[ویکی فقه] عبدالواسع قندهاری معروف به آخوندزاده از علما و ادبای برجسته اصلاح طلب و مبارز افغانستان در قرن چهاردهم هجری بوده است.
وی پسر مولوی عبدالرئوف قندهاری و برادر عبدالرب قندهاری بود و در حدود ۱۲۹۰ ق در قندهار به دنیا آمد. پدرش از علمای برجسته دوره امیرعبدالرحمن خان (۱۲۹۷-۱۳۱۹ق) و امیر حبیب الله خان (۱۳۱۹-۱۳۳۷ق) و رئیس «انجمن سراج الاخبار» (تاسیس ۱۳۲۳/ ۱۹۰۵) بود. عبدالواسع تحت تربیت پدرش پرورش یافت و خود در شمار علمای برجسته روزگارش درآمد. به نوشته عبدالحکیم رستاقی در چراغ انجمن، وی «از جمله علمای متبحر عصر حاضر افغانستان بود. نهایت دراک و حساس و نقاد به شمار می رفت. در بلاغت و فصاحت نظیر نداشت. حسن بیانش مهیج دل ها بود… و در علم ادب و قرائت کامل با ادای تجوید، سرآمد اقران گفته می شد».
فعالیت سیاسی
وی در اواخر دوره امیر حبیب الله خان، «سر رشته دار» مکاتب ابتدایی قندهار شد و در جنگ های استقلال افغانستان در ۱۳۳۷ ق/ ۱۹۱۹ بر ضد نیروهای انگلیسی شرکت داشت. پس از جلوس امیر امان الله خان (۱۳۳۷-۱۳۴۸ق) از قندهار به کابل فراخوانده شد و با همکاری کسانی چون بدری بیگ ترک، در تنظیم و تدوین قوانین جدید شرکت جست، چنانکه در بیشتر قوانینی که پس از ۱۲۹۹ ش با امضای پادشاه نشر یافته، امضای «خادم العلماء محمد عبدالواسع قندهاری» نیز دیده می شود. وی در این دوره در تاسیس مکتب قضات حکام هم کوشید و استاد شرعیات آن بود (۱۳۰۰) غبار، درباره نقش عبدالواسع در تنظیم و تدوین قوانین قضایی، می نویسد: «(پیش از دوره امان الله خان) قاضی خودش را در مورد جزایی قبلا مختار و فعال مایشاء می دانست، و اسلحه تعزیر در دست او به شکل یک آلت برنده اما کشدار قرار داشت، زیرا جزای قبل از وقوع جرم ثابت و معینی، بلکه در اختیار قاضی و تشخیص و قناعت شخصی او بود. قاضی می توانست در یک جرم، مرتکبین را نظر به ظواهر امر و مقام اجتماعی او از گوش کشیدن تا اعدام، هرگونه که بخواهد محکوم نماید. شاه امان الله خان به دستیاری یک عده فقهای متجدد که در راس آنها مولوی عبدالواسع خان قندهاری قرار داشت، به وسیله تصنیف دو جلد کتاب موسوم به تمسک القضاه امانیه این اختیارات وسیع قاضی را محدود و تعزیر را به تقدیر مبدل نمود، یعنی تمسک القضاه را به شکل قانون مستقل و مدون جزایی درآورد که مجازات هر جرمی در مواد آن تصریح و معین شده باشد». مولوی عبدالواسع روزهای جمعه در مسجد «پل خشتی» در حضور تعداد زیادی از نمازگزاران سخنرانی می کرد. وی در یکی از سخنرانی های خود در تفسیر آیه «اطیعوالله و اطیعوالرسول و اولی الامر منکم» گفت: «ای مردم، از علمای روشنفکر اطاعت کنید، زیرا ما علم داریم بر اینکه چگونه مردم را به راه خیر و صلاح هدایت نماییم و از فحشا و منکر بر حذر داریم». امیر امان اله خان (۱۳۳۷-۱۳۴۷ق)، پادشاه افغانستان پس از اطلاع او احضار کرد و در صدد تنبیه او برآمد اما وی با شجاعت اخلاقی خاص خود، با ارائه دلایل محکم از نظرات خود دفاع کرد و امیر را نیز قانع نمود.
