اوستایی آمده است و محل تولد او ورنه ذکر شده که از توابع طبرستان بوده بنابراین عقلانیتر هست که برای قضاوت به منابعی که قرنها قبلتر و اطلاعات جزئیتری میدهد هم توجه کرد.
در پایان باید بگم که اگر فقط یک بار شاهنامه رو بدون خط کشی قومی و قبیله ای بخوانید، متوجه می شوید که در کل شاهنامه واژه "ایران"، "ایرانزمین" و ایرانیان بیشترین تکرار را با اختلاف نسبت به اقوام از جمله پارس داشته است. یعنی اگر شاهنامه یک دور حتی روخوانی شود، می بینید پر از پندهای اخلاقی و خردگرایی است. فردوسی سعی میکنه در روزگاری که ایران مدت ها تکه پاره بود، تمام اقوام و فرهنگ و ادیان مختلف را زیر یک درفش دوباره جمع کند و با روایت تمامی خیانتها و دشمنیها و جنگها و از پشت خنجرخوردن های تاریخ به شکلی اساطیری، همه ایرانیان را به خردمندی و هوشیاری دعوت کند. نمونه اش هم بیت معروف شاهنامه است که میگه "بسی رنج بردم بدین سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی"
نمیگه پارس را زنده کردم میگه با این سروده به زبان پارسی، کل عجم را زنده کردم که فرهنگ و آداب و رسومش در حال نابودی بود.
ولی امروزه می بینیم فضای وب پرشده از خط کشی و بهره برداری فرهنگی و قومی و دینی به نفع خود که بیشترش هم از جانب بدخواهان ایران است یعنی دقیقا برعکس آن چیزی که فردوسی هدفش را داشت و متاسفانه هموطنان ما هم ناخواسته بهش دامن میزنند و یا به این جعلیات دامن میزنند. امید است که دلهای همه به یکدیگر نزدیکتر شود و همگی خردمندی پیشه کنیم. اول به خودم میگم بعد هم از دیگران خواهش دارم.
خوب بر مبنای همین عکسی که گذاشتید که احتمالا نسخه فلورانس هست جوابتونو میدم. خوبه که دوبیت بالاتر و هم یه نگاه بکنیم که منظورش اینه:
فرانک بدو گفت کای نامجوی بگویم ترا هر چه گفتی بگوی
... [مشاهده متن کامل]
وگرنه اگه به صورت همان "ک" بخوانیم "کفت" و "کفتی" چه معنایی داره؟ اگه نگاه کنید در تمام ابیات کتاب هم گ و هم ک رو به صورت ک نوشته که احتمالا به خاطر نقص نوشتاری است. در مورد بیت مد نظر شما هم همین طوره و باید تهمورث را با کسره بخوانیم:
ز تهمورثِ گرد بودش نژاد پدر بر پدر برهمی داشت یاد
"گرد" به معنای پهلوان هست. یعنی "فریدون از تبار تهمورثِ پهلوان بود"
بیت بالاتر همین صفت را به خود فریدون میده:
ز تخم کیان بود و بیدار بود خردمند و گرد و بی آزار بود
یعنی هم خردمند بود هم پهلوان و هم بی آزار به عنوان صفاتی نیک که فردوسی برای توصیف قهرمانش به کار برده.
اما در مورد فریدون، نام فریدون بسیار پیش از شاهنامه در اوستا و به زبان اوستایی آمده است و محل تولد او ورنه ذکر شده که از توابع طبرستان بوده بنابراین عقلانیتر هست که برای قضاوت به منابعی که قرنها قبلتر و اطلاعات جزئیتری میدهد هم توجه کرد.
