[ویکی فقه] غایت مندی آفرینش. یکی از معانی حکمت، غایتمند بودن فعل است. غایتمندی فعل یکی از ویژگی های فاعل حکیم است. آن دسته از متکلمان که به اصل حسن و قبح عقلی اعتقاد داشته و عدل و حکمت الهی را براساس این اصل تفسیر کرده اند، بر غایتمند بودن آفرینش تاکید ورزیده اند و بر این عقیده اند که افعال خداوند معلل به غایات است. ولی منکران حسن و قبح عقلی معلل بودن افعال خداوند به غایات را مردود دانسته اند.
دلیل متکلمان عدلیه بر غایتمند بودن افعال الهی این است که فعل بدون غایت (تفاوت غایت و غرض در این است که غرض اخص از غایت است و عبارت است از غایت فعل فاعلی که دارای اختیار است.) و غرض عبث و قبیح است، و خداوند از فعل قبیح پیراسته است. چنان که محقق طوسی گفته است: «و نفی الغرض یستلزم العبث».
← اشکال بر استدلال مذکور
نکته ای که ممکن است منشا اشتباه منکران غایتمندی جهان شده باشد این است که میان غایت فعل و غایت فاعل تفکیک نکرده اند، و این دو را ملازم با یکدیگر دانسته اند، در حالی که چنین نیست، غایتمندی فعل اعم از غایتمندی فاعل است، یعنی هرگاه فاعل غایتمند باشد، فعل او نیز غایتمند خواهد بود. ولی عکس آن کلیت ندارد. می توان فرض کرد که فاعل غنی بالذات است و هستی او غایتی ورای خود ندارد، ولی فعل او غایتمند است. یعنی برخی از افعالش غایت برخی دیگر از افعال او است، هر چند برای مجموعه افعال او، غایتی ورای او وجود نخواهد داشت، در هر حال، فعل غایتمند است خواه غایت آن، ذات فاعل باشد، و خواه چیزی دیگر.
نظریه تفتازانی در غایتمندی آفرینش
یکی از متکلمان اشعری در این مسئله نظریه سومی را برگزیده است، یعنی معلل بودن افعال خداوند به غایات را به صورت فی الجمله پذیرفته ولی به صورت بالجمله انکار کرده است. سعد الدین تفتازانی در این باره چنین گفته است: «حق این است که تعلیل برخی از افعال به ویژه احکام شرعی به مصالح و حکمت ها مطلبی است آشکار، مانند وجوب حدود و کفارات، و حرمت مسکرات، و مانند آن، چنان که نصوص دینی نیز بر این مطلب گواهی می دهد. قرآن کریم فرموده است: «ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون». «من اجل ذلک کتبنا علی بنی اسرائیل». «فلما قضی زید منها وطرا زوجناکها لکیلا یکون علی المؤمنین حرج». ولی تعمیم این مطلب و این که هیچ یک از افعال خداوند خالی از غایت و غرض نیست، محل بحث و تامل است». یادآور می شویم، مسئله غایتمندی افعال خداوند، از مسائل تعبدی نیست، تا به مواردی که در نصوص دینی آمده است، بسنده شود، بلکه مسئله ای است عقلی، و احکام عقلی غیرقابل تخصیص است.
دیدگاه حکماء در غایتمندی
...
دلیل متکلمان عدلیه بر غایتمند بودن افعال الهی این است که فعل بدون غایت (تفاوت غایت و غرض در این است که غرض اخص از غایت است و عبارت است از غایت فعل فاعلی که دارای اختیار است.) و غرض عبث و قبیح است، و خداوند از فعل قبیح پیراسته است. چنان که محقق طوسی گفته است: «و نفی الغرض یستلزم العبث».
← اشکال بر استدلال مذکور
نکته ای که ممکن است منشا اشتباه منکران غایتمندی جهان شده باشد این است که میان غایت فعل و غایت فاعل تفکیک نکرده اند، و این دو را ملازم با یکدیگر دانسته اند، در حالی که چنین نیست، غایتمندی فعل اعم از غایتمندی فاعل است، یعنی هرگاه فاعل غایتمند باشد، فعل او نیز غایتمند خواهد بود. ولی عکس آن کلیت ندارد. می توان فرض کرد که فاعل غنی بالذات است و هستی او غایتی ورای خود ندارد، ولی فعل او غایتمند است. یعنی برخی از افعالش غایت برخی دیگر از افعال او است، هر چند برای مجموعه افعال او، غایتی ورای او وجود نخواهد داشت، در هر حال، فعل غایتمند است خواه غایت آن، ذات فاعل باشد، و خواه چیزی دیگر.
نظریه تفتازانی در غایتمندی آفرینش
یکی از متکلمان اشعری در این مسئله نظریه سومی را برگزیده است، یعنی معلل بودن افعال خداوند به غایات را به صورت فی الجمله پذیرفته ولی به صورت بالجمله انکار کرده است. سعد الدین تفتازانی در این باره چنین گفته است: «حق این است که تعلیل برخی از افعال به ویژه احکام شرعی به مصالح و حکمت ها مطلبی است آشکار، مانند وجوب حدود و کفارات، و حرمت مسکرات، و مانند آن، چنان که نصوص دینی نیز بر این مطلب گواهی می دهد. قرآن کریم فرموده است: «ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون». «من اجل ذلک کتبنا علی بنی اسرائیل». «فلما قضی زید منها وطرا زوجناکها لکیلا یکون علی المؤمنین حرج». ولی تعمیم این مطلب و این که هیچ یک از افعال خداوند خالی از غایت و غرض نیست، محل بحث و تامل است». یادآور می شویم، مسئله غایتمندی افعال خداوند، از مسائل تعبدی نیست، تا به مواردی که در نصوص دینی آمده است، بسنده شود، بلکه مسئله ای است عقلی، و احکام عقلی غیرقابل تخصیص است.
دیدگاه حکماء در غایتمندی
...
wikifeqh: غایت_مندی_آفرینش