فعالیت علمی، اجتماعی
در آبان ۱۳۰۱، «انجمن ترویج زبان پشتو» را افتتاح کرد و کتابی درباره صرف و نحو زبان پشتو انتشار داد. سال بعد رئیس محاکمات بود. در لویه جرگه (مجلس بزرگ) پغمان که به ریاست امیرامان الله خان در ۱۳۰۳ ش تشکیل شد، مولوی عبدالواسع از عدم فعالیت و دقت وزیر داخله و وزیر معارف وقت انتقاد کرد، اما پیش از آن که وزیران مربوطه به او پاسخ دهند شاه به او اعتراض کرد و انتقادش را از روی انگیزه شخصی دانست. در ۱۳۰۵ پس از ایراد خطابه ای درباره اولو الامر، ظاهرا به اتهام تحریک بر ضد پادشاه (امان الله خان)، متهم و دستگیر و زندانی شد. پس از یک سال از زندان آزاد گردید و به قندهار رفت. در شورش ۱۳۰۷ به رهبری بچه سقا معروف به حبیب الله، فتوایی به طرفداری از امان الله خان صادر کرد. به همین سبب در اردیبهشت ۱۳۰۸ در قندهار دستگیر و به کابل فرستاده شد. وی در پاسخ به بچه سقا که دلیل فتوا از او پرسید گفت: شما چون دزد و غاصب سلطنت هستید، باید شرعا دستتان بریده شود. بچه سقا از این سخن به خشم آمد و به دستور او در ۱۳۴۸ق/ خرداد ۱۳۰۸ در شیرپور کابل، مولوی عبدالواسع به توپ بسته شد.
آثار و تألیفات
...
وی پسر مولوی عبدالرئوف قندهاری و برادر عبدالرب قندهاری بود و در حدود ۱۲۹۰ ق در قندهار به دنیا آمد. پدرش از علمای برجسته دوره امیرعبدالرحمن خان (۱۲۹۷-۱۳۱۹ق) و امیر حبیب الله خان (۱۳۱۹-۱۳۳۷ق) و رئیس «انجمن سراج الاخبار» (تاسیس ۱۳۲۳/ ۱۹۰۵) بود. عبدالواسع تحت تربیت پدرش پرورش یافت و خود در شمار علمای برجسته روزگارش درآمد. به نوشته عبدالحکیم رستاقی در چراغ انجمن، وی «از جمله علمای متبحر عصر حاضر افغانستان بود. نهایت دراک و حساس و نقاد به شمار می رفت. در بلاغت و فصاحت نظیر نداشت. حسن بیانش مهیج دل ها بود… و در علم ادب و قرائت کامل با ادای تجوید، سرآمد اقران گفته می شد».
