[ویکی فقه] شناخت شناسی نوعی دانش فلسفی و عقلی است که ماهیت و حقیقت معرفت را تحلیل و مقومات آن را بررسی می کند و مبانی و حدود آن را مورد ارزیابی قرار می دهد و قابلیت اعتماد به ادعاهای معرفتی را بررسی می نماید.
شناخت شناسی یکی از مهم ترین شاخه های فلسفه است. تا جایی که بسیاری آن را در کانون فلسفه معاصر دانسته اند؛ این دانش که به نام اپیستمولوژی شناخته می شود، درصدد است تا به ما بگوید آیا شناخت حاصل شدنی است؟ اصلاً شناخت چیست؟ شرایط دانستن کدامند؟ با چه منابع و ابزاری باید به آن برسیم؟ این ها و ده ها پرسش دیگر، پاسخ خود را فقط از این دانش طلب می کنند. در نوشتار حاضر سعی در تعریف و تحلیل شناخت داریم. تعریف و واکاوی مؤلفه های معرفت از مهم ترین مباحث مطرح در شناخت شناسی معاصر به حساب می آید. این مساله از زمان افلاطون اولین فیلسوف یونانی مورد بحث قرار گرفته است، در این میان او تعریفی متشکل از سه جزء ارائه نموده است. این تعریف که به تعریف سنتی شناخت معروف است معرفت را باور صادقی می داند که موجه باشد. در این مقاله هر یک از این اجزاء را تشریح کرده و جایگاهشان در تعریفِ مورد اشاره را توضیح داده ایم. البته هر چند این تعریف سالیان متمادی یگانه تعریف موجود از شناخت بود اما در سال ۱۹۶۳ ادموند گتیه با طرح چند مثال نقض، فیلسوفان معرفت را به تکاپوی رد و یا اصلاح تعریف سنتی واداشت، لذا شایسته است پس از تحلیل ارکان و اجزاء شناخت به بررسی این مثال های نقض که انقلابی در عرصه شناخت شناسی ایجاد کرده اند، بپردازیم.
واژه شناسی
واژه شناخت شناسی، ترجمه اپیستمولوژی (epistemology) بوده کلمه ای که برگرفته از دو کلمه یونانی باستان، یعنی «episteme» به معنای شناخت یا معرفت و «logos» به معنای گفتار یا نظریه است. کلمه "episteme" را در زبان انگلیسی به "Knowledge" و در زبان عربی به «علم»، ترجمه کرده اند. توجه دقیق به واژه اپیستمه (episteme) و موارد کاربرد آن، اختلاف آن را با کلمه "Knowledge" در زبان انگلیسی آشکار می سازد. مثلاً علم و معرفت به جزئیات مانند علم به کلیات مدلول کلمه "Knowledge" است و لکن در یونان باستان، واژه "episteme" فقط در مورد علوم کلی استعمال می شده است. بدین جهت اطلاق اپیستمی (episteme) بر معرفت به این قاعده کلّی که: «اصل همه اشیاء آب است»، مُجاز بوده ولی معرفت به وجود گُلِ مصنوعی خاص و جزئی در روی میز معین، اپیستمی (episteme) نامیده نمی شده است، گر چه در زبان انگلیسی استعمال کلمه "Knowledge"در مورد آن صحیح است. از طرف دیگر وجود اختلاف نظر در باب اصل طبیعت، اصول اخلاقی و موارد دیگر، بین فلاسفه قبل از سقراط، موجب شده است تا عده ای (مانند پیرون) وصول به حقیقت را ناممکن دانسته و ادعای شکاکیت و لاادری گری کنند. در سایه چنین تفکّری است که محوریّت انسان در صحت و سقم علوم او، مدعای پرتوگراس و سایر سوفیست ها واقع شده بود. سقراط که چنین تفکر باطلی را بر نتافته بود، از این عده که مدعی اپیستمی (علم) بودند مطالبه دلیل کرده است زیرا ارائه تعریف دقیق و بیان ادلّه، از لوازم ادعای داشتن اپیستمی (episteme) بوده است. نیز لغت "techne" که در زبان انگلیسی به تکنولوژی (technology) ترجمه شده، نزد سقراط و افلاطون، در کنار واژه اپیستمی (episteme) مطرح بوده و بر علم به فنون و مهارت ها مانند داشتن مهارت اسب سواری اطلاق می شده است. جهان دینی نیز از تاثیر مباحث علم در امان نبوده است به طوری که ورود مباحث علم به میان متفکران مذهبی مسیحی و مسلمان به صورت پرسش و استفسار از کیفیت علم به خداوند ظهور کرده است. بیان ضابطه دقیق اپیستمی (episteme) و تمایز آن با دُکسا (doxa) (که در انگلیسی به «Openion» و در عربی به «ظن و گمان» ترجمه می شود) مورد اهتمام فلاسفه یونان قرار گرفته است. نهایتاً اگر بخواهیم تعریفی از معرفت شناسی معاصر که این مقاله در آن حیطه است به دست دهیم، باید چنین گفت: معرفت شناسی نوعی دانش فلسفی و عقلی است که ماهیت و حقیقت معرفت را تحلیل و مقومات آن را بررسی می کند و مبانی و حدود آن را مورد ارزیابی قرار می دهد و قابلیت اعتماد به ادعاهای معرفتی را بررسی می نماید.
