سلیم
/salim/
مترادف سلیم: آرام، رام، مطیع ، حلیم، روشن ضمیر، صلح جو، بی عیب، تندرست، سالم ، خوش باور، موافق، ملایم، سلیم النفس، مارگزیده، محتضر، مشرف به موت، بی آزار
متضاد سلیم: نافرمان، سقیم، معیوب
برابر پارسی: درست، سرسپرده، ساده دل
معنی انگلیسی:
فرهنگ اسم ها
معنی: سالم، بی عیب، آرام و مطیع، رسته از آفات، دارای قدرت تشخیص و داوری درست، ساده دل، سالم و بی عیب، ساده دل و خوش باور، ( در حالت قیدی ) در حال سلامت و به دور از هر گزند و آسیب، ( اَعلام ) نام سه تن از شاهان عثمانی ) سلیم اول [، قمری] پدرش را وادار به کناره گیری کرد، برادرانش را کشت، ایرانیان را در جنگ چالدران شکست داد، مصر را به تصرف درآورد و عربستان را مطیع ساخت، ) سلیم دوم [، قمری] در زمان او قبرس و تونس تسخیر شد، ) سلیم سوم [، قمری] دو بار در جنگ با روسها شکست خورد، در زمان او مصر و آلبانی استقلال یافت، به دست ینی چریها کشته شد، دارای قدرت داوری و تشخیص درست، نام چندتن از پادشاهان عثمانی
برچسب ها: اسم، اسم با س، اسم پسر، اسم عربی، اسم مذهبی و قرآنی
لغت نامه دهخدا
می لعل گون خوشتراست ای سلیم
ز خونابه اندرون یتیم.
فردوسی.
گفتم ، این سلیم است زندگی خداوند دراز باد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 323 ).یافته حج و عمره کرده تمام
بازگشته بسوی خانه سلیم.
ناصرخسرو.
ترا بسیار گفتن گر سلیم است مگو بسیار، دشنامی عظیم است.
نظامی.
قلب روی اندود نستانند در بازار حشرخالصی باید که از آتش برون آید سلیم.
سعدی.
عجب از کشته نباشد به در خیمه دوست عجب از زنده که چون جان بدرآورد سلیم.
سعدی.
سلیمی که یک چند سالم نخفت خداوند را شکر صحت نگفت.
سعدی.
- جامه سلیم ؛ لباس عافیت : خوش خلعتی است فاخر و خوش جامه سلیم
یارب ز چشم زخم و گزندش نگاهدار.
نظام قاری.
|| مرد ساده دل و احمق. ( غیاث ) ( آنندراج ). نرم دل. ( دهار ). ساده دل. ( ناظم الاطباء ). مردمانی اند [ مردم غرجستان ] سلیم و... و شبانانند و برزیگر. ( حدود العالم ).نگر تاحلقه اقبال ناممکن نجنبانی
سلیما ابلها لابل که مرحوما و مسکینا.
انوری ( دیوان چ سعید نفیسی ص 322 ).
فتویی پرسید از او مرد حکیم گفت این جا جای فتوی است ای سلیم.
مولوی.
ای سلیم آب ز سرچشمه ببندکه چو پر شد نتوان بستن جوی.
سعدی.
- دل سلیم ؛ دل سالم. دل ساده : وفا و عهد نمودی دل سلیم ربودی
چو خویشتن بتو دادم تو میل بازگرفتی.
سعدی.
- سلیم القلب ؛ غریب و مسکین و آنرا سلیم دل نیز گویند. ( آنندراج ).- || ساده دل. ساده لوح :
از سر ضعفم سلیم القلب اگرزورم دهند
با انا الاعلی زنان فرش خدایی گسترم.
خاقانی.
- سلیم النفس ؛ پاک نژاد و بی اذیت. ( ناظم الاطباء ).- طبع سلیم ؛ طبع سالم و درست ، قریحه نیک :
ثنای مجلس میمون او بهر محفل
ادا کنم بزبانی فصیح و طبع سلیم.
سوزنی.
حافظ ار سیم و زرت نیست چه شد شاکر باش چه به از دولت لطف سخن و طبع سلیم.بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
سالم، درست، بی عیب، رهیده از آفات، مارگزیده
۱ - سالم بی عیب . ۲ - رسته از آفات . ۳ - رام مطیع . ۴ - مارگزیده جمع : سلمائ .
ابوالقاسم ابن ایوب ابن سلیم رازی ادیب و فقیه شافعی شاگرد ابو حامد اسفراینی .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (صفت ) [قدیمی] بی آزار، آرام و مطیع: در برابر چو گوسفند سلیم / در قفا همچو گرگ مردم خوار (سعدی: ۸۷ ).
۳. [قدیمی] ساده لوح، ساده دل: ای سلیم آب ز سرچشمه ببند / که چو پر شد نتوان بستن جوی (سعدی: ۱۷۱ ).
۴. (صفت ) [قدیمی] سهل، آسان: خواجه بر تو کرد خواری آن سلیم و سهل بود / خوار آن خواری که بر تو زاین سپس غوغا کند (منوچهری: ۲۶ ).
۵. (صفت ) [قدیمی، مجاز] مارگزیده. &delta، این معنی از جهت تفٲل به سلامت است: نوز نبرداشته ست مار سر از خواب / نرگس، چون گشت چون سلیم مُسَهَّد (منوچهری: ۲۲ ).
۶. (اسم ) (ادبی ) در عروض، از بحور شعر بر وزن مستفعِلُن مفعولاتُ مفعولات.
گویش مازنی
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی سَلِیمٍ: بدون مرض و آفت - سالم
ریشه کلمه:
سلم (۱۴۰ بار)
«سلیم» از مادّه «سلامت» است، و هنگامی که سلامت به طور مطلق مطرح می شود، سلامتی از هر گونه بیماری اخلاقی و اعتقادی را شامل می شود.