در پایان باید بگم که اگر فقط یک بار شاهنامه رو بدون خط کشی قومی و قبیله ای بخوانید، متوجه می شوید که در کل شاهنامه واژه "ایران"، "ایرانزمین" و ایرانیان بیشترین تکرار را با اختلاف نسبت به اقوام از جمله پارس داشته است. یعنی اگر شاهنامه یک دور حتی روخوانی شود، می بینید پر از پندهای اخلاقی و خردگرایی است. فردوسی سعی میکنه در روزگاری که ایران مدت ها تکه پاره بود، تمام اقوام و فرهنگ و ادیان مختلف را زیر یک درفش دوباره جمع کند و با روایت تمامی خیانتها و دشمنیها و جنگها و از پشت خنجرخوردن های تاریخ به شکلی اساطیری، همه ایرانیان را به خردمندی و هوشیاری دعوت کند. نمونه اش هم بیت معروف شاهنامه است که میگه "بسی رنج بردم بدین سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی"
نمیگه پارس را زنده کردم میگه با این سروده به زبان پارسی، کل عجم را زنده کردم که فرهنگ و آداب و رسومش در حال نابودی بود.
ولی امروزه می بینیم فضای وب پرشده از خط کشی و بهره برداری فرهنگی و قومی و دینی به نفع خود که بیشترش هم از جانب بدخواهان ایران است یعنی دقیقا برعکس آن چیزی که فردوسی هدفش را داشت و متاسفانه هموطنان ما هم ناخواسته بهش دامن میزنند و یا به این جعلیات دامن میزنند. امید است که دلهای همه به یکدیگر نزدیکتر شود و همگی خردمندی پیشه کنیم. اول به خودم میگم بعد هم از دیگران خواهش دارم.
در جواب فرتاش
تو ادعای سواد میکینی چطور شده تا حالا چیزی با عنوان جعل شاهنامه نشنیدی
در نخسه های اصلی شاهنانه که در دست است هر جا که کرد نوشته شده است در نخسه های جدید تبدیل به گرد شده است
نخسه ی فلورانس شاهنامه قدیمی ترین نخسه ی خطی شاهنامه میباشد حالا بریم ببینم چطور فریدون را تعریف کرده است
... [مشاهده متن کامل]
طهمورث پادشاه پیشدادیان میباشد جد فریدون بزرگ
مثلا فردوسی اومده گفته فریدون ایران را به سه بخش تبدیل کرده
یکیش رم و خاور یعنی روم و سرزمین های خاوری
دومی ترک چین که میشه چین و ترکستان یعنی شرق
سومی دشت کردان و ایران که میشه ایران کنونی که بنام دشت کردان نام برده و ایران هم میشه افغانستان و اطراف آن
حالا در نخسه های نوشته شده دشت گردان و ایران جعل شده
حالا دشت گردان یعنی چی؟
تو ادعای سواد میکینی چطور شده تا حالا چیزی با عنوان جعل شاهنامه نشنیدی
در نخسه های اصلی شاهنانه که در دست است هر جا که کرد نوشته شده است در نخسه های جدید تبدیل به گرد شده است
نخسه ی فلورانس شاهنامه قدیمی ترین نخسه ی خطی شاهنامه میباشد حالا بریم ببینم چطور فریدون را تعریف کرده است
... [مشاهده متن کامل]
طهمورث پادشاه پیشدادیان میباشد جد فریدون بزرگ
مثلا فردوسی اومده گفته فریدون ایران را به سه بخش تبدیل کرده
یکیش رم و خاور یعنی روم و سرزمین های خاوری
دومی ترک چین که میشه چین و ترکستان یعنی شرق
سومی دشت کردان و ایران که میشه ایران کنونی که بنام دشت کردان نام برده و ایران هم میشه افغانستان و اطراف آن
حالا در نخسه های نوشته شده دشت گردان و ایران جعل شده
حالا دشت گردان یعنی چی؟
پاسخ به کاربر بیسوادی بنام "طاهری":
کجایِ شاهنامه نوشته فریدون کُرد بوده است؟؟!!
ریشه یابی مزخرف نشانه یِ بیسوادی و نخواندن کتاب است.
