صبغه الهی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] «صبغه الهی» داشتن به معنای داشتن رنگ اخلاص و بندگی و عبودیت است.
«صبغ» در اصل به معنای فرورفتن در چیزی است که موجب تغییر در حالت و دگرگونی آن شیء می شود؛ خواه ظاهری باشد، خواه معنوی؛ ظاهری مثل فروبردن لباس در شیء مایع و فروبردن دست در آب و معنوی مثل فرورفتن در دین و علم. در اصطلاح اهل لغت «صَبغ» به معنای رنگ کردن یا رنگ شده، همچنین به معنای شستشو نیز آمده و «صِبغ» به معنای طعم دهنده غذا یا نان خورش گفته شده است.
اما «صِبغه» که مصدر نوعی است، در اصطلاح قرآنی دو معنا برای آن بیان شده:
۱. نوعی رنگ آمیزی که دگرگونی و تحول به وجود می آورد.
۲. نوعی از فرورفتن در دریای رحمت الهی که موجب دگرگونی در وجود انسان می شود؛ به عبارتی فرورفتن معنوی و روحانی در دریای رحمت بی کران خدای تبارک و حصول دگرگونی روحانی و انتقال از عالم ماده به صراط حق و نور که در نتیجه این تحول، مرحله عبودیت تامه تحقق می یابد و بندگان خدا، خود را از پلیدیهای کفر، نفاق و دشمنی شستشو می دهند، نه اینکه تطهیر از امور دیگری مثل غسل تعمید نصاری باشد.
ماده «صبغ» سه بار در قرآن به کار رفته است: یک مرتبه به صورت اسم (صِبغٍ) و دو مرتبه به صورت مصدر نوعی (صِبغَة).

صبغه خدایی در آیینه قرآن
خدای تبارک در کلام نورانی خود به دنبال دعوت تمام ادیان به پیروی از آیین انبیاء الهی و برنامه های آنها، خطاب به اهل کتاب می فرماید: «صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً...» «رنگ خدایی (بپذیرید! رنگ ایمان و توحید و اسلام) و چه رنگی از رنگ خدایی بهتر است؟!...»
الف. خطاب آیه به اهل کتاب (یهود و نصاری) است؛ وجهش این است که نصاری فرزندان خویش را به عنوان غسل تعمید در آبی رنگین و مخصوص شستشو می دادند و با این طریق نوزاد را تطهیر می نمودند؛ لذا تعبیر به «صبغه» شده تا اشاره به این نکته بکند که رنگ آمیزی خدایی که همان فطرت پاک انسانهاست، تطهیر بندگان الهی است، نه آن طهارتی که اهل کتاب گمان می کردند.
ب. عامل در «صبغه» که منصوب است، سه چیز بیان شده است:
۱. بدل تفسیری «ملة ابراهیم» در آیه ۱۳۵؛ یعنی «بل إتبعوا ملة ابراهیم حنیفاً»؛ اما به دلیل معترضه بودن دو آیه بین این آیات(۱۳۵ و ۱۳۸) عطف ممکن نیست.
۲. عامل نصب «أمنا» باشد که به نحو تأکید متعلق آن قرار بگیرد؛ به عبارتی مصدر مؤکد برای فعل مقدر باشد(صبغنا الله صبغة) .
۳. «صبغة الله» مثل «فطرت الله» منصوب به إغراء باشد (آگاه ساختن مخاطب به امری پسندیده تا ملازم آن شود)؛ به این معنا که از صبغه الهی پیروی کنید و ملزم شوید که همان رنگ خدایی را به خود بگیرید.
ج. اضافه «صبغه» به «الله» یا «لامیه» است به معنای تحولی معنوی و روحانی از جانب مومنان برای خدا و یا به معنای «مِن» است؛ یعنی رنگ آمیزی معنوی از جانب خداوند نسبت به مؤمنان که سیاق آیات این معنا را اقتضاء می کند ؛یعنی فعل بر فاعل خود اضافه شده و «مِن» نشویّه در تقدیر است؛ مثل: خلق الله، روح الله، فطرت الله، کلمةالله و... که «صبغه» همانند سایر مخلوقات از ناحیه خدای تبارک نشأت گرفته است؛ چون ارسال رسل و انزال کتب، رنگ آمیزی ویژه ای است از جانب خداوند که موجب تحول جامعه به سوی سعادت می شود تا این که عبودیت تامه تحقق یابد.
البته مراد از رنگ، رنگ طبیعی مادی نیست؛ زیرا همه رنگ های عالمِ طبیعت و ماده، آفریده و آیت خداست که قدرت خداوند را در تعدد، تنوع و عدم تشابه رنگ ها نشان می دهد و از این جهت که تمام رنگ ها منتسب به خدای سبحان هستند، تفاوتی بین آن ها نیست.
د. در معنای مفهومی صبغه الهی چندین معنا از زبان مفسران بیان شده است: فطرت خدا ،دین خدا ،تطهیر خدا و... که همه به دین اسلام و فطرت توحیدی تفسیر کرده اند.

بهترین و نیکوترین صبغه
جمله شریفه «وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً» در آیه کریمه، به منزله تعلیل برای «صبغة الله» است؛ یعنی چون خدا بهترین رنگ کننده و رنگ الهی بهترین صبغه است، ما نیز این رنگ را به خود گرفته ایم؛ نتیجه کلام این که تنها او را پرستش می کنیم، نه این که پیرو شیطان، هوای نفس و پیرو آباء و اجداد خود باشیم.
این که خداوند صبغه را به خود نسبت داده و نیکوترین صبغه خوانده است، چون هر چه اطلاق شیء به آن صادق باشد، مخلوق خداست و آفرینش خدای سبحان نیکوست ؛بنابراین زیباتر از نظام هستی که آفرینش خداست، محال است و منظور از زیبایی، جمال حسی نیست؛ بلکه مقصود حسن وجودی از یک سو و حسن اخلاقی، فقهی و حقوقی از سوی دیگر است که حسن وجودی پشتوانه ی این حسن اخلاقی است؛ لذا خداوند در خلقت أحسن الخالقین است و در گزینش دین أحسن دین است که اسلام باشد ،پس مقصود از «احسن» تعیین است نه تفضیل؛ زیرا اسلام حق است و کسی که غیر از اسلام، دین دیگری را انتخاب کند، باطل است و از او پذیرفته نمی شود .پس تنها صبغه حَق، صِدق و حُسن همان صبغه الهی است و استفهام در آیه، معنای انکار را به همراه دارد.
خدای سبحان در فراز آخر آیه شریفه می فرماید: «...وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ» «...و ما تنها او را عبادت می‏کنیم.»
این جمله حالیه همانند بیان علتی برای جمله قبلی است و جملاتی در همین قالب و ساختار، از زبان پیروان راستین ملت ابراهیم، دوام اسلام ناب، استمرار عبادت و ثبات خلوص است که همواره از هویت ایمانی آنها این پذیرش ملکوتی شنیده می شود ؛ همچنین تعریضی بر نصاری است که مومنان حقیقی در عبودیت خود، غیر خدا را بر خدای سبحان شریک قرار نمی دهند.

صبغه الهی و ولایت
...

پیشنهاد کاربران

بپرس