اقسام شناخت
شناخت (to Know)، سه معنا و یا به تعبیر دقیق تر سه کاربرد دارد:
← شناخت گزاره ای
...
شناخت شناسی یکی از مهم ترین شاخه های فلسفه است. تا جایی که بسیاری آن را در کانون فلسفه معاصر دانسته اند؛ این دانش که به نام اپیستمولوژی شناخته می شود، درصدد است تا به ما بگوید آیا شناخت حاصل شدنی است؟ اصلاً شناخت چیست؟ شرایط دانستن کدامند؟ با چه منابع و ابزاری باید به آن برسیم؟ این ها و ده ها پرسش دیگر، پاسخ خود را فقط از این دانش طلب می کنند. در نوشتار حاضر سعی در تعریف و تحلیل شناخت داریم. تعریف و واکاوی مؤلفه های معرفت از مهم ترین مباحث مطرح در شناخت شناسی معاصر به حساب می آید. این مساله از زمان افلاطون اولین فیلسوف یونانی مورد بحث قرار گرفته است، در این میان او تعریفی متشکل از سه جزء ارائه نموده است. این تعریف که به تعریف سنتی شناخت معروف است معرفت را باور صادقی می داند که موجه باشد. در این مقاله هر یک از این اجزاء را تشریح کرده و جایگاهشان در تعریفِ مورد اشاره را توضیح داده ایم. البته هر چند این تعریف سالیان متمادی یگانه تعریف موجود از شناخت بود اما در سال ۱۹۶۳ ادموند گتیه با طرح چند مثال نقض، فیلسوفان معرفت را به تکاپوی رد و یا اصلاح تعریف سنتی واداشت، لذا شایسته است پس از تحلیل ارکان و اجزاء شناخت به بررسی این مثال های نقض که انقلابی در عرصه شناخت شناسی ایجاد کرده اند، بپردازیم.
واژه شناسی
واژه شناخت شناسی، ترجمه اپیستمولوژی (epistemology) بوده کلمه ای که برگرفته از دو کلمه یونانی باستان، یعنی «episteme» به معنای شناخت یا معرفت و «logos» به معنای گفتار یا نظریه است. کلمه "episteme" را در زبان انگلیسی به "Knowledge" و در زبان عربی به «علم»، ترجمه کرده اند. توجه دقیق به واژه اپیستمه (episteme) و موارد کاربرد آن، اختلاف آن را با کلمه "Knowledge" در زبان انگلیسی آشکار می سازد. مثلاً علم و معرفت به جزئیات مانند علم به کلیات مدلول کلمه "Knowledge" است و لکن در یونان باستان، واژه "episteme" فقط در مورد علوم کلی استعمال می شده است. بدین جهت اطلاق اپیستمی (episteme) بر معرفت به این قاعده کلّی که: «اصل همه اشیاء آب است»، مُجاز بوده ولی معرفت به وجود گُلِ مصنوعی خاص و جزئی در روی میز معین، اپیستمی (episteme) نامیده نمی شده است، گر چه در زبان انگلیسی استعمال کلمه "Knowledge"در مورد آن صحیح است. از طرف دیگر وجود اختلاف نظر در باب اصل طبیعت، اصول اخلاقی و موارد دیگر، بین فلاسفه قبل از سقراط، موجب شده است تا عده ای (مانند پیرون) وصول به حقیقت را ناممکن دانسته و ادعای شکاکیت و لاادری گری کنند. در سایه چنین تفکّری است که محوریّت انسان در صحت و سقم علوم او، مدعای پرتوگراس و سایر سوفیست ها واقع شده بود. سقراط که چنین تفکر باطلی را بر نتافته بود، از این عده که مدعی اپیستمی (علم) بودند مطالبه دلیل کرده است زیرا ارائه تعریف دقیق و بیان ادلّه، از لوازم ادعای داشتن اپیستمی (episteme) بوده است. نیز لغت "techne" که در زبان انگلیسی به تکنولوژی (technology) ترجمه شده، نزد سقراط و افلاطون، در کنار واژه اپیستمی (episteme) مطرح بوده و بر علم به فنون و مهارت ها مانند داشتن مهارت اسب سواری اطلاق می شده است. جهان دینی نیز از تاثیر مباحث علم در امان نبوده است به طوری که ورود مباحث علم به میان متفکران مذهبی مسیحی و مسلمان به صورت پرسش و استفسار از کیفیت علم به خداوند ظهور کرده است. بیان ضابطه دقیق اپیستمی (episteme) و تمایز آن با دُکسا (doxa) (که در انگلیسی به «Openion» و در عربی به «ظن و گمان» ترجمه می شود) مورد اهتمام فلاسفه یونان قرار گرفته است. نهایتاً اگر بخواهیم تعریفی از معرفت شناسی معاصر که این مقاله در آن حیطه است به دست دهیم، باید چنین گفت: معرفت شناسی نوعی دانش فلسفی و عقلی است که ماهیت و حقیقت معرفت را تحلیل و مقومات آن را بررسی می کند و مبانی و حدود آن را مورد ارزیابی قرار می دهد و قابلیت اعتماد به ادعاهای معرفتی را بررسی می نماید.
اقسام شناخت
شناخت (to Know)، سه معنا و یا به تعبیر دقیق تر سه کاربرد دارد:
← شناخت گزاره ای
...
wikifeqh: شناخت شناسی