ما واژه ای با عنوانِ " دون" به چمِ " دانستن" نداشته و نداریم. "دَن" در زبانِ پارسیِ باستان و " زَن" در زبانِ اوستاییِ کهن و جوان به چمِ "دانستن" بوده است ( ستون 1659 از نبیگ " فرهنگنامه زبان ایرانی کهن" ) . "دون" چیه؟؟
... [مشاهده متن کامل]
نابخردی این است که برپایه واژگان گفتاریِ کوچه بازاری و نَه تازه نوشتاری، بخواهی تاریخ سازی دروغین کنی.
چمِ واژه " فریدون" هیچ پیوندی با " دانستن" هم ندارد.
کجایِ شاهنامه نوشته فریدون کُرد بوده است؟؟!!
ریشه یابی مزخرف نشانه یِ بیسوادی و نخواندن کتاب است.
ما واژه ای با عنوانِ " دون" به چمِ " دانستن" نداشته و نداریم. "دَن" در زبانِ پارسیِ باستان و " زَن" در زبانِ اوستاییِ کهن و جوان به چمِ "دانستن" بوده است ( ستون 1659 از نبیگ " فرهنگنامه زبان ایرانی کهن" ) . "دون" چیه؟؟
... [مشاهده متن کامل]
نابخردی این است که برپایه واژگان گفتاریِ کوچه بازاری و نَه تازه نوشتاری، بخواهی تاریخ سازی دروغین کنی.
چمِ واژه " فریدون" هیچ پیوندی با " دانستن" هم ندارد.
فریدون یک اسم کردی میباشد
شاهنامه هم این گفته را تصدیق میکنه که فردیدون کرد بوده است
فری ( فره ) معنی زیاد
دون یعنی دانستن
فریدون یعنی کسی که زیاد می داند
شاهنامه هم این گفته را تصدیق میکنه که فردیدون کرد بوده است
فری ( فره ) معنی زیاد
دون یعنی دانستن
فریدون یعنی کسی که زیاد می داند
Zahak : ضحاک : این نام به دو شکل نوشتاری زیر در اصل و ریشه به زبان فارسی بوده است و نه عربی.
الف : زِ آهک : یعنی آفریده شده از آهک ( سفید رنگ ) در مقایسه با خاک گندمی رنگ که گویا آدم تورائی در باغ بهشت از آن آفریده شده بوده باشد.
... [مشاهده متن کامل]
ب : زِ آه اک : به این معنا که به هنگام آفریده شدن، آه کوچک یا ناچیزی در تن او دمیده شده است نسبت به آه قوی که گویا در کالبد آدم دمیده شده باشد.
اما نکته مهم برای ما ایرانیان امروز و آینده در رابطه با محتوای کتب دینی و حماسی این است که بدانیم و آگاه و بیدار و هوشیار باشیم که داستان بابا آدم و ننه حوای ادیان به اصطلاح توحیدی - ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام یک افسانه تخیلی و توهمی بیش نمی باشد و محتوای آن از طرف خداوند متعال در قالب وحی به گوش سر سرایندگان آن ابلاغ نشده است. نکته مهم دیگر این است که شریعت راستین و حقیقی و واقعی خداوند متعال هرگز آئین و دین و مذهب و ایدئولوژی و فرقه و حلقه نبوده و نمی باشد بلکه علم و در راس آن علوم طبیعی و تجربی و ریاضی هم محض و هم کاربردی بهمراه فن آوری های مفید صنعتی و خلاقیت های مدرن هنری و از همه نکات مهمتر اینکه خداوند متعال در طول تاریخ پیدایش انسان روی کره زمین تاکنون هیچ انسان هایی را در بین اقوام یهود و عرب و عجم و هیچ قوم دیگری تحت عناوین سوشیان و منجی و ناجی و نبی و پسر و رسول و ولی و هرگونه عنوان دیگری برای تربیت و هدایت بشر انتخاب و اعزام و ارسال ننموده و در گوش سر هیچ انسانی یک جمله یا جملاتی را تحت عنوان آیه و آیات نجوا و زمزمه نکرده است چه بطور مستقیم و بدون واسطه و چه غیر مستقیم یا باواسطه. نکته مهم دیگر این است که یکتا پرستی از طرف خداوند متعال نمی باشد بلکه برخاسته از دل و زمینه های غنی و حاصلخیز آئین های بت پرستی بوده و فرزند راستین و وارث بر حق و ادامه دهنده راه و کمال نهائی آنها است.