(مثل فلس) و سلامت و سلام یعنی کنار بودن از آفات ظاهری و باطنی. (راغب) در اقرب آمده: «سَلَمَ مِنَ الْعُیُوبِ وَ الْآفاتِ سَلاماً وَ سَلامَةِ» یعنی از بلای و عیبها نجات یافت و کنار شد. مثل: . که در سلامت باطن است قلب سلیم آن است که از شک و حسد و کفر و غیره سالم و کنار باشد. و مثل . از عیوب سلامت است و خالی در آن نیست که مراد از آن سلامت ظاهری است. سلام: یکدفعه سلام خارجی است به معنی سلامت مثل . به سلامت وارد بهشت شوید. آن روز خلود است. و مثل . سلام بودن آتش بی حرارت و بی سوزش بودن آن است نسبت به ابراهیم علیه السلام. و ایضاً ، . که همه اینها به معنی سلامت و سلام خارجی است. یکدفعه سلام به قولی است مثل ، . سلام قولی در اسلام همین است و آن دعا و خواستن سلامت از خداوند به شخص است سلام علیکم یعنی سلامت باد از خدا بر شما و چون از جانب خداست لذا تحیّتی است از خدا و با برکت و پاک و دلچسب است ، . این سلام قولی از جانب خداوند است که به اهل بهشت اعلام میشود و میدانند که پیوسته در سلامت و امن خواهند بود ممکن است مراد از آن قول ملائکه باشد که به اهل بهشت گویند . چون سلام ملائکه با اجازه خداست لذا در سوره یس سلام خدا خوانده شده است. و ممکن است بگوئیم: خداوند صدا خلق میکند و اهل بهشت میشوند مثل وحی به موسی در طور سیناء. * . ظاهراً مراد از آن سلام قولی است چنانکه در سبب نزول آیه نقل شده که اسامة بن زید و یارانش مردی را که اسلام آورده بود و به آنهاسلام داد و شهادتین گفت کشتند و گوسفندانش را یه غنیمت گرفتند. در نتیجه آیهفوق نازل شد. * . ممکن است سلاماً مفعول فعل محذوف باشد یعنی «نَطْلُبُ مِنْکُمُ السَلامَةَ» و شاید صفت محذوف باشد یعنی «قالوا قَوْلاً سَلاماً» (راغب). * واقع اند. و در ما قبل هر دو آیه اول و آیه چهارم این آیه هست «وِ تَرَکْنا عَلَیْهِ فی الْآخِرینَ» اینها سلام و تحیّت قولی است از جتنب خدا و اثر واقعی و خارجی دارد آیه پنجم شامل تمام مرسلین است و آیه اول درباره نوح علیه السلام از همه وسیع است که در آن عالم بشر و یا عالم جن و انس و ملائکه است. و ظاهراً عالم بشر و ادوار بشری مراد باشد. به نظر میآید «فِی الْعالَمینَ» حال باشد از اسلام یعنی سلام بر نوح در حالیکه آن سلام پیوسته در میان عالمیان هست و خواهد بود. ظاهراً برای همین است که المیزان گوید: این سلام تحیّتی است برای نوح از خدا هدیّه میشود بر او از جانب امّتهای انسانیت مادامیکه چیزی از خیرات قولا و عملاً در جوامع بشری واقع شود. چون او علیه السلام اول کسی است که به دعوت توحید برخاسته و شرک و اثر آن را کوبیده و در حدود هزار سال در این راه رنج برده... پس برای اوست نصیبی از هر خیر تا روز قیامت و در تمام قرآن سلامی به این وسعت جز درباره نوح یافته نیست. راغب گوید: این سلامها روشن میکنند که خدا خواسته به پیامبران ثنا و دعا شود. * . بهتر است بگوئیم مراد از سلام قولی و فعلی هر دو است یعنی به هم دیگر سلام گویند و از هم دیگر در سلام باشند. و شاید قولی مراد باشد یعنی «نطلب لکم سلاماً». * . «هی» راجع به لیلة قدر است یعنی آن شب تا طلوع فجر سلام و سلامت است و درست فهمیده نمیشود که چگونه سلام است آیا برای همه یا برای افراد به خصوصی؟ از کلام امام سجاد علیه السلام بدست میآید که برای عدّه به خصوصی است در دعای 44 صحیفه چنین آمده «سَمّاها لَیْلَةَ الْقَدْرِ... سَلامٌ دائِمُ الْبَرَکَةِ اِلی طُلُوعِ الْفَجْرِ عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ بِما اَحْکَمَ مِنْ قَضائِهِ» در این صورت برای کسانی سلامت است که تقدیرشان در ان شب به نحو احسن معین میگردد. مثل قرآن که برای مؤمنان شفاست و کافرای را جز خسارت نیافزاید «وَ لا یَزیدُ الظّالِمینَ اِلّا خَساراً». * ممکن است مراد از این سلام همان باشد که درباره اهل بهشت آمده . ولی «سَلاماًسَلاماً» در سوره واقعه راجع به مقربین است معنی آیه چنین میشود: اما اگر شخص متوفی از اصحاب یمین باشد سلام آنها مخصوص تو است و شاید «لک» خطاب به حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلم بوده باشد. * . سلام از اسماء حسنی است راغب گوید: گفتهاند علّت توصیف خداوند به سلام آن است که عیوب و آفات به حضرتش راه ندارد چنانکه به خلائق میرسد. در این صورت سلام به معنی سالم است طبرسی گوید: سلام یعنی آنکه بندگان از ظلمش سالم اند و گفتهاند: آن به معنی سالم از هر نقص و عیب و آفت است. صدوق در توحید آن را سلامت دهنده. و سالم از هر عیب گفته است. ابن اثیر نیز مثل راغب گفته و بیضاوی آن رااختیار کرده است. در اقرب نیز چنین است. در جوامع الجامع و کشّاف نیز سلامت دهنده یا سالم از هر عیب ذکر شده. المیزان آن را تقریباً بی آزار معنی کرده گوید: سلام کسی است که با تو به سلامت و عافیت ملاقات کند بدون شر و ضرر. خلاصه آنکه: معنی سلام یا سلامت دهنده و یا سالم از هر عیب است. و در صورت اول از صفات فعل و در صورت دوم از صفات جلال است و آن در اصل مصدر است و از باب مبالغه وصفحق تعالی آمده. اقرب الموارد عقیده دارد که در اسماء جز سلام مصدر نیامده است * سِلْم (بر وزن علم) اخفش آن را صلح گفته هکذا سلم (بر وزن فَلَس و فَرَس) ابو عبیده گوید: سلم و اسلام هر دو یکی است و سلم در جای دیگر به معنی مسالمت و صلح است (مجمع) . آن را در آیه به فتح (س) و کسر آن خواندهاند ولی در قرآنها به کسر است. آیه ما قبل و ذیل آیه شاهد