فعالیت سیاسی
وی در اواخر دوره امیر حبیب الله خان، «سر رشته دار» مکاتب ابتدایی قندهار شد و در جنگ های استقلال افغانستان در ۱۳۳۷ ق/ ۱۹۱۹ بر ضد نیروهای انگلیسی شرکت داشت. پس از جلوس امیر امان الله خان (۱۳۳۷-۱۳۴۸ق) از قندهار به کابل فراخوانده شد و با همکاری کسانی چون بدری بیگ ترک، در تنظیم و تدوین قوانین جدید شرکت جست، چنانکه در بیشتر قوانینی که پس از ۱۲۹۹ ش با امضای پادشاه نشر یافته، امضای «خادم العلماء محمد عبدالواسع قندهاری» نیز دیده می شود. وی در این دوره در تاسیس مکتب قضات حکام هم کوشید و استاد شرعیات آن بود (۱۳۰۰) غبار، درباره نقش عبدالواسع در تنظیم و تدوین قوانین قضایی، می نویسد: «(پیش از دوره امان الله خان) قاضی خودش را در مورد جزایی قبلا مختار و فعال مایشاء می دانست، و اسلحه تعزیر در دست او به شکل یک آلت برنده اما کشدار قرار داشت، زیرا جزای قبل از وقوع جرم ثابت و معینی، بلکه در اختیار قاضی و تشخیص و قناعت شخصی او بود. قاضی می توانست در یک جرم، مرتکبین را نظر به ظواهر امر و مقام اجتماعی او از گوش کشیدن تا اعدام، هرگونه که بخواهد محکوم نماید. شاه امان الله خان به دستیاری یک عده فقهای متجدد که در راس آنها مولوی عبدالواسع خان قندهاری قرار داشت، به وسیله تصنیف دو جلد کتاب موسوم به تمسک القضاه امانیه این اختیارات وسیع قاضی را محدود و تعزیر را به تقدیر مبدل نمود، یعنی تمسک القضاه را به شکل قانون مستقل و مدون جزایی درآورد که مجازات هر جرمی در مواد آن تصریح و معین شده باشد». مولوی عبدالواسع روزهای جمعه در مسجد «پل خشتی» در حضور تعداد زیادی از نمازگزاران سخنرانی می کرد. وی در یکی از سخنرانی های خود در تفسیر آیه «اطیعوالله و اطیعوالرسول و اولی الامر منکم» گفت: «ای مردم، از علمای روشنفکر اطاعت کنید، زیرا ما علم داریم بر اینکه چگونه مردم را به راه خیر و صلاح هدایت نماییم و از فحشا و منکر بر حذر داریم». امیر امان اله خان (۱۳۳۷-۱۳۴۷ق)، پادشاه افغانستان پس از اطلاع او احضار کرد و در صدد تنبیه او برآمد اما وی با شجاعت اخلاقی خاص خود، با ارائه دلایل محکم از نظرات خود دفاع کرد و امیر را نیز قانع نمود.
فعالیت علمی، اجتماعی
در آبان ۱۳۰۱، «انجمن ترویج زبان پشتو» را افتتاح کرد و کتابی درباره صرف و نحو زبان پشتو انتشار داد. سال بعد رئیس محاکمات بود. در لویه جرگه (مجلس بزرگ) پغمان که به ریاست امیرامان الله خان در ۱۳۰۳ ش تشکیل شد، مولوی عبدالواسع از عدم فعالیت و دقت وزیر داخله و وزیر معارف وقت انتقاد کرد، اما پیش از آن که وزیران مربوطه به او پاسخ دهند شاه به او اعتراض کرد و انتقادش را از روی انگیزه شخصی دانست. در ۱۳۰۵ پس از ایراد خطابه ای درباره اولو الامر، ظاهرا به اتهام تحریک بر ضد پادشاه (امان الله خان)، متهم و دستگیر و زندانی شد. پس از یک سال از زندان آزاد گردید و به قندهار رفت. در شورش ۱۳۰۷ به رهبری بچه سقا معروف به حبیب الله، فتوایی به طرفداری از امان الله خان صادر کرد. به همین سبب در اردیبهشت ۱۳۰۸ در قندهار دستگیر و به کابل فرستاده شد. وی در پاسخ به بچه سقا که دلیل فتوا از او پرسید گفت: شما چون دزد و غاصب سلطنت هستید، باید شرعا دستتان بریده شود. بچه سقا از این سخن به خشم آمد و به دستور او در ۱۳۴۸ق/ خرداد ۱۳۰۸ در شیرپور کابل، مولوی عبدالواسع به توپ بسته شد.
آثار و تألیفات
...
wikifeqh: عبدالواسع_قندهاری