بسی رنج برده در آن سال سی
عجم را زنده کرده بدان پارسی
شاید خراب کرده آن زیبا فارسی
شیخ طوس ابوالقاسم فردوسی
الف : زِ آهک : یعنی آفریده شده از آهک ( سفید رنگ ) در مقایسه با خاک گندمی رنگ که گویا آدم تورائی در باغ بهشت از آن آفریده شده بوده باشد.
... [مشاهده متن کامل]
ب : زِ آه اک : به این معنا که به هنگام آفریده شدن، آه کوچک یا ناچیزی در تن او دمیده شده است نسبت به آه قوی که گویا در کالبد آدم دمیده شده باشد.
اما نکته مهم برای ما ایرانیان امروز و آینده در رابطه با محتوای کتب دینی و حماسی این است که بدانیم و آگاه و بیدار و هوشیار باشیم که داستان بابا آدم و ننه حوای ادیان به اصطلاح توحیدی - ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام یک افسانه تخیلی و توهمی بیش نمی باشد و محتوای آن از طرف خداوند متعال در قالب وحی به گوش سر سرایندگان آن ابلاغ نشده است. نکته مهم دیگر این است که شریعت راستین و حقیقی و واقعی خداوند متعال هرگز آئین و دین و مذهب و ایدئولوژی و فرقه و حلقه نبوده و نمی باشد بلکه علم و در راس آن علوم طبیعی و تجربی و ریاضی هم محض و هم کاربردی بهمراه فن آوری های مفید صنعتی و خلاقیت های مدرن هنری و از همه نکات مهمتر اینکه خداوند متعال در طول تاریخ پیدایش انسان روی کره زمین تاکنون هیچ انسان هایی را در بین اقوام یهود و عرب و عجم و هیچ قوم دیگری تحت عناوین سوشیان و منجی و ناجی و نبی و پسر و رسول و ولی و هرگونه عنوان دیگری برای تربیت و هدایت بشر انتخاب و اعزام و ارسال ننموده و در گوش سر هیچ انسانی یک جمله یا جملاتی را تحت عنوان آیه و آیات نجوا و زمزمه نکرده است چه بطور مستقیم و بدون واسطه و چه غیر مستقیم یا باواسطه. نکته مهم دیگر این است که یکتا پرستی از طرف خداوند متعال نمی باشد بلکه برخاسته از دل و زمینه های غنی و حاصلخیز آئین های بت پرستی بوده و فرزند راستین و وارث بر حق و ادامه دهنده راه و کمال نهائی آنها است.
