[ویکی فقه] واژه ضرورت ، به معنای لزوم و انفکاک ناپذیری است.
این اصطلاح، در فلسفه در جایی به کار می رود که محمولی (مثل "الف") از موضوعی (مثل "ب")، جدانشدنی و غیرقابل انفکاک باشد. در این صورت، گفته می شود "الف" برای "ب" ضروری است. اگر ضرورت، به وجود اضافه شود (یعنی ضرورت وجود) وجوب و اگر به عدم اضافه شود (یعنی ضرورت عدم) امتناع خواهیم داشت. سلب ضرورت وجود و عدم از یک چیز نیز " امکان " یا " امکان ماهوی " یا " امکان خاص " نامیده می شود.
اقسام ضرورت
ضرورت، به اقسامی دسته بندی می شود: ضرورت ازلی ، ضرورت ذاتی ، ضرورت وصفی ، ضرورت وقتی و ضرورت به شرط محمول: گاه محمول، افزون بر جایگاه خودش، در طرف موضوع نیز قید می شود که در این صورت، ثبوت محمول برای موضوع، ضرورت خواهد داشت که این ضرورت، "ضرورت به شرط محمول" نامیده می شود.
ضرورت حمل وجود بر ماهیت
هر ماهیت موجودی، وجودش دارای ضرورت به شرط محمول است؛ زیرا اگر حمل وجود بر ماهیت موجود، دارای ضرورت نباشد، به این معناست که می توان بر آن ماهیت موجود، عدم را نیز حمل نمود که این، به معنای امکان تحقق اجتماع نقیضین است. چون معدوم بودن ماهیت موجود، اجتماع معدومیت و موجودیت یا همان اجتماع وجود و عدم است که اجتماع نقیضین می باشد؛ در حالی که اجتماع نقیضین، محال است و به هیچ وجه، امکان تحقق آن وجود ندارد. به هر حال، هر ممکنی در واقع، یا معدوم است یا موجود و اگر معدوم باشد، عدمش و اگر موجود باشد، وجودش دارای ضرورت به شرط محمول می باشد. پس باید گفت که هر ممکن موجودی، در میانه دو وجوب قرار گرفته است؛ زیرا طبق قاعده فلسفی "الشیء ما لم یجب لم یوجد"، هر شیء ممکن، تا وجودش، از سوی علتش ضروری نشود، موجود نمی شود ولذا قبل از وجودش، باید از سوی موجود دیگری (علت)، واجب شود که این همان وجوب بالغیر است. همچنین موجود ممکن، پس از آنکه موجود شد، با توجه به وجودش (یعنی در حال موجود بودن) وجود برایش ضروری است که این، وجوب بعد از وجود است که وجوب به شرط محمول می باشد. ولذا هر ممکن موجودی را دو وجوب قبل از وجود و بعد از وجود، احاطه کرده است. بطور کلی باید گفت هر وصفی که برای موصوفی در نظر گرفته می شود، هنگامی که آن موصوف به آن وصف، اتصاف دارد، انفکاک وصف از موصوفش محال است وگرنه، اجتماع نقیضین رخ خواهد داد که امری محال است؛ لذا باید گفت حمل آن وصف بر موصوفش، دارای ضرورت می باشد و چون در این ضرورت ، محمول (یعنی وصف) در طرف موضوع هم هست (به این نحو که می گوییم: "موضوع در هنگامی که به آن وصف، اتصاف دارد، دارای آن وصف است")، ضرورت به شرط محمول خواهد بود. به این ترتیب باید گفت، هر گزاره ای که در آن حمل محمول بر موضوع، در یکی از زمان ها، بالفعل تحقق داشته باشد ( قضیه فعلیه )، در همان زمان تحقق بالفعل محمول، دارای ضرورت به شرط محمول می باشد. گاه امکان، به معنی سلب همه ضرورت ها، حتی ضرورت به شرط محمول به کار می رود که امکان استقبالی نامیده می شود.
