عیب جویی

/~eybjuyi/

مترادف عیب جویی: انتقاد، ایراد، تنقید، خرده گیری، نکته گیری

متضاد عیب جویی: عیب پوشی

برابر پارسی: نکوهش، خرده گیری

معنی انگلیسی:
faultfinding, personalities, knock, blame, captiousness, criticism, reproach, fault-finding

لغت نامه دهخدا

عیب جویی. [ ع َ / ع ِ ] ( حامص مرکب ) عمل عیبجو. ایراد عیب ها و خطاهای دیگران. ( از ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ) :
نه کم زآیینه ای در عیب جویی
به آیینه رها کن سخت رویی.
نظامی.
|| تفحص معایب دیگران. ( فرهنگ فارسی معین ). || نکته گیری و نکته سنجی و خرده گیری. ( از ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

۱ - تفحص معایب دیگران . ۲ - ایراد عیبها و خطاهای دیگران . ۳ - نکته گیری خرده گیری .

فرهنگ عمید

تفحص عیب و خطای دیگران، نکته گیری، خرده گیری.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] عیب جویی یکی از رذایل اخلاقی است که قرآن با تعبیرهای مختلف از آن نهی کرده و عیب جو را مورد نکوهش قرار داده است.
"عیب" در لغت به معنی کمبود در ذات چیزی یا صفتش می باشد و در مقابل آن صحت و سلامتی است. عیب پوشی نقطه مقابل تجسس و عیب جویی است و در فضیلت و شرافت آن همین بس که یکی از اوصاف خدای سبحان است. (خداوند ستارالعیوب می باشد.)
دلائل عیب جویی
ریشه و اساس پیدایش این صفت مذموم در دل انسان از دیدگاه علم اخلاق می تواند موارد زیر باشد:
عداوت و حسد
اعمال و افکار انسان چه خوب و چه بد، هم بر خودش تأثیر گذار است و هم بعضاً بر دیگران و اجتماع، عیب جویی نیز به عنوان یک بیماری اخلاقی آثاری شوم و منفی بر خود عیب جو و بر دیگران دارد.
← رسوایی عیب جو
...

[ویکی شیعه] عیب جویی تفحص و جست وجوی عیوب دیگران و بیان آن عیوب در حضور یا پشت سر کسی است. هدف عیب جو از نسبت دادن نقص و عیب به دیگران سرزنش، تحقیر، آبروریزی، مسخره کردن و... است. اصطلاح فارسی عیب جویی با برخی از تعابیر قرآنی مانند لُمَزَه و هُمَزَه و بعضی گناهان مانند غیبت، سخن چینی و تجسس اشتراک و نزدیکی معنایی دارد. عیب جویی از رذایل اخلاقی و حرام است مگر توسط مظلوم درباره ستمگر. در قرآن برخی از زمینه های این صفت مانند بخل، گناه، کفر و ثروت اندوزی ذکر شده و در روایات نیز با تعبیرهای گوناگون به پرهیز از عیب جویی و گناهان مرتبط با آن تأکید گردیده و به بعضی از عواقب آن مانند رسواشدن، دچار شدن به همان عیب، نزدیک شدن به کفر و عذاب در دنیا و آخرت اشاره شده است. عیب جویی در ادبیات فارسی نیز بازتاب داشته است.
«عیب جویی» اصطلاحی فارسی و به «تفحص و جست وجوی معایب، خطاها، گناهان و بدی های دیگران و آشکارسازی آن» معنا شده است. برخی فرهنگ ها انگیزه و هدف عیب جویی را سرزنش، تحقیر یا بی اعتبار کردن شخص دانسته اند.
در زبان عربی «عیب» به معنای وجود نقص و اشکال در اصل و ذات یا صفات است. از ریشه عیب، یک بار در قرآن در داستان خضر و موسی استفاده شده است؛ در آیه ۷۹ سوره کهف که خضر می گوید: «أَمَّا السَّفِینَةُ فَکَانَتْ لِمَسَاکِینَ یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِیبَهَا»؛ یعنی کشتی آن بینوایان را معیوب کردم. قرآن برای شرح و توضیح عیب جویی، از دسته ای از واژگان و مشتقات آنها مانند «ضَحک»، «لَمْز»، «غَمْز»، «هَمْز»، «سُخره»، «جَهْر بِالسّوء»، «نَبْز» بهره گرفته است.

مترادف ها

reproach (اسم)
سب، ننگ، سرزنش، مذمت، رسوایی، ملامت، طعنه، عیب جویی، توبیخ، سرکوفت

denunciation (اسم)
اتهام، عیب جویی، شکایت، بد گویی، چغلی

criticism (اسم)
انتقاد، عیب جویی، نقد ادبی، نکوهش، نقدگری

cavil (اسم)
عیب جویی، خرده گیری

knock (اسم)
ضربت، مشت، صدای تغ تغ، درزدن، عیبجویی

فارسی به عربی

لوم
دقة , نقد

پیشنهاد کاربران

عیب جویی: تفحص نقص .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 230 ) .

بپرس