بسی رنج برده در آن سال سی
عجم را زنده کرده بدان پارسی
شاید خراب کرده آن زیبا فارسی
شیخ طوس ابوالقاسم فردوسی
Faraydun با تلفظ فرای دون . فرا به معنای بالا یا ماوراء و دون به معنای پائین. لذا فریدون در اصل و ریشه به معنای انسان بالایی یا ماورائی بوده است یعنی برتر از دون ها یا پائینی ها. Pharao با تلفظ فرا او
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
لقب و عنوان فرمانروایان مصر از دو کلمه فارسی ساخته شده به معنای او بالایی یا ماورائی و منظور خدای روی زمین بوده است. خدای مردگان و یا خدای زیر زمینی مصریان Osiri با تلفظ اوزیری به معنای او زیرین یا پائینی ( در مقایسه با او بالائی ) . در قرآن فرااو به فرعون و اُزیری به عزیری تبدیل شده اند ( و نام فرمانروایان سرزمین های دیگر و نام سرزمین ها منجمله مصر ( اجیبت ) و نام حکیمان قوم یهود به اصطلاح انبیاء که بیشتر به زبان فارسی بوده اند، به این دلیل و علت تغییر یافته اند که مسیر حسی و فکری و خیالی متفکرین و اندیشمندان و خیالپردازان پارسی زبان اواخر دوران امپراتوری ساسانی و آیندگان آنانرا بسوی ظلمت و جهل هدایت نمایند تا به ریشه های فارسی و معانی اصلی آن نام ها و عنوان ها پی نبرند. حال یا به امر و خواست خداوند متعال و ابلاغ کلام وی در قالب وحی و توسط جبرائیل رسیده به گوش سر مبارک پیامبر اسلام و یا به خواست و حکمت و سیاست و دور اندیشی و آینده نگری حکیمان و عارفان قوم عرب و در راس آنان ابوالقاسم محمد بن عبدالله به عنوان برجسته ترین حکیم و عارف و ادیب و سیاستمدار قوم عرب در کلیه ادوار گذشته و آینده تا قیامت در بین قوم عرب. در این زمینه قضاوت های برتر را به عهده خوانندگان گرامی می سپارم.
فریدون در زبان کُردی به معنای عالم؛ دانشمند و کسی که بیشتر می داند است؛ فری ( فرَه ) به معنی خیلی زیاد و دون به معنی دانستن و فهمیدن
ـــــــــــــــــــــــ
فریدون
▪در اوستا قهرمانی است که شخصیتی نیمه خدایی دارد و لقب او اژدهاکُش است. او پسر آبتین ( اثفیان ) است، دومین کسی که هوم را مطابق آیین می فشارد و این موهبت بدو می رسد که پسری چون فریدون داشته باشد. فریدون کسی است که بر ضحاک غالب می شود، ولی او را نمی کُشد بلکه در بند می کند؛ زیرا اورمزد به او هشدار می دهد که اگر ضحاک را بکشد، زمین پر از مار و کژدم و چلپاسه و وزغ و مور خواهد شد. پیروزی فریدون بر ضحاک او را به مقام پیروزمندترین مردمان ( بجز زردشت ) می رساند و این پیروزی به فریدون این فرصت را می دهد که بخشی از فرّه جم را که گریخته به دست آورد.
... [مشاهده متن کامل]
فریدون در متن های پهلوی با دیوان مازندر نیز روبه رو می شود و چنان با آنان نبرد می کند که چون دم بیرون می دهد از بینی راست او تگرگ به سردی زمستان و از بینی چپ او سنگ به بزرگی خانه ای بر سر دیوان فرو می بارد و آنان را به شکل سنگ در می آورد.
در شاهنامه، فریدون از نژاد جمشید است و پدرش از قربانیان ضحاک. مادرش فرانَک او را دور از چشم ضحاک به کمک گاو ناموری به نام �بَرمایه� یا �پُرمایه� در بیشه ای می پروراند تا زمانی که کاوه با مردمان به سوی فریدون می روند و او را به نبرد با ضحاک می کشانند. او چرم پارهٔ کاوه را با پرنیان و زر و گوهر می آراید و آن را درفشِ کاویانی نام می نهد و به کین خواهی برمی خیزد. برادران فریدون به فرمان او پیشه وران را وامی دارند که گرزی برای او تهیه کنند که بالای آن شکل سرگاوی باشد. چون گرز گاوسر آماده می شود، فریدون روی به کاخ ضحاک می نهد. فرستاده ای ایزدی راز گشودن
طلسم های ضحاک را به او می آموزد. سرانجام فریدون وارد کاخ می شود و از شبستان ضحاک که خوبرویان در آنجا گرفتار هستند شهرنواز و ارنواز، دختران جمشید را نجات می دهد. هنگامی که سرانجام با ضحاک روبه رو می شود گرز گاوسر را بر سر او می کوبد و چون پیک ایزدی او را از کشتن ضحاک باز می دارد، با بندی که از چرم شیر فراهم می کند دست و پای ضحاک را می بندد و در غاری در دماوند او را زندانی می کند. سپس فریدون بر تخت می نشیند و داد و دهش می کنند. برخی جشن مهرگان را یادبودی از به تخت نشستن فریدون می دانند.