این اصطلاح، در فلسفه در جایی به کار می رود که محمولی (مثل "الف") از موضوعی (مثل "ب")، جدانشدنی و غیرقابل انفکاک باشد. در این صورت، گفته می شود "الف" برای "ب" ضروری است. اگر ضرورت، به وجود اضافه شود (یعنی ضرورت وجود) وجوب و اگر به عدم اضافه شود (یعنی ضرورت عدم) امتناع خواهیم داشت. سلب ضرورت وجود و عدم از یک چیز نیز " امکان " یا " امکان ماهوی " یا " امکان خاص " نامیده می شود.
اقسام ضرورت
ضرورت، به اقسامی دسته بندی می شود: ضرورت ازلی ، ضرورت ذاتی ، ضرورت وصفی ، ضرورت وقتی و ضرورت به شرط محمول: گاه محمول، افزون بر جایگاه خودش، در طرف موضوع نیز قید می شود که در این صورت، ثبوت محمول برای موضوع، ضرورت خواهد داشت که این ضرورت، "ضرورت به شرط محمول" نامیده می شود.
ضرورت حمل وجود بر ماهیت
هر ماهیت موجودی، وجودش دارای ضرورت به شرط محمول است؛ زیرا اگر حمل وجود بر ماهیت موجود، دارای ضرورت نباشد، به این معناست که می توان بر آن ماهیت موجود، عدم را نیز حمل نمود که این، به معنای امکان تحقق اجتماع نقیضین است. چون معدوم بودن ماهیت موجود، اجتماع معدومیت و موجودیت یا همان اجتماع وجود و عدم است که اجتماع نقیضین می باشد؛ در حالی که اجتماع نقیضین، محال است و به هیچ وجه، امکان تحقق آن وجود ندارد. به هر حال، هر ممکنی در واقع، یا معدوم است یا موجود و اگر معدوم باشد، عدمش و اگر موجود باشد، وجودش دارای ضرورت به شرط محمول می باشد. پس باید گفت که هر ممکن موجودی، در میانه دو وجوب قرار گرفته است؛ زیرا طبق قاعده فلسفی "الشیء ما لم یجب لم یوجد"، هر شیء ممکن، تا وجودش، از سوی علتش ضروری نشود، موجود نمی شود ولذا قبل از وجودش، باید از سوی موجود دیگری (علت)، واجب شود که این همان وجوب بالغیر است. همچنین موجود ممکن، پس از آنکه موجود شد، با توجه به وجودش (یعنی در حال موجود بودن) وجود برایش ضروری است که این، وجوب بعد از وجود است که وجوب به شرط محمول می باشد. ولذا هر ممکن موجودی را دو وجوب قبل از وجود و بعد از وجود، احاطه کرده است. بطور کلی باید گفت هر وصفی که برای موصوفی در نظر گرفته می شود، هنگامی که آن موصوف به آن وصف، اتصاف دارد، انفکاک وصف از موصوفش محال است وگرنه، اجتماع نقیضین رخ خواهد داد که امری محال است؛ لذا باید گفت حمل آن وصف بر موصوفش، دارای ضرورت می باشد و چون در این ضرورت ، محمول (یعنی وصف) در طرف موضوع هم هست (به این نحو که می گوییم: "موضوع در هنگامی که به آن وصف، اتصاف دارد، دارای آن وصف است")، ضرورت به شرط محمول خواهد بود. به این ترتیب باید گفت، هر گزاره ای که در آن حمل محمول بر موضوع، در یکی از زمان ها، بالفعل تحقق داشته باشد ( قضیه فعلیه )، در همان زمان تحقق بالفعل محمول، دارای ضرورت به شرط محمول می باشد. گاه امکان، به معنی سلب همه ضرورت ها، حتی ضرورت به شرط محمول به کار می رود که امکان استقبالی نامیده می شود.
wikifeqh: ضرورت_به_شرط_محمول