است که آن به معنی تسلیم شدن به فرمان حق و در اخبار شیعه به معنی ورود به ولایت اهل بیت علیهم السلام تفسیر شده است. * سلم (به فتح، ل) به معنی اطاعت و انقیاد است . یعنی آن روز به خدا تسلیم و منقاد میشوند. آن چهار بار در قرآن آمده: نساء آیه 90و91. نحل آیه 28 و 87. * سَلْم (بر وزن عَقْل) مسالمت و صلح و سازش . اگر کفار مایل به سازش و صلح شدند تو هم مایل باش و توکّل به خدا کن سخن ما را درباره این آیه در «قتل» مطالعه کنید. * سُلّم (به ضمّ س و تشدید لام) نردبان. خواه از چوب باشد و یا از سنگ و غیره علت این تسمیه آن است که تو به آنچه میخواهی تسلیم میکند و میرساند (اقرب) . اعراض مشرکان بر آن حضرت گران میآمد خدا در رفع آن فرماید: اگر میآمد خدا در رفع آن فرماید: اگر اعراض آنها بر تو گران باشد اگر بتوانی منفذی در زمین بیابی یا نردبان و وسیله بالا رفتن به آسمان پیدا کنی و آیهای برای آنها بیاوری که وادار به ایمانشان کند نتوانی آورد چون خدا خواسته ایمان و کفر با اختیار باشد نه اجبار. سلّم دو بار در قرآن آمده: انعام:35، طور:38. * تسلیم: یکدفعه به معنی سلام کردن است مثل . یعنی به اهل خانه سلام کنید که مسلمانان به حکم یک جسداند . و نیز به معنی سالم کردن و نگاه داشتن است مثل . اگر خدا دشمنان را به تو بسیارشان نسان داده بود دل به ترس میدادید و در کار جنگ منازعه میکردولی خدا از ترس و منازعه نگاه داشت و سلامت کرد. و ایضاً به معنی دادن چیزی آمده نحو . و نیز در معنای انقیاد و طاعت به کار رفته است نظیر . یعنی از حکم تو در دل خویش تنگی احساس نکنند و تسلیم و منقاد محض شوند. اسلام: انقیاد و تسلیم شدن در اقرب گوید: «اسلم الرجل:انقاد» . آنکه در آسمانها و زمین است به او منقاد و مطیع اند. . چون هر دو به دستور خدا تسلیم و منقاد شدند و او را به پیشانی در تل خوابانید. . گاهی از اسلام تسلیم ظاهری مراد است نه تسلیم و انقیادیکه از علم و یقین ناشی میشود بلکه یکی از طرفین خود را زبون و فاقد قدرت دیده به ظاهر منقاد میشود و آن از نظر قرآن ارزشی ندارد نظیر . اعراب بعدیه نشین میگفتند: ایمان آوردیم آنچه میگوئیم در دل داریم و دلمان به آن مطمئن و آرام است. در جواب آمده: بگو ایمان نیاوردهاید بلکه بگوئید تسلیم شدهایم یعنی اسلام را قوی دیده و با آن در حال جنگ نیستیم و تسلیم هستیم. همچنین است . و شاید استفهام برای زیادت تسلیم بوده باشد. * . (اسلام» در آیات دیگر نیز آمده است نظیر ، . اسلام هر چند مخصوص شریعت حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلم شده ولی تمام ادیان اسلام اند و پیامبران ازمردم جز تسلیم شدن به خدا و انقیاد، چیزی نخواستهاند . آیه اول این حقیقت را روشن میکند: دین در نزد خدا فقط اسلام و انقیاد به خداست. و اختلاف اهل کتاب از روی جهل و نادانی نیست بلکه دانسته و از رویحسد اختلاف کردهاند و گرنه میدانند که دین خضوع به اراده حق و انقیادبه آن است و میدانند که دین حق است و جز تسلیم شدن به خدا نیست آنها دانسته به آیات دانسته به آیات حق کافر میشوند. درسوره آل عمران از آیه 81 میثاق پیامبران در تصدیق یکدیگر و انقیاد اهل آسمانها و زمین، بیان شده و سپس فرموده: بگو به خدا و به آنچه بر ما و بر ابراهیم، اسمعیل، اسحق، یعقوب، اسباط، موسی، عیسی، و سایر پیامبران نازل شده ایمان آوریم و تسلیم شدیم و همه را پیامبر خدا میدانیم و آنگاه فرمود:«وَ مَنْ یَنْتَغِ غَیِْز الْاِسلام دیناً فَلَنْ یُقبَلَ مِنهُ...». فرق اسلام و ایمان نظر به اصل لغت: اسلام ناشی از ایمان و نتیجه آن است که ایمان از امن و آرامش قلب است، مؤمن کسی است که عقاید حقه را تصدیق کند و قلبش درباره آنها آرام و مطمئن و بی تشویق باشد . ریب چنانکه گفتهایم قلق و اضطراب و تشویش قلب است. چنین کسی قهراً به آنچه میداند تسلیم و منقاد میشود. و انقیاد در بیشتر موارد توأم با عمل و یا عین عمل و یا عین عمل است در آیه . به هر دو از ایمان و اسلام توجّه شده یعنی: آن پیش آمد هم تصدیق و اطمینان قلبی و هم انقیادشان را در مقابل فرمان حق افزود. اگر گوئی: اکنون که اسلام ناشی از ایمان است پس چرا در آیه . و آیه . مسلمات از مؤمنات پیش افتاده است و لازم بود که مؤمنات پیش آید که ایمان نسبت به اسلام در حکم مقدمه است؟ گوئیم: به نظر میآید که این از اهمیت اسلام باشد چون ایمان بدون اسلام و انقیاد فائدهای ندارد مگر در بعضی موارد که به انقیاد فائدهای و عمل اصلاً مجالی نباشد. به نظر من در تمام آیاتیکه «آمَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات» آمده، «آمَنوا» مبیّن ایمان و تصدیق قلبی و «عَمِلُوا الصّالِحات» مبین اسلام و انقیاد است که انقیاد را اگر عین عمل هم ندانیم از عمل قابل انفکاک نیست. و آنها همه در جای «آمنوا و اَسْلَموا» هستند و این هر دو مقام عبودیّت و بندگی را مجسّم میکنند. این فرق که درباره ایمان و اسلام گفته شد. راجع به اصل لغت و بعضی از موارد قرآن بود ولی در بسیاری از آیات ایمان به معنی اسلام و اسلام به معنی هر دو به کار رفته است. مثل . مراد از ایمان در آیه ظاهراً تسلیم است یعنی آیا به دو نفر که مثل تسلیم است یعنی آیا به دو نفر که مثل ما بشراند تسلیم و مطیع شویم حال آنکه قومشان نوکران ما اند، و غرض آن نیست که حاضر نیستیم درباره معجزات آن دو فکر کنیم تا ایمان بیاوریم. همچنین است در آیات . . . و بیشتر آیات دیگر. و آیاتی که در آنها مسلمون، مسلمات، مسلم، اسلم،. اسلموا، آمده ایمان در همه منظور است و همه با ایمان یکی اند جز در آیاتی که ایمان و اسلام هر دو ذکر شده است نحو ، ، . مراتب تسلیم تسلیم را به سه مرحله نقسیم کردهاند: تسلیم تن، تسلیم عقل، تسلیم قلب. تسلیم تن همان است که آن را تسلیم ظاهری گفتیم. شخص خود را زبون و لاعلاج دیده در مقابل حریف مغلوب و تسلیم میشود و در اطاعت او در میآید ولی فکر و عقلش تسلیم نشده بلکه پیوسته در انتظار فرصت است تا بار دیگر به ستیز برخیزد. و این همان است که در آیه . گفتهاند . تسلیم عقل و فکر آن است که شخص در مقابل دلیل و منطق تسلیم شود. در این تسلیم نمیشود شخص را با کتک زدن و شکنجه دادن تسلیم کرد ولی هر گاه دلیل کافی وجود داشت عقل تسلیم میگردد. بیشتر کفاری که اهل عذاب اند و قرآن میگوید: دانسته از خدا و دستور او اعراض میکنند از این قبیل اند، میدانند و یقین دارند ولی از روی حسد یا حرص و یا خود پسندی و خود بینی تن به حق در نمیدهند عقلشان تسلیم است ولی قلبشان تسلیم نیست چنانکه فرموده: . یعنی آیات ما انکار کردند و تسلیم نشدند ولی ضمیرشان و عقلشان یقین کرد علت انکارشان ستم و برتری جوئی بود. موسی در مقابل انکار فرعون میگوید میدانی که این آیات را پروردگار آسمانها و زمین نازل کرده، ای فرعون: من و تو را هلاک شده میدانم. آری فرعون میدانست که موسی حق است عقلش تسلیم شده بود از روی خود پسندی و جاهطلبی تسلیم قلبی نداشت، میدانست ولی خاضع نبود مثل معاویه علیه لعائن اللّه که امیر المؤمنین صلوات اللّه و سلامه علیه را بیشتر از دیگران میشناخت. ولی خاضع نبود. هم خود را بدبخت کرد و هم دیگران را. درباره اختلاف اهل کتاب و قبول نکردن اسلام، مکرر در آیات میخوانیم که میدانستند قرآن حق و اسلام همان دین موعود است ولی در اثر حسد حاضر به تسلیم نشدند . و در جای دیگر فرمود: آنها پیامبر اسلام را همانطور میشناختند که پسران خود را و عدّهای از آنهاحق را میدانند و نهان میدارند . رجوع شود به «خلف» و بقیّه مطلب در «کفر» خواهد آمد. تسلیم سوّم، تسلیم قلب است و آن همان انقیاد و مطیع بودن است که توأم با ایمان و عمل است. نا گفته نماند تسلیم نشدن قلب پس از تسلیم عقل، سه چیز است: حرص، تکبر، حسد، لذا در روایات اسلامی نقل شده: گناهان اولی سه گناهند از آنهابپرهیزید حرص همان است که آدم را به خوردن شجره منّهی واداشت. شیطان از روی تکبر بر آدم سجده نکرد. پسر آدم از روی حسد برادر خویش را بکشت. اگر درباره گناهان مردم که دانسته و از روی علم گناه میکنند دقّت کنیم خواهیم دید علت ارتکاب گناه یکی از سه چیز فوق است.
ریشه کلمه:
سلم (۱۴۰ بار)
«سلیم» از مادّه «سلامت» است، و هنگامی که سلامت به طور مطلق مطرح می شود، سلامتی از هر گونه بیماری اخلاقی و اعتقادی را شامل می شود.
(مثل فلس) و سلامت و سلام یعنی کنار بودن از آفات ظاهری و باطنی. (راغب) در اقرب آمده: «سَلَمَ مِنَ الْعُیُوبِ وَ الْآفاتِ سَلاماً وَ سَلامَةِ» یعنی از بلای و عیبها نجات یافت و کنار شد. مثل: . که در سلامت باطن است قلب سلیم آن است که از شک و حسد و کفر و غیره سالم و کنار باشد. و مثل . از عیوب سلامت است و خالی در آن نیست که مراد از آن سلامت ظاهری است. سلام: یکدفعه سلام خارجی است به معنی سلامت مثل . به سلامت وارد بهشت شوید. آن روز خلود است. و مثل . سلام بودن آتش بی حرارت و بی سوزش بودن آن است نسبت به ابراهیم علیه السلام. و ایضاً ، . که همه اینها به معنی سلامت و سلام خارجی است. یکدفعه سلام به قولی است مثل ، . سلام قولی در اسلام همین است و آن دعا و خواستن سلامت از خداوند به شخص است سلام علیکم یعنی سلامت باد از خدا بر شما و چون از جانب خداست لذا تحیّتی است از خدا و با برکت و پاک و دلچسب است ، . این سلام قولی از جانب خداوند است که به اهل بهشت اعلام میشود و میدانند که پیوسته در سلامت و امن خواهند بود ممکن است مراد از آن قول ملائکه باشد که به اهل بهشت گویند . چون سلام ملائکه با اجازه خداست لذا در سوره یس سلام خدا خوانده شده است. و ممکن است بگوئیم: خداوند صدا خلق میکند و اهل بهشت میشوند مثل وحی به موسی در طور سیناء. * . ظاهراً مراد از آن سلام قولی است چنانکه در سبب نزول آیه نقل شده که اسامة بن زید و یارانش مردی را که اسلام آورده بود و به آنهاسلام داد و شهادتین گفت کشتند و گوسفندانش را یه غنیمت گرفتند. در نتیجه آیهفوق نازل شد. * . ممکن است سلاماً مفعول فعل محذوف باشد یعنی «نَطْلُبُ مِنْکُمُ السَلامَةَ» و شاید صفت محذوف باشد یعنی «قالوا قَوْلاً سَلاماً» (راغب). * واقع اند. و در ما قبل هر دو آیه اول و آیه چهارم این آیه هست «وِ تَرَکْنا عَلَیْهِ فی الْآخِرینَ» اینها سلام و تحیّت قولی است از جتنب خدا و اثر واقعی و خارجی دارد آیه پنجم شامل تمام مرسلین است و آیه اول درباره نوح علیه السلام از همه وسیع است که در آن عالم بشر و یا عالم جن و انس و ملائکه است. و ظاهراً عالم بشر و ادوار بشری مراد باشد. به نظر میآید «فِی الْعالَمینَ» حال باشد از اسلام یعنی سلام بر نوح در حالیکه آن سلام پیوسته در میان عالمیان هست و خواهد بود. ظاهراً برای همین است که المیزان گوید: این سلام تحیّتی است برای نوح از خدا هدیّه میشود بر او از جانب امّتهای انسانیت مادامیکه چیزی از خیرات قولا و عملاً در جوامع بشری واقع شود. چون او علیه السلام اول کسی است که به دعوت توحید برخاسته و شرک و اثر آن را کوبیده و در حدود هزار سال در این راه رنج برده... پس برای اوست نصیبی از هر خیر تا روز قیامت و در تمام قرآن سلامی به این وسعت جز درباره نوح یافته نیست. راغب گوید: این سلامها روشن میکنند که خدا خواسته به پیامبران ثنا و دعا شود. * . بهتر است بگوئیم مراد از سلام قولی و فعلی هر دو است یعنی به هم دیگر سلام گویند و از هم دیگر در سلام باشند. و شاید قولی مراد باشد یعنی «نطلب لکم سلاماً». * . «هی» راجع به لیلة قدر است یعنی آن شب تا طلوع فجر سلام و سلامت است و درست فهمیده نمیشود که چگونه سلام است آیا برای همه یا برای افراد به خصوصی؟ از کلام امام سجاد علیه السلام بدست میآید که برای عدّه به خصوصی است در دعای 44 صحیفه چنین آمده «سَمّاها لَیْلَةَ الْقَدْرِ... سَلامٌ دائِمُ الْبَرَکَةِ اِلی طُلُوعِ الْفَجْرِ عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ بِما اَحْکَمَ مِنْ قَضائِهِ» در این صورت برای کسانی سلامت است که تقدیرشان در ان شب به نحو احسن معین میگردد. مثل قرآن که برای مؤمنان شفاست و کافرای را جز خسارت نیافزاید «وَ لا یَزیدُ الظّالِمینَ اِلّا خَساراً». * ممکن است مراد از این سلام همان باشد که درباره اهل بهشت آمده . ولی «سَلاماًسَلاماً» در سوره واقعه راجع به مقربین است معنی آیه چنین میشود: اما اگر شخص متوفی از اصحاب یمین باشد سلام آنها مخصوص تو است و شاید «لک» خطاب به حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلم بوده باشد. * . سلام از اسماء حسنی است راغب گوید: گفتهاند علّت توصیف خداوند به سلام آن است که عیوب و آفات به حضرتش راه ندارد چنانکه به خلائق میرسد. در این صورت سلام به معنی سالم است طبرسی گوید: سلام یعنی آنکه بندگان از ظلمش سالم اند و گفتهاند: آن به معنی سالم از هر نقص و عیب و آفت است. صدوق در توحید آن را سلامت دهنده. و سالم از هر عیب گفته است. ابن اثیر نیز مثل راغب گفته و بیضاوی آن رااختیار کرده است. در اقرب نیز چنین است. در جوامع الجامع و کشّاف نیز سلامت دهنده یا سالم از هر عیب ذکر شده. المیزان آن را تقریباً بی آزار معنی کرده گوید: سلام کسی است که با تو به سلامت و عافیت ملاقات کند بدون شر و ضرر. خلاصه آنکه: معنی سلام یا سلامت دهنده و یا سالم از هر عیب است. و در صورت اول از صفات فعل و در صورت دوم از صفات جلال است و آن در اصل مصدر است و از باب مبالغه وصفحق تعالی آمده. اقرب الموارد عقیده دارد که در اسماء جز سلام مصدر نیامده است * سِلْم (بر وزن علم) اخفش آن را صلح گفته هکذا سلم (بر وزن فَلَس و فَرَس) ابو عبیده گوید: سلم و اسلام هر دو یکی است و سلم در جای دیگر به معنی مسالمت و صلح است (مجمع) . آن را در آیه به فتح (س) و کسر آن خواندهاند ولی در قرآنها به کسر است. آیه ما قبل و ذیل آیه شاهد است که آن به معنی تسلیم شدن به فرمان حق و در اخبار شیعه به معنی ورود به ولایت اهل بیت علیهم السلام تفسیر شده است. * سلم (به فتح، ل) به معنی اطاعت و انقیاد است . یعنی آن روز به خدا تسلیم و منقاد میشوند. آن چهار بار در قرآن آمده: نساء آیه 90و91. نحل آیه 28 و 87. * سَلْم (بر وزن عَقْل) مسالمت و صلح و سازش . اگر کفار مایل به سازش و صلح شدند تو هم مایل باش و توکّل به خدا کن سخن ما را درباره این آیه در «قتل» مطالعه کنید. * سُلّم (به ضمّ س و تشدید لام) نردبان. خواه از چوب باشد و یا از سنگ و غیره علت این تسمیه آن است که تو به آنچه میخواهی تسلیم میکند و میرساند (اقرب) . اعراض مشرکان بر آن حضرت گران میآمد خدا در رفع آن فرماید: اگر میآمد خدا در رفع آن فرماید: اگر اعراض آنها بر تو گران باشد اگر بتوانی منفذی در زمین بیابی یا نردبان و وسیله بالا رفتن به آسمان پیدا کنی و آیهای برای آنها بیاوری که وادار به ایمانشان کند نتوانی آورد چون خدا خواسته ایمان و کفر با اختیار باشد نه اجبار. سلّم دو بار در قرآن آمده: انعام:35، طور:38. * تسلیم: یکدفعه به معنی سلام کردن است مثل . یعنی به اهل خانه سلام کنید که مسلمانان به حکم یک جسداند . و نیز به معنی سالم کردن و نگاه داشتن است مثل . اگر خدا دشمنان را به تو بسیارشان نسان داده بود دل به ترس میدادید و در کار جنگ منازعه میکردولی خدا از ترس و منازعه نگاه داشت و سلامت کرد. و ایضاً به معنی دادن چیزی آمده نحو . و نیز در معنای انقیاد و طاعت به کار رفته است نظیر . یعنی از حکم تو در دل خویش تنگی احساس نکنند و تسلیم و منقاد محض شوند. اسلام: انقیاد و تسلیم شدن در اقرب گوید: «اسلم الرجل:انقاد» . آنکه در آسمانها و زمین است به او منقاد و مطیع اند. . چون هر دو به دستور خدا تسلیم و منقاد شدند و او را به پیشانی در تل خوابانید. . گاهی از اسلام تسلیم ظاهری مراد است نه تسلیم و انقیادیکه از علم و یقین ناشی میشود بلکه یکی از طرفین خود را زبون و فاقد قدرت دیده به ظاهر منقاد میشود و آن از نظر قرآن ارزشی ندارد نظیر . اعراب بعدیه نشین میگفتند: ایمان آوردیم آنچه میگوئیم در دل داریم و دلمان به آن مطمئن و آرام است. در جواب آمده: بگو ایمان نیاوردهاید بلکه بگوئید تسلیم شدهایم یعنی اسلام را قوی دیده و با آن در حال جنگ نیستیم و تسلیم هستیم. همچنین است . و شاید استفهام برای زیادت تسلیم بوده باشد. * . (اسلام» در آیات دیگر نیز آمده است نظیر ، . اسلام هر چند مخصوص شریعت حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلم شده ولی تمام ادیان اسلام اند و پیامبران ازمردم جز تسلیم شدن به خدا و انقیاد، چیزی نخواستهاند . آیه اول این حقیقت را روشن میکند: دین در نزد خدا فقط اسلام و انقیاد به خداست. و اختلاف اهل کتاب از روی جهل و نادانی نیست بلکه دانسته و از رویحسد اختلاف کردهاند و گرنه میدانند که دین خضوع به اراده حق و انقیادبه آن است و میدانند که دین حق است و جز تسلیم شدن به خدا نیست آنها دانسته به آیات دانسته به آیات حق کافر میشوند. درسوره آل عمران از آیه 81 میثاق پیامبران در تصدیق یکدیگر و انقیاد اهل آسمانها و زمین، بیان شده و سپس فرموده: بگو به خدا و به آنچه بر ما و بر ابراهیم، اسمعیل، اسحق، یعقوب، اسباط، موسی، عیسی، و سایر پیامبران نازل شده ایمان آوریم و تسلیم شدیم و همه را پیامبر خدا میدانیم و آنگاه فرمود:«وَ مَنْ یَنْتَغِ غَیِْز الْاِسلام دیناً فَلَنْ یُقبَلَ مِنهُ...». فرق اسلام و ایمان نظر به اصل لغت: اسلام ناشی از ایمان و نتیجه آن است که ایمان از امن و آرامش قلب است، مؤمن کسی است که عقاید حقه را تصدیق کند و قلبش درباره آنها آرام و مطمئن و بی تشویق باشد . ریب چنانکه گفتهایم قلق و اضطراب و تشویش قلب است. چنین کسی قهراً به آنچه میداند تسلیم و منقاد میشود. و انقیاد در بیشتر موارد توأم با عمل و یا عین عمل و یا عین عمل است در آیه . به هر دو از ایمان و اسلام توجّه شده یعنی: آن پیش آمد هم تصدیق و اطمینان قلبی و هم انقیادشان را در مقابل فرمان حق افزود. اگر گوئی: اکنون که اسلام ناشی از ایمان است پس چرا در آیه . و آیه . مسلمات از مؤمنات پیش افتاده است و لازم بود که مؤمنات پیش آید که ایمان نسبت به اسلام در حکم مقدمه است؟ گوئیم: به نظر میآید که این از اهمیت اسلام باشد چون ایمان بدون اسلام و انقیاد فائدهای ندارد مگر در بعضی موارد که به انقیاد فائدهای و عمل اصلاً مجالی نباشد. به نظر من در تمام آیاتیکه «آمَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات» آمده، «آمَنوا» مبیّن ایمان و تصدیق قلبی و «عَمِلُوا الصّالِحات» مبین اسلام و انقیاد است که انقیاد را اگر عین عمل هم ندانیم از عمل قابل انفکاک نیست. و آنها همه در جای «آمنوا و اَسْلَموا» هستند و این هر دو مقام عبودیّت و بندگی را مجسّم میکنند. این فرق که درباره ایمان و اسلام گفته شد. راجع به اصل لغت و بعضی از موارد قرآن بود ولی در بسیاری از آیات ایمان به معنی اسلام و اسلام به معنی هر دو به کار رفته است. مثل . مراد از ایمان در آیه ظاهراً تسلیم است یعنی آیا به دو نفر که مثل تسلیم است یعنی آیا به دو نفر که مثل ما بشراند تسلیم و مطیع شویم حال آنکه قومشان نوکران ما اند، و غرض آن نیست که حاضر نیستیم درباره معجزات آن دو فکر کنیم تا ایمان بیاوریم. همچنین است در آیات . . . و بیشتر آیات دیگر. و آیاتی که در آنها مسلمون، مسلمات، مسلم، اسلم،. اسلموا، آمده ایمان در همه منظور است و همه با ایمان یکی اند جز در آیاتی که ایمان و اسلام هر دو ذکر شده است نحو ، ، . مراتب تسلیم تسلیم را به سه مرحله نقسیم کردهاند: تسلیم تن، تسلیم عقل، تسلیم قلب. تسلیم تن همان است که آن را تسلیم ظاهری گفتیم. شخص خود را زبون و لاعلاج دیده در مقابل حریف مغلوب و تسلیم میشود و در اطاعت او در میآید ولی فکر و عقلش تسلیم نشده بلکه پیوسته در انتظار فرصت است تا بار دیگر به ستیز برخیزد. و این همان است که در آیه . گفتهاند . تسلیم عقل و فکر آن است که شخص در مقابل دلیل و منطق تسلیم شود. در این تسلیم نمیشود شخص را با کتک زدن و شکنجه دادن تسلیم کرد ولی هر گاه دلیل کافی وجود داشت عقل تسلیم میگردد. بیشتر کفاری که اهل عذاب اند و قرآن میگوید: دانسته از خدا و دستور او اعراض میکنند از این قبیل اند، میدانند و یقین دارند ولی از روی حسد یا حرص و یا خود پسندی و خود بینی تن به حق در نمیدهند عقلشان تسلیم است ولی قلبشان تسلیم نیست چنانکه فرموده: . یعنی آیات ما انکار کردند و تسلیم نشدند ولی ضمیرشان و عقلشان یقین کرد علت انکارشان ستم و برتری جوئی بود. موسی در مقابل انکار فرعون میگوید میدانی که این آیات را پروردگار آسمانها و زمین نازل کرده، ای فرعون: من و تو را هلاک شده میدانم. آری فرعون میدانست که موسی حق است عقلش تسلیم شده بود از روی خود پسندی و جاهطلبی تسلیم قلبی نداشت، میدانست ولی خاضع نبود مثل معاویه علیه لعائن اللّه که امیر المؤمنین صلوات اللّه و سلامه علیه را بیشتر از دیگران میشناخت. ولی خاضع نبود. هم خود را بدبخت کرد و هم دیگران را. درباره اختلاف اهل کتاب و قبول نکردن اسلام، مکرر در آیات میخوانیم که میدانستند قرآن حق و اسلام همان دین موعود است ولی در اثر حسد حاضر به تسلیم نشدند . و در جای دیگر فرمود: آنها پیامبر اسلام را همانطور میشناختند که پسران خود را و عدّهای از آنهاحق را میدانند و نهان میدارند . رجوع شود به «خلف» و بقیّه مطلب در «کفر» خواهد آمد. تسلیم سوّم، تسلیم قلب است و آن همان انقیاد و مطیع بودن است که توأم با ایمان و عمل است. نا گفته نماند تسلیم نشدن قلب پس از تسلیم عقل، سه چیز است: حرص، تکبر، حسد، لذا در روایات اسلامی نقل شده: گناهان اولی سه گناهند از آنهابپرهیزید حرص همان است که آدم را به خوردن شجره منّهی واداشت. شیطان از روی تکبر بر آدم سجده نکرد. پسر آدم از روی حسد برادر خویش را بکشت. اگر درباره گناهان مردم که دانسته و از روی علم گناه میکنند دقّت کنیم خواهیم دید علت ارتکاب گناه یکی از سه چیز فوق است.
wikialkb: سَلِیم
دانشنامه عمومی
سلیم ها پرندگانی هستند آبچر که از آبچلیک ها با بدن جمع و جورتر، گردن کوتاه تر و کلفت تر، منقار کوتاه تر، چشم هایی درشت تر و نقش نگار بیشتر، مشخص می شوند. بال های نسبتاً دراز و نوک تیز دارند، پروازشان قوی است و به سرعت می دوند. هنگام تغذیه سر و دم خود را به حرکت مخصوصی بالا و پایین می کنند. نقش پر و بال در پرواز و صدای رسای این پرندگان در تشخیص آن ها اهمیت بسزائی دارد. دم گسترده آن ها اغلب دارای طرح مشخصی است. بیشترشان مهاجرند و به صورت گله های بزرگ دیده می شوند. در خارج از فصل زادوولد غالباً گله های مختلط تشکیل می دهند. بسیاری از آن ها تابستان را در سواحل جنوب منطقه زادوولد خود می گذرانند. نر و ماده آن ها همشکل است و روی زمین آشیانه می سازند، جوجه های آن ها پس از خروج از تخم پوشیده از کرک پر هستند و تقریباً بلافاصله قادر به ترک آشیانه می باشند. از مواد مختلف حیوانی و نیز بعضی مواد گیاهی تغذیه می کنند. [ ۱]
گونه های سلیم:[ ۱]
• سلیم شنی
• سلیم سینه بلوطی
• سلیم کوهی
• سلیم طلایی آمریکایی
• سلیم طلایی اروپایی
• سلیم طلایی خاوری
• سلیم طوقی
• سلیم طوقی کوچک
• سلیم کوچک
• سلیم شنی کوچک
• سلیم پازرد
• سلیم خاکستری
گونه های سلیم:[ ۱]
• سلیم شنی
• سلیم سینه بلوطی
• سلیم کوهی
• سلیم طلایی آمریکایی
• سلیم طلایی اروپایی
• سلیم طلایی خاوری
• سلیم طوقی
• سلیم طوقی کوچک
• سلیم کوچک
• سلیم شنی کوچک
• سلیم پازرد
• سلیم خاکستری
wiki: سلیم
سلیم (استان مسیله). سلیم ( به عربی: سلیم ) یک شهرداری در الجزایر است که در استان مسیله واقع شده است. [ ۱] سلیم ۵٬۷۷۷ نفر جمعیت دارد.
wiki: سلیم (استان مسیله)
سلیم (سوریه). سلیم ( به عربی: سلیم ) یک منطقهٔ مسکونی در سوریه است که در سویدا واقع شده است. [ ۱] سلیم ۲٬۱۲۹ نفر جمعیت دارد.
wiki: سلیم (سوریه)
سلیم (عربستان). سلیم یک منطقهٔ مسکونی در عربستان سعودی است که در استان مکه واقع شده است. [ ۱]
wiki: سلیم (عربستان)
سلیم (قارص). سلیم ( به ترکی استانبولی: Selim ) یک منطقهٔ مسکونی در ترکیه است که در استان قارص واقع شده است. [ ۳] سلیم ۱٬۸۵۷ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: سلیم (قارص)
دانشنامه آزاد فارسی
سَلیم (plover)
سَلیم
یکی از پرندگان ساحلی از خانوادۀ سلیم، راستۀ آبچلیک سانان. در سراسر دنیا یافت می شوند. سطح پشتی سلیم ها معمولاً به رنگ سیاه یا قهوه ای ، و سطح شکمی شان سفید است. منقارهایی کوتاه دارند. سلیم طلاییPluviatilis apricaria در بوته زار و ساحل دریا زندگی می کند و به طول تقریبی ۲۸ سانتی متر می رسد. در زمستان قسمت های بالایی بدن آن ها به رنگ سیاه براق در می آید و خال های زردرنگ بزرگ دارد. گلو و قسمت های زیرین بدن سفید است و در بهار سیاه می شود. این پرنده روی زمین لانه می سازد، و چهار تخم با رنگی مایل به زرد و خال های قهوه ای، می گذارد. سلیم طوقیCharadrius hiaticula صورتی سیاه و سفید، و نواری سیاه روی گلو دارد و در سواحل بریتانیا یافت می شود. این پرنده لانه اش را در خراشی که روی ساحل ایجاد می کند یا بین سنگ های ساحلی می سازد. بزرگ ترین سلیم، طوقی کیلدیرCharadrius vociferus است. سلیم طوقی کوچکCharadrius dubions در جنوب انگلستان یافت می شود و در چاله های شنی تولید مثل می کند. سلیم دیگری که در انگلستان مشاهده شده است، سلیم خاکستریPluvialis squatarola، از نظر ساختاری شبیه سلیم طلایی ولی قوی تر است. در زمستان پرهای خاکستری بالایی این پرنده می ریزد. سطح زیرین بدنش نیز در فصل تولیدمثل سیاه رنگ می شود. سلیم خاکستری در بریتانیا تولیدمثل نمی کند، اما زمستان ها در سواحل بریتانیا فراوان است. سلیم کوچکCharadrius alexandrinus قبلاً در سوسیو کِنتفراوان بود، اما از ۱۹۵۶ دیگر تولیدمثل نکرد. مزاحمت انسان و جمع آوری تخم ها عامل کاهش تولیدمثل این پرنده است. در ایران، از خانوادۀ سلیم پانزده گونه شناسایی شده است. علاوه بر سلیم طلایی، سلیم طوقی، سلیم طوقی کوچک، سلیم خاکستری، و سلیم کوچک، پنج گونه سلیم دیگر، چهار گونه خروس کولی و یک گونه دیدومک نام گذاری شده اند. در سال های دیگر جمعیت این پرندگان کاهش یافته است.
سَلیم
یکی از پرندگان ساحلی از خانوادۀ سلیم، راستۀ آبچلیک سانان. در سراسر دنیا یافت می شوند. سطح پشتی سلیم ها معمولاً به رنگ سیاه یا قهوه ای ، و سطح شکمی شان سفید است. منقارهایی کوتاه دارند. سلیم طلاییPluviatilis apricaria در بوته زار و ساحل دریا زندگی می کند و به طول تقریبی ۲۸ سانتی متر می رسد. در زمستان قسمت های بالایی بدن آن ها به رنگ سیاه براق در می آید و خال های زردرنگ بزرگ دارد. گلو و قسمت های زیرین بدن سفید است و در بهار سیاه می شود. این پرنده روی زمین لانه می سازد، و چهار تخم با رنگی مایل به زرد و خال های قهوه ای، می گذارد. سلیم طوقیCharadrius hiaticula صورتی سیاه و سفید، و نواری سیاه روی گلو دارد و در سواحل بریتانیا یافت می شود. این پرنده لانه اش را در خراشی که روی ساحل ایجاد می کند یا بین سنگ های ساحلی می سازد. بزرگ ترین سلیم، طوقی کیلدیرCharadrius vociferus است. سلیم طوقی کوچکCharadrius dubions در جنوب انگلستان یافت می شود و در چاله های شنی تولید مثل می کند. سلیم دیگری که در انگلستان مشاهده شده است، سلیم خاکستریPluvialis squatarola، از نظر ساختاری شبیه سلیم طلایی ولی قوی تر است. در زمستان پرهای خاکستری بالایی این پرنده می ریزد. سطح زیرین بدنش نیز در فصل تولیدمثل سیاه رنگ می شود. سلیم خاکستری در بریتانیا تولیدمثل نمی کند، اما زمستان ها در سواحل بریتانیا فراوان است. سلیم کوچکCharadrius alexandrinus قبلاً در سوسیو کِنتفراوان بود، اما از ۱۹۵۶ دیگر تولیدمثل نکرد. مزاحمت انسان و جمع آوری تخم ها عامل کاهش تولیدمثل این پرنده است. در ایران، از خانوادۀ سلیم پانزده گونه شناسایی شده است. علاوه بر سلیم طلایی، سلیم طوقی، سلیم طوقی کوچک، سلیم خاکستری، و سلیم کوچک، پنج گونه سلیم دیگر، چهار گونه خروس کولی و یک گونه دیدومک نام گذاری شده اند. در سال های دیگر جمعیت این پرندگان کاهش یافته است.
wikijoo: سلیم
پیشنهاد کاربران
اسم من سلیم است تمام این صفات را دارم برایه همین ضربه های از جامعه خوردم که چندین دفعه دست به خود کشی زدم بعد از خورشید گرفتی بزرگ با دو فرشته ملاقات کردم من چیز های از این دنیا فهمیدم که توصیف کردنش سخته
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
و هرکسی نمیتونه درک کنه باید بگم هر آدمی برایه هدفی به این دنیا اومده حرف آخر فرشته ها این بود گفتن فقط خدا میتونه یه آدم قضاوت کنه هیچ موقه کسی را قضاوت نکنید که به غذاب سختی گرفتار می شد آرام، رام، مطیع ، حلیم، روشن ضمیر، صلح جو، بی عیب، تندرست، سالم ، خوش باور، موافق، ملایم، سلیم النفس، مارگزیده، محتضر، مشرف به موت، بی آزار
تدرست، سالم
سلیم
سلیم: واژه ای اربی و برابری اش تندرست، پاک و پیراسته در فارسی ست.
در آیه 89 سوره شعرا ( شاعران ) آمده: إلّا من أتی الله بقلب سلیم*: مگر آنکه کسی دلی پاک و پیراسته � از دو دلی� به نزد خداوند آورد*. ( 26:89 )
... [مشاهده متن کامل]
در آیه 84 سوره صافات ( در نویت ایستادگان ) آمده: إذ جاء ربّه بقلب سلیم*: چنین بود که دل پاک و پیراسته � از دودلی � به درگاه پروردگارش آورد* ( 37:84 )
سلیم: واژه ای اربی و برابری اش تندرست، پاک و پیراسته در فارسی ست.
در آیه 89 سوره شعرا ( شاعران ) آمده: إلّا من أتی الله بقلب سلیم*: مگر آنکه کسی دلی پاک و پیراسته � از دو دلی� به نزد خداوند آورد*. ( 26:89 )
... [مشاهده متن کامل]
در آیه 84 سوره صافات ( در نویت ایستادگان ) آمده: إذ جاء ربّه بقلب سلیم*: چنین بود که دل پاک و پیراسته � از دودلی � به درگاه پروردگارش آورد* ( 37:84 )
پاک از عیب و نقص ، آرام و تسلیم مقابل غوغایی و فتنه جو دارالسلام یعنی جایی که پاک است از عیب و نقص و ایراد
ساده دل
سلیم از ماده سلامت است. قلب سلیم یعنی قلبی که از هر گونه بیماری و انحراف اخلاقی و اعتقادی دور باشد .
واژه ی سلیم در زبان انگلیسی به simple تغییر شکل داده است.
واژه ی سلیم در زبان انگلیسی به simple تغییر شکل داده است.
معنی سلیم: ساده دل
نام یه نوع پرنده هم است راستی من دخترم
از کلمه سالم میاد ولی معنی ارام هم میدهد
یعنیبی عیب ؛ ساده دل
سالم، بی عیب، ساده دل
نادان - تندرست
ساده لوح ، ساده ، بی عیب ، سالم
ساده دل، سالم، بی عیب
ساده دل
بی عیب
بی عیب
از ریشه سالم است و میتوان گفت سلامتی یا سالم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)