فریدون پس از غلبه بر ضحاک برای آخرین بار با دیوان روبه رو می شود، یا به عبارت دیگر با غول ها مبارزه می کند و پس از این مبارزه، همه چیز به اندازه های انسانی سوق داده می شود.
فریدون در ادبیات ایران با نوعی جادوگری و پزشکی نیز ارتباط دارد و همیشه مقبولیتی عامه داشته است؛ هرچند که در متن های پهلوی جزء گناهکاران محسوب شده و حتی آمده است که او نخست بی مرگ آفریده شده بود، ولی به دلیل ارتکاب گناه میرا شده است.
تاریخ اساطیری ایران
استاد دکتر ژاله آموزگار، صص۵۴–۵۳
فریدون
▪در اوستا قهرمانی است که شخصیتی نیمه خدایی دارد و لقب او اژدهاکُش است. او پسر آبتین ( اثفیان ) است، دومین کسی که هوم را مطابق آیین می فشارد و این موهبت بدو می رسد که پسری چون فریدون داشته باشد. فریدون کسی است که بر ضحاک غالب می شود، ولی او را نمی کُشد بلکه در بند می کند؛ زیرا اورمزد به او هشدار می دهد که اگر ضحاک را بکشد، زمین پر از مار و کژدم و چلپاسه و وزغ و مور خواهد شد. پیروزی فریدون بر ضحاک او را به مقام پیروزمندترین مردمان ( بجز زردشت ) می رساند و این پیروزی به فریدون این فرصت را می دهد که بخشی از فرّه جم را که گریخته به دست آورد.
... [مشاهده متن کامل]
فریدون در متن های پهلوی با دیوان مازندر نیز روبه رو می شود و چنان با آنان نبرد می کند که چون دم بیرون می دهد از بینی راست او تگرگ به سردی زمستان و از بینی چپ او سنگ به بزرگی خانه ای بر سر دیوان فرو می بارد و آنان را به شکل سنگ در می آورد.
در شاهنامه، فریدون از نژاد جمشید است و پدرش از قربانیان ضحاک. مادرش فرانَک او را دور از چشم ضحاک به کمک گاو ناموری به نام �بَرمایه� یا �پُرمایه� در بیشه ای می پروراند تا زمانی که کاوه با مردمان به سوی فریدون می روند و او را به نبرد با ضحاک می کشانند. او چرم پارهٔ کاوه را با پرنیان و زر و گوهر می آراید و آن را درفشِ کاویانی نام می نهد و به کین خواهی برمی خیزد. برادران فریدون به فرمان او پیشه وران را وامی دارند که گرزی برای او تهیه کنند که بالای آن شکل سرگاوی باشد. چون گرز گاوسر آماده می شود، فریدون روی به کاخ ضحاک می نهد. فرستاده ای ایزدی راز گشودن
طلسم های ضحاک را به او می آموزد. سرانجام فریدون وارد کاخ می شود و از شبستان ضحاک که خوبرویان در آنجا گرفتار هستند شهرنواز و ارنواز، دختران جمشید را نجات می دهد. هنگامی که سرانجام با ضحاک روبه رو می شود گرز گاوسر را بر سر او می کوبد و چون پیک ایزدی او را از کشتن ضحاک باز می دارد، با بندی که از چرم شیر فراهم می کند دست و پای ضحاک را می بندد و در غاری در دماوند او را زندانی می کند. سپس فریدون بر تخت می نشیند و داد و دهش می کنند. برخی جشن مهرگان را یادبودی از به تخت نشستن فریدون می دانند.
فریدون پس از غلبه بر ضحاک برای آخرین بار با دیوان روبه رو می شود، یا به عبارت دیگر با غول ها مبارزه می کند و پس از این مبارزه، همه چیز به اندازه های انسانی سوق داده می شود.
فریدون در ادبیات ایران با نوعی جادوگری و پزشکی نیز ارتباط دارد و همیشه مقبولیتی عامه داشته است؛ هرچند که در متن های پهلوی جزء گناهکاران محسوب شده و حتی آمده است که او نخست بی مرگ آفریده شده بود، ولی به دلیل ارتکاب گناه میرا شده است.
تاریخ اساطیری ایران
استاد دکتر ژاله آموزگار، صص۵۴–۵۳
فریدون = فره دان، ، ، فره در کردی یعنی زیاد، دان یعنی دانش، ، ، یعنی کسی که علم و آگاهی زیادی دارد
فر به معنی شکوه و ایدون یعنی اینچنین
به معنی باشکوه و امپراطور و با عظمت
به معنی باشکوه و امپراطور و با عظمت
فَریدون از دو بن تشکیل شده است: فرَ دون. فر به معنای شکوه و جلال و مجازا عنوان شاه و ملکه بوده است. دون هم به معنای بازگشت به دنیا است. دونادون معنای تناسخ می دهد. پس فریدون میشود شاه بازگشته . فریدون
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
در اول بهار از مادرش فرانک ( ملکه آفریینده گیاه ) زاده میشود و با اژدهای زیر خاک ( ضحاک ) مبارزه میکند.
نامی است فارسی و پسرانه، اوستایی آن " تریتا" است ، ( تری ) ( three ) به معنی سومین، گویا در آغاز ، به پسر سوم خانواده، تریتا یا فریدون ( سه این چنین ) می گفته اند.
فریدون از شاه هان کیانی از تمدن جیحون در شمال افغانستان بوده
فریدون از دوهجا تشکیل یافته الف: فری= به معنی فرعی کننده یک اصل، تقسیم کننده. ب� دون= دنیا . بنابراین فریدون یعنی تقسیم کننده دنیا ( به سه سهم ) امّا منظور اصلی ازاین نام معنای مجازی آن است ومعنی اصلی فریدون = زینت دهنده ونظم دهنده جهان . و فریدون به زبان امروز ی یعنی حاکم عدالت خواه
... [مشاهده متن کامل]
معنی دیگر فریدون= فراتر ین وبرترین دنیا . که به زبان امروزی یعنی سرور عالَم، بهترین پادشاه جهان
... [مشاهده متن کامل]
معنی دیگر فریدون= فراتر ین وبرترین دنیا . که به زبان امروزی یعنی سرور عالَم، بهترین پادشاه جهان
یکی از پاد شاهان پیشدادی که بر ضحاک ( ماردوش ) چیره شد و او را به زنجیر کشید
وی فرزند ابتین و فرانک بوده و پادشاهی که پیش از ضحاک بوده جمشید نام داشته
جمشید برادر ابتین و عموی فریدون بوده.
وی فرزند ابتین و فرانک بوده و پادشاهی که پیش از ضحاک بوده جمشید نام داشته
جمشید برادر ابتین و عموی فریدون بوده.
یاد فریدون فرخزاد شهید راه آزادی بخیر باد ابرمردی که جانش را در راه بیداری و آگاه کردن مردم فدا کرد.
فریدون همچنین در شاهنامه ضحاک ماربدوش را شکست میدهد و من میدانم در روزی نزدیک فریدون ها و کاوه ها ایران را از بند ضحاک ( خامنه ای ) نجات خواهند داد. آنروز نزدیک است.
فریدون همچنین در شاهنامه ضحاک ماربدوش را شکست میدهد و من میدانم در روزی نزدیک فریدون ها و کاوه ها ایران را از بند ضحاک ( خامنه ای ) نجات خواهند داد. آنروز نزدیک است.
فریدون=مرد، عاشق، فروتن، زیبا، خوش تیپ، و. . . واقعا اسم زیبایست ممنونم از مادر پدرم که اسم فریدون برام انتخاب کردن💞💞💞💞💞
فریدون - مرد
فریدون :فریدون در زیبا شناسی ادبی و شعر و ادبیات نماد و مظهر عدل و ظلم ستیزی و ضحاک ، مظهر ستمگری است.
می که فریدون نکند با تو نوش
رشته ی ضحاک بر آرد ز دوش
یعنی : اگر فریدون باده را بیاد تو نخورد مار ضحاک از دوشش بر آمده و او را هلاک می کند.
... [مشاهده متن کامل]
شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۲۲۴.
می که فریدون نکند با تو نوش
رشته ی ضحاک بر آرد ز دوش
یعنی : اگر فریدون باده را بیاد تو نخورد مار ضحاک از دوشش بر آمده و او را هلاک می کند.
... [مشاهده متن کامل]
شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۲۲۴.
در زبان پهلوی فرتن ، یکی از بزرگان داستانی مشترک اقوام هند و ایرانی است. ( از حاشیه ٔ برهان چ معین ) . پادشاهی است معروف که ضحاک را دربند کرد. ( برهان ) . برابر شاهنامه ٔ فردوسی فریدون پسر آتبین نامی است
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
که برابر گفته حکیم توس از نسل جمشید بوده است. فریدون پس از آنکه مادرش فرانک بدو می گوید که پدرش بدست گماشته های ضحاک کشته شده است با پشتیبانی کاوه آهنگر که مردم را علیه ضحاک شورانیده است علیه ضحاک قیام می کند و با دستیاری کاوه ٔ آهنگر، ضحاک را دستگیر و در کوه دماوند زندانی می کند و از آنجا که کاوه مقام شاهی را که از طرف مردم به او پیشنهاد می شود نمی پذیرد، به پادشاهی ایران می رسد. فریدون در پایان عمر قلمرو وسیع خود را میان پسرانش سلم و تور و ایرج تقسیم می کند و ایران را به ایرج می سپارد. سلم و تور توطئه می کنند و ایرج را به قتل می رسانند. و جنازه ٔ ایرج را نزد پدر می آوردند و فریدون مقام ایرج را به پسرش، منوچهر، که پس از کشته شدن ایرج از کنیزی متولد می شود می دهد و منوچهر پس از آنکه بزرگ می شود به جنگ عموهای خود سلم و تور می رود و آنها را از میان برمی دارد و بدین ترتیب بنیان جنگهای ایران و توارن نهاده می شود. فریدون در پایان سلطنت پانصد ساله ٔ خود تاج شاهی را بر سر منوچهر می گذارد و از این جهان رخت برمی بندد. فریدون در ادبیات فارسی بعنوان مظهر نیگوکاری مورد تشبیه قرار گرفته است.
فریدون یکی از اسم های پادشاهان ایران است. فریدون در لغت میتوان به معنای پاک و ناب نام برد.
فریدون یکی از اسم هایست تک و خوشگل که دخترا هم خیلی این اسمو دوست دارند.
فریدون یکی از اسم هایست تک و خوشگل که دخترا هم خیلی این اسمو دوست دارند.
غار فریدون. اصفهان - جرقویه سفلی - غاری در کوههای مابین جرقویه وشهرضا - گنج*
پاک سرشت
فریدون و فرخ فرشته نبود.
ز مشک ز انبر شرشته نبود
ز مشک ز انبر شرشته نبود
فریدون= فر ایدون = جاودانه
نام یکی از شخصیت های شاهنامه. نیکوکار. . . . .
تنها روزی ده سه گانه
چشمه پهن فریدون. گیلانغرب. کلهر. کرمانشاهان
روستای از توابع گیلانغرب کرمانشاه هست. به اسم یکی از کدخدیان بزرگ ایل سیاسیاه کلهر در غرب ایران می باشد.
شخصیتی اصیل واریایی بوده. . .
درود. . .
فرید ون=بی مانند بی مثال
اسم های هم اوا
[[فرهاد]] [[فرزین]] [[فرزاد ]]
[[فرهاد]] [[فرزین]] [[فرزاد